در
کتابخانه
بازدید : 97916تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی دیگر اینكه اگر بنا باشد به مصداق: وَ تَوْقیفِهِمْ عَلی ما اَرادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دینِهِمْ وَ دُنْیاهُمْ مصلحت گویی بشود باید بدانیم كه مصلحت گویی غیر از مزاج گویی است، غیر از این است كه چیزی بگوییم كه مردم خوششان بیاید و ما را تحسین كنند و «به به» بگویند.
هیچ می دانید چرا مردم با پیغمبران زمان خودشان مخالف بوده اند؟ چرا هر پیغمبری كه پیدا می شود زیاد مخالف پیدا می كند؟ چرا پیغمبرها در زمان خودشان از ما كمتر مرید داشته اند؟ این قضیه، رمزی دارد. رمزش این است كه آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه می كردند و ما از نقاط ضعف مردم بهره برداری می كنیم. آنها می خواستند آن معایب و آن نقاط ضعف را اصلاح كنند و از بین ببرند و ما معمولاً می خواهیم از همان معایب و همان نقاط ضعف بهره برداری كنیم. برای اینكه بانی مجلس را راضی كنیم، برای اینكه مستمعین را راضی كنیم، مطابق میلشان حرف می زنیم نه مطابق مصلحتشان. ما می فهمیم فلان قصه دروغ است و بعلاوه سبب گمراهی و ضلالت و غرور بیجای مردم می شود، اما چون فكر می كنیم اگر بگوییم نظر مستمعین را جلب می كنیم می گوییم.
مثلاً با اینكه می دانیم این حكایت افسانه است و افسانه سازها ساخته اند نقل می كنیم كه فلان نصرانی گنهكار بود، چنین و چنان كرده بود. اتفاق افتاد كه در اثر حادثه ای با زوّار كربلا همراه شد و در بیرون دروازه، زوّار پایین آمدند و رفتند به زیارت، و نصرانی چون مسلمان نبود وارد شهر نشد، بیرون دروازه ماند و روی اثاثیه خوابید. قافله های زوّار می آمدند و می رفتند و غبار قافله روی بدن این نصرانی می نشست. نصرانی خواب می بیند كه روز قیامت است و مردم دسته دسته از حضرت سیدالشهداء برات آزادی می گیرند؛ ملائكه می آیند و دسته دسته معرفی می كنند كه اینها مثلاً دسته ی سینه زن ها، اینها زنجیرزن ها هستند، اینها قهوه چی مجالس روضه خوانی بوده اند، اینها چه بوده اند و چه بوده اند، و سیدالشهداء به اینها دسته دسته برات آزادی می دهد تا تمام می شوند و صورتی پیش ملائكه باقی نمی ماند. بعد حضرت می فرماید: یك نفر از قلم افتاده، شما او را معرفی نكردید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 352
عرض می كنند: خیر، كسی باقی نمانده، ما ملائكه هستیم اشتباه نمی كنیم، دفترهای ما مضبوط است. می فرماید: خیر، اشتباه كرده اید، یك نفر نصرانی دم دروازه خوابیده و در وقتی كه خواب بود قافله ی زوّار عبور كرده اند و بر روی لباسهای او گرد و غبار زوّار من نشسته و كسی كه گرد و غبار زوّار من روی لباسش یا بدنش بنشیند نباید به جهنم برود. یك برات آزادی هم به نصرانی می دهند! از این قبیل قصه ها.
اینها همان طوری كه عرض كردم بهره برداری از نقطه ی ضعف و از جهالت و عوامی مردم است، كمك كردن به گمراهی مردم و غرورهای بیجای مردم است.

پیغمبران این طور نمی كردند، سخت با نقاط ضعف مردم می جنگیدند؛ مصلحت مردم را رعایت می كردند نه میل و رضای آنها را. این بود كه در زمان خودشان كمتر مرید پیدا می كردند.
خلاصه ی این قسمت این شد كه مصلحت گویی مردم به حكم «وَ تَوْقیفِهِمْ عَلی ما اَرادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دینِهِمْ وَ دُنْیاهُمْ» دو چیز می خواهد: یكی علم و اطلاع، و دیگری اخلاص. علم و اطلاع هم در دو قسمت باید باشد: یكی علم و اطلاع كامل از خود دین، دیگر علم و اطلاع از اوضاع جهان و جریانهای اجتماعی. در باب اخلاص هم دو مطلب ذكر كردم كه مورد احتیاج روز ماست: یكی اینكه منبر، كرسی دلّالی برای شخصیتها قرار نگیرد؛ دیگر اینكه وسیله ی مبارزه با نقاط ضعف اجتماع باشد نه وسیله ی بهره برداری از نقاط ضعف آن.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است