در
کتابخانه
بازدید : 44352تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آزادی اولاً بر دو قسم است و تا هر دو قسمش در جامعه ی بشری تحقق پیدا نكند آزادی به معنی واقعی در جامعه ی بشر هرگز وجود پیدا نمی كند. هر دو قسمش هم وابسته به هم و توأم با یكدیگر است. دو قسم آزادی عبارت است از آزادی معنوی و آزادی اجتماعی. برتراند راسل در كتاب امیدهای نو مطلب معروفی دارد، می گوید انسان همیشه با سه چیز در جنگ بوده است یا سه چیز با انسان در جنگ بوده است:

یكی طبیعت بی روح و بی جان، سرما و گرما و سیل و زلزله و مرگ و بیماری و مانند اینها. دیگر، افراد بشر. همیشه بشر از ناحیه ی افراد دیگر و همنوعان خودش دچار مزاحمتها بوده است و مزاحمتهایی كه بشر از ناحیه ی همنوعان خودش می بیند كمتر از مزاحمتهایی كه از خلقت و طبیعت بی جان می بیند نیست بلكه بیشتر است. نوع سوم مبارزه ای است كه انسان همیشه با نفس خودش دارد. البته او به مفهوم دیگری می گوید كه اساس روان شناسی دارد و منظورش حرفهای دیگری است ولی اصل مطلبش درست است؛ مبارزه ی دیگری هم انسان با روح و نفس خودش دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 171
آزادیی كه من عرض كردم مربوط به این دو قسمت است. آزادی معنوی یعنی اینكه انسان در درون خودش موجود آزادی باشد. انسان مانند یك گیاه قوه ی تغذی، قوه ی رشد و نمو و قوه ی تناسل دارد. مانند حیوان حس می كند، می بیند، می بوید و لمس می كند. ولی انسان یك فكر و یك اراده ی متعالی دارد. گاهی آزادی فكر انسان از ناحیه ی درون خودش سلب می شود، یعنی انسان در اثر اینكه معتقد به یك سلسله خرافات می شود، در اثر اینكه گرفتار تعصب و تحجر می شود، این فرشته ای كه خدای متعال در باطن او به نام قوه ی عقل قرار داده است، مثل ملائكه ای كه در چاهی محبوس باشند در تن انسان محبوس باقی می ماند. این موضوع احتیاجی به مثال و توضیح ندارد كه من بخواهم مثال بزنم كه اگر انسانی گرفتار خرافه ای شد چگونه عقل و فكرش در حبس می ماند و زندانی می شود؛ یا اگر انسانی گرفتار تعصب و تحجر شد چگونه فكرش محبوس و زندانی می ماند. شاید توضیح واضحات باشد و وقت هم نداریم كه توضیح بدهیم.
فرشته ی دومی كه در روح انسان وجود دارد آن اراده ی متعالی است. اراده غیر از شهوت است. شهوت در حیوان هم هست و حیوان اسیر شهوت خودش است. ولی در انسان یك قوه ی متعالی وجود دارد كه اسم آن اراده ی انسانی یا اراده ی اخلاقی است.

اراده ی اخلاقی به موضوعات متعالی تعلق می گیرد. مطلوب اراده ی اخلاقی یا اراده ی انسانی انسان وابستگیهای حیوانی نیست، جاه و مقام نیست، زن نیست، پول و ثروت و تجمل نیست بلكه هدفهای عالی مانند هدایت بشر، سعادت بشریت، سعادت رساندن به دیگران و سیر كردن شكم گرسنگان است؛ یعنی خواسته ی انسان معنایی می شود از حدود منِ فردی و شخصی بالاتر. به هر اندازه كه انسان وابستگیهای حیوانی و شهوانی اش زیاد باشد اراده ی انسانی اش ضعیف و ناتوان است.
پس انسانِ گرفتار جهالتها و خرافات و تعصبها و تحجرها آزادی معنوی و عقلی ندارد. انسانی كه شهوت پرست و شهوتران است و وابستگیهای حیوانی اش زیاد است هرگز آزادی معنوی ندارد، روحش واقعاً محبوس است، خودش هم نمی داند. چقدر شعرا و ادبای خودمان در این زمینه سخنان نغزی گفته اند! نوبت به جمله های آنها نمی رسد، فقط چند جمله ای از قرآن و حدیث عرض می كنم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 172
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است