در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اولین كارش این بود كه تعصب عربیت و تعصب قومیت و ملیت عربی را كه اسلام میرانده بود از نو زنده كرد. به مردم می گفت تا می توانید به بچه هایتان شعر بیاموزید، شعر جاهلی كه میراث فرهنگی عرب در جاهلیت است؛ می خواست مردم را به خلق و خوی جاهلیت برگرداند. كار تبعیضها به آنجا رسید كه نوشت تا عربی وجود دارد غیرعرب، هركه هست، حق امامت جماعت ندارد و تا عربی هست غیرعرب حق ندارد در صف اول جماعت شركت كند؛ و سایر تبعیضهایی كه می كرد. همه ی عواملی را كه در دنیای اسلام بود به نفع خودش و در واقع علیه حقیقت اسلام به كار برد. ابتدا كه عثمان كشته شد او در نهایت زیركی به عنوان حمایت از خلیفه ی مظلوم گریه می كرد و اشك می ریخت؛ می گفت: ایها الناس! اسلام از دست رفت، خلیفه ی پیغمبر را در مسند خلافت كشتند. علی علیه السلام در نامه ای به او نوشت: اولین مسئول قتل عثمان خود تو هستی. (اولین كسی كه دست جنایت معاویه را حتی در قتل عثمان نشان داد علی بود و امروز تاریخ این نظر را تأیید می كند. ) تو تا آن روزی كه از زنده ی عثمان می توانستی بهره بكشی طرفدار زنده ی عثمان بودی، آن روزی كه احساس كردی از مرده ی عثمان بهتر می توانی بهره كشی بكنی عثمان را رها كردی و حتی تحریك نمودی و كوشش كردی عثمان كشته بشود تا از مرده ی او بتوانی بهره برداری كنی. و همین كار را كرد. این همه مردمی كه در صفّین جمع شده بودند اكثریت آن مردم قربةً الی اللّه با علی بن ابی طالب می جنگیدند، زیر شعار «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصوراً» [1]. آیه ی قرآن است: اگر كسی مظلوم كشته شد اولیای او حق دارند خون وی را مطالبه كنند؛ و معاویه به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 292
عنوان یك خویشاوند و به عنوان نزدیكترین افراد به عثمان حالا باید خون عثمان را مطالبه می كرد! قتله ی عثمان هم دور و بر علی را گرفته اند؛ گفت: قتله ی عثمان را تحویل بده. خود علی را می خواهد، ولی به نام قتله ی عثمان می خواهد علی را تضعیف كند.
عجیب این است كه تاریخ نشان می دهد تا روزی كه علی علیه السلام زنده بود معاویه همواره صحبت از قتله ی عثمان می كرد؛ وقتی كه علی شهید می شود دیگر مصلحت سیاست بنی امیه اقتضا نمی كند این مسئله دنبال شود. همان قتله ی عثمانی كه جنگ صفین را به خاطر آنها بپا كرده بود، چهارده ماه جنگیدند و دهها هزار نفر به خاطر مطالبه ی خون عثمان و تعقیب قتله ی عثمان كشته شدند، حالا كه علی- كه موضوع اصلی قضیه است و همه چیز بهانه است- از بین رفت یكدفعه معاویه سكوت كرد و اسم قتله ی عثمان را نبرد و نگفت اكنون كه قدرت ما می رسد، محكمه تشكیل بدهیم تا روشن شود چه كسانی قاتل عثمان بودند. دیگر یك كلمه حرف نزد. و این مردم نتوانستند احساس كنند این همه خونها ریخته شد برای مطالبه ی قتله ی عثمان، حالا كه كار به دست توست چرا اینها را مجازات نمی كنی؟ ! می گفت فعلاً مصلحت اسلام اقتضا نمی كند.
عامل روحانیت را- یعنی گروهی از صحابه ی پیغمبر كه درك صحبت پیغمبر را كرده بودند و احترام معنوی و روحانی در میان مردم داشتند- استخدام كرد؛ پولها خرج بعضی از اینها- آنهایی كه اسیر و شیفته ی مال دنیا بودند- كرد و اینها شروع كردند به جعل كردن حدیث از پیغمبر، در هر جهتی كه معاویه دلش می خواست.

كارخانه ی حدیث سازی و جعل حدیث ایجاد كرد. آن مرد لئیم آمد گفت كه من خودم از پیغمبر شنیدم كه آیه ی «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» [2](بعضی از افراد مردم جانشان را در راه خدا فدا كردند) در حق عبدالرحمن ابن ملجم نازل شده است!
آن كسی كه معاویه از همه بیشتر از او می ترسید، حتی بعد از شهادتش هم از او می ترسید، یعنی از خاطره ی او هم می ترسید، علی علیه السلام بود، چون فهمید كه علی با كشته شدن از بین نرفت، بعد از آنكه كشته شد به صورت یك نیرو در جامعه ی اسلامی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 293
ظاهر شد حتی قویتر از زمان حیاتش؛ یعنی مردم در زمان حیاتش قدرش را ندانستند ولی حالا دارند قدردان علی می شوند. خود علی هم فرمود تا من زنده هستم شما قدر من را نخواهید دانست ولی بعد از اینكه من رفتم آن وقت آرزوی مرا خواهید كرد. این لعین ازل و ابد سبّ علی علیه السلام را [رایج كرد] برای اینكه خاطره ی علی از ذهنها محو بشود بلكه تبدیل به یك خاطره ی بد گردد؛ چون نام علی را كه نمی شود فراموشاند، پس به صورت معكوسی در اذهان درآید؛ گفت ما به این نسل كار نداریم، من باید كاری بكنم كه نسلهای آینده یكپارچه علی را به عنوان دشمن درجه ی اول اسلام دشمن بدارد. دستور داد در هر نماز جمعه ای قربةً الی اللّه علی بن ابی طالب را در بالای منبرها حتی در مسجد پیغمبر و روی منبر پیغمبر دشنام بدهند و لعن كنند.
كار دیگری كه كرد، كار زشت پلید و ناجوانمردانه ی مسموم كردن بود كه در اسلام به هیچ وجه معنی ندارد. او به این كار در دنیای اسلام معروف است.

دشمنانش را، آنهایی كه راه دیگری پیدا نمی كرد، از راه مسموم كردن از بین می برد.

یكی از شهدای این راه امام حسن مجتبی علیه السلام بود، و عده ای دیگر از فرزندان و دوستانش كه به او خدمت كرده بودند. حتی سعد بن ابی وقاص را نوشته اند كه معاویه مسموم كرد. همچنین عبدالرحمن بن خالد ولید. خالد ولید، آن سردار معروف، پسری دارد به نام عبدالرحمن كه داعیه ی خلافت به سرش بود و بعد معاویه روی روشی كه ایجاد كرده بود گفت این هم به اصطلاح كله اش بوی قرمه سبزی می دهد؛ او را مسموم كرد و از بین برد. مالك اشتر نخعی در حالی كه از كوفه به طرف مصر می رفت معاویه جاسوسهایش را مأمور كرد رفتند در یكی از منازل بین راه به عنوان یك میزبان او را پذیرایی كردند و با یك عسل مسموم مالك را از بین برد.
كار زشت سر دشمن را به نیزه كردن، قساوتی كه فقط عرب جاهلیت آن را می پسندید، این سنت سیّئه را در دنیای اسلام این مرد دومرتبه عملی كرد. جناب عمرو بن حَمَق خُزاعی از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام را كشت و سر مقدسش را بالای نیزه ها كرد و بعد از آن هم یزید درباره ی امام حسین چنین كاری كرد.
و از همه بالاتر، آن سیاست اصلی بنی امیه را او اجرا كرد. مورخین این مطلب را نوشته اند كه ابوسفیان در روزی كه عثمان خلیفه شد پیرمرد و نابینا بود؛ در مجلسی گفت آیا در اینجا غیرخودمانی هم كسی هست یا نیست؟ یك نفر گفت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 294
نیست، در صورتی كه چند نفری آنجا بودند. دیدند او فریاد كرد: «یا بَنی اُمَیَّةَ تَلَقَّفوها تَلَقُّفَ الْكُرَةِ، أما وَ الَّذی یَحْلِفُ بِهِ اَبوسُفیانَ لا جَنَّةَ وَ لا نارَ ما زِلْتُ اَرْجوها لَكُمْ وَ لِتَصیرَنَّ اِلی صِبْیانِكُمْ وِراثَةً. » بنی امیه! توپ خلافت كه به دستتان رسید فقط در میان خودتان پاس بدهید، نگذارید از میان شما خارج شود. باور نكنید بهشت و جهنمی هست، فردایی هست، هیچ چیز وجود ندارد، خیالتان راحت باشد، مُلك است و سلطنت، آن را برای خودتان برای همیشه نگه دارید. خلافت را در میان خودتان موروثی كنید؛ دیگر مسئله ی شورا و این حرفها بكلی از میان برود.
معاویه این وصیت پدرش را در زمان خودش اجرا كرد. برای اولین بار خلافت موروثی را عملی كرد كه پدری خودش فرزند خودش را تعیین بكند و خلیفه با تعیین شخص او معین شود نه با حكمیت و نه حتی به دروغ ادعا كند كه خدا او را معین كرده (چون ممكن بود عده ای باور و قبول كنند كه خدا یزید را معین كرده) بلكه بگوید من معین می كنم، شما هم باید بپذیرید. حالا ببینید چه شرایطی در تاریخ اسلام به وجود آمده است و چگونه ظاهر اسلام كاملاً محفوظ است و باطن اسلام آنچنان دارد معیوب می شود! پوسته چطور باقی و محفوظ است و هسته چطور از بین می رود!

[1] . اسراء / 33.
[2] . بقره / 207.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است