در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این است كه می گوییم نهضت امام حسین یك نقطه ی عطف در تاریخ اسلام است. از آن روز، دیگر مسئله ی خلافت و اولیای اموری كه بر اوضاع مسلمین مسلطند با خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 296
اسلام كاملاً دو مسئله است [و این یك ] مسئله ی جدی در عالم اسلام است. از آن پس نهضتهایی در درون دنیای اسلام پیدا می شد علیه دستگاه خلافت و به نفع اسلام.

خلافت در یك طرف قرار گرفت و اسلام در طرف دیگر. این ماسك از چهره ی خلافت دور شد، مردم فهمیدند كه اسلام را با خلافت نباید یكی بدانند؛ حقیقت اسلام جای دیگر است، بلكه الدّ خصام و دشمن ترین دشمنان اسلام همینهایی هستند كه در لباس خلافت اسلامی دارند به نام اسلام حكومت می كنند. اگر این حادثه نبود، ملتهایی كه به اسلام گرایش پیدا كرده بودند وقتی كه خلفای پیغمبر اسلام را به این شكل می دیدند، عقیده ی آنها این می شد كه ما چه می دانیم، شاید خود پیغمبر- العیاذباللّه- از همین ردیف بوده؛ خلیفه هایش را كه ما می بینیم از همین ردیف اند. ولی وقتی كه آل پیغمبر، اولاد پیغمبر در مقابل اینها قیام كردند و اینها را نفی كردند، مسلمین فهمیدند كه باید میان اسلام و خلافت اسلامی تفكیك كنند. این تفكیك را حسین بن علی با ریختن خونش در راه اسلام كرد.
چرا ایرانیان با بنی امیه جنگیدند در حالی كه در عمق روح خودشان نسبت به اسلام وفادار بودند؟ این حقیقتی بود كه به وسیله ی علی علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام به مردم تفهیم شده بود كه اسلام یك مسئله است، خلفای اسلامی مسئله ی دیگر هستند.

این بود كه ایرانیها قیام كردند. منتها آنها خیال می كردند كه اگر بنی العباس خلیفه بشوند آنها حقیقت اسلام را اجرا خواهند كرد. بنی العباس هم از این وعده ها زیاد می دادند. بنی العباس خلیفه شدند، آنها هم [همان راه ] بنی امیه را در پیش گرفتند.

این بود كه بعدها ایرانیها به فكر استقلال سیاسی خودشان افتادند. از آن زمان بیشتر خودشان را در دامن اسلام انداختند. خودشان را از دستگاه خلافت جدا كردند.

واقعاً آزادانه به اسلام گرایش پیدا كردند و ایرانیها بزرگترین خدمتها را به اسلام در دوره ی آزادی سیاسی خودشان یعنی در دوره ای كه خلافت را طرد می كردند انجام دادند. البته بنی العباس خیلی سیاستمدارتر و نیرنگ بازتر و منافقتر از بنی امیه بودند و تا حد زیادی به دنیا اعلام كرده بودند كه خلافت آنها جنبه ی تقدس دارد. باز هم ما می بینیم كه اولیای امور یعنی امرا و حكامی كه در هرجا پیدا می شدند مردم قبول نمی كردند مگر اینكه [مرسولی ] از خلیفه ی عباسی داشته باشند یعنی خلیفه خلافت او را امضا كرده باشد، گو اینكه حكم خلیفه حكم تشریفاتی شده بود. تا بعد یك عالم بسیار روشن بین و روشنفكر شیعی پیدا شد كه این سمبل دروغین را نیز درهم كوبید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 297
و او خواجه نصیرالدین طوسی بود. [گفت ] این خلافت هیچ گونه تقدسی ندارد، این [قداست ] دروغین را ساخته اند. ولی سعدی این اشتباه را می كرد و می گفت:
آسمان برحق بود گر خون ببارد بر زمین
از برای مرگ مستعصَم امیرالمؤمنین
اما خواجه نصیرالدین طوسی می گفت آسمان خون نخواهد بارید و حقش هم نیست كه خون ببارد. او هم چون یك عالم شیعی بود به خودش چنین جرئتی داد كه این خلافت غاصبانه ی اسلامی را به نفع اسلام درهم بكوبد ولو به دست مغول. كفر صریح بر كفر مستور خیلی ترجیح دارد. او هم همین است، مستعصم هم با چنگیز و مغول [در واقع ] فرق نمی كند؛ فرقش این است كه او یك پرده ی دروغین از اسلام روی چهره ی خودش كشیده ولی وی این پرده را ندارد. آن كه این پرده را ندارد خطرش كمتر است از آن كه این پرده را دارد. این اقدام، الهام از همان درسی است كه حسین ابن علی علیه السلام داد، پاره كردن این ماسكی كه دشمنان اسلام به چهره ی خودشان زدند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است