در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عامل چهارم مسئله ی امر به معروف و نهی از منكر است؛ یعنی امر به معروف و نهی از منكر عامل اصلاح است. متروك شدن امر به معروف و نهی از منكر در جامعه ای عامل فنا و اضمحلال و تباهی آن جامعه است. در همان آیات سوره ی مباركه ی هود می خوانیم: فَلَوْلا كانَ مِنَ الْقُرونِ مِنْ قَبْلِكُمْ اُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْاَرْضِ اِلّا قَلیلاً مِمَّنْ اَنْجَیْنا مِنْهُمْ [1] چرا در میان این امتهای هلاك شده یك عده آمر به معروف و ناهی از منكر نبودند كه با فسادها مبارزه كنند و كار به اینجا نكشد؟
از این عوامل چهارگانه ای كه ذكر كردم عامل اخلاق عاملی است كه استحكام افراد را بیان می كند. فساد اخلاق یعنی فاسد شدن اجزای تشكیل دهنده ی جامعه.

عامل عدالت عاملی است كه در واقع یك جامعه وقتی می خواهد تركیب بشود یك فرمول خاص می خواهد، فرمولش همان عدالت است یعنی هر فردی در هر حدی كه هست، به مقتضای كاری كه می كند و زحمتی كه می كشد و ابتكاری كه می كند استحقاق و حقی دارد، حق هر فرد و حق هر گروه همین طوری كه هست به آنها داده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 310
شود. اگر چنین نباشد و تركیبی از فرمول خودش خارج و كم و زیاد شود امیدی به بقایش نیست. و چون اجتماع و اتحاد مربوط است به جامعه ی انسانی و جامعه ی انسانی بالاخره یك جامعه ی فكری و جامعه ای است كه ایده و ایدئولوژی و فكر می خواهد، مردم باید از نظر ایمان هم وحدت داشته باشند. تنها این كه مردم از نظر حقوق و از نظر وظایف و تكالیف وحدتی داشته باشند كافی نیست، یك فكر و یك ایمان هم لازم است كه مردم را گرد خود جمع كند، ایمان اسلامی احتیاج است كه مردم در حدود ایمان خودشان با یكدیگر اتفاق داشته باشند و مسائلی كه میان آنها شكاف می اندازد و اختلاف ایجاد می كند به وجود نیاید.
عامل امر به معروف و نهی از منكر عاملی است كه در هر حال هر مقدار هم پیشگیری بشود بالاخره ممكن است افراد به فساد گرایش پیدا كنند یا جامعه از مسیر عدالت منحرف شود. همچنین ممكن است تفرق و تشتت به عللی در جامعه ی اسلامی رخ بدهد. پس یك جریانی لازم است كه بیاید اصلاح كند. اگر اخلاق فاسد شد، امر به معروف و نهی از منكر بشتابد برای اصلاح اخلاق. عدالت و مساوات از بین رفت، امر به معروف و نهی از منكر بشتابد برای اصلاح مفاسدی كه از این راه پیدا شده. تفرق و تشتت پیدا شد، باز امر به معروف و نهی از منكر بشتابد و به جای تفرق از نو وحدت را ایجاد كند.
اتفاقا آیه ای كه می فرماید: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ یَدْعونَ اِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ [2] در میان دو آیه قرار گرفته است، یكی آیه ی وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً و یكی آیه ی وَ لا تَكونوا كَالَّذینَ تَفَرَّقوا كه هر دو آیه مربوط به اتحاد و اتفاق و نقطه ی مقابلش تفرق و تشتت است. قرآن در وسط دو آیه ای كه هر دو مربوط به اتحاد و اتفاق و نقطه ی مقابلشان تفرق و تشتت است یك آیه ی امر به معروف و نهی از منكر گنجانده است: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ یَدْعونَ اِلَی الْخَیْرِ. گویی قرآن اینجا خیر را در درجه ی اول همان وحدت و اتفاق و اتحاد می داند. امر به معروف بكنند. مصداق مهم و منظور از «معروف» در اینجا همان وحدت و اتفاق است. نهی از منكر بكنند و از زشتی [باز بدارند. ] «زشتی» در اینجا همان تفرق و تشتت است.
پس ببینید این عواملی كه قرآن مجید ذكر می كند (با توضیحی كه سنت به ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 311
می دهد) چه عوامل اساسی است! و اساسا قرآن تاریخ را این طور تفسیر می كند:

هیچ ملتی فانی نشد مگر به علت ظلم و بی عدالتی یا به علت فساد اخلاق یا به علت ترك امر به معروف و نهی از منكر یا به علت تفرق و تشتت. حال چه رابطه ای میان اینها هست، كدام یك علت است كدام یك معلول؟ آیا ترك امر به معروف و نهی از منكر منجر می شود به بی عدالتی، به فساد اخلاق، به تفرق و تشتت؟ آیا بی عدالتی منجر می شود به فساد اخلاق؟ آیا فساد اخلاق منجر می شود به بی عدالتی؟ آیا تفرق و تشتت علت است اینها معلولند؟ آیا اینها علتند آن معلول است؟ كدام علت است كدام معلول؟ خودش داستان دیگری است ولی بالاخره اینها هستند عوامل فانی كننده و مضمحل كننده ای كه قرآن با درسی كه از تاریخها به ما می دهد به ما می آموزد. قبلا عرض كردیم كه درسهایی كه تاریخ می دهد نوعی از آن، درسی است كه یك فرد از مدلها و نمونه های عالی تاریخی می گیرد یا از نمونه های بد تاریخی می گیرد، ادبی است از نوع ادبی كه لقمان آموخت (به لقمان گفتند ادب از كه آموختی؟ گفت از بی ادبان) . ولی نوع دیگر، درسی است كه امتها به عنوان یك امت از امتهای گذشته باید بگیرند، آنها را آینه ی خودشان قرار بدهند، سرنوشت خودشان را در سرگذشت آنها ببینند: چرا خدای متعال فلان قوم را به هلاكت رساند؟ خدا كه دشمن كسی نیست. خدا سننی دارد: اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِم. ببینند علتش چه بود؟ آیا ظلمشان زیاد بود؟ آیا تفرق و تشتت داشتند؟ آیا ترك امر به معروف و نهی از منكر كردند؟ آیا فساد اخلاق داشتند؟

[1] . هود / 116.
[2] . آل عمران / 104.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است