از نظر من افرادی از شیعه امثال مؤلف احادیث عایشه با امثال
مؤلف ضحی الاسلام و مؤلف الوشیعة و مؤلف الصراع بین الاسلام و
الوثنیة نوعی همكاری دارند. اگر كسی بگوید اینها كه در دو جهت
مخالف همیشه حركت می كنند چگونه همكاری می كنند، عرض
می كنم لازمه ی همكاری این نیست كه همكاران در جهت واحد حركت
كنند بلكه باید هدف واحد را صورت دهند ولو آنكه در دو جهت
مخالف حركت كنند.
گاهی همكاران كه هدف واحد را صورت می دهند در جهت
واحد حركت می كنند مانند همكاری نخهای بهم تابیده و همكاری
دسته چوب در مثل معروف آن پادشاه و پسران، گاهی در دو جهت
مختلف حركت می كنند مانند همكاری دو تیغه ی قیچی كه یك محور
كه در وسط هر دو قرار گرفته آنها را در وضعی قرار داده كه اگر یكی
به طرف بالا حركت كند دیگری به طرف پایین حركت می كند و اگر
یكی به طرف راست برود دیگری به طرف چپ می رود و بالعكس،
اما نتیجه ی این حركات مختلف قطع كردن و بریدن یك شی ء
بالخصوص است.
دو دسته ی فوق الذكر از مؤلفین، حالت همان دو تیغه را دارند و آن
چیزی كه در میان قطع می شود و ریشه اش زده می شود اسلام است.
آن یكی كافی را از اعتبار می اندازد و این یكی بخاری را، آن یكی امام
صادق را از ارزش می اندازد و این یكی شافعی و ابوحنیفه را. آن كه
در این میان بریده می شود و از اعتبار می افتد اسلام و قرآن است.
البته آن محوری كه این دو تیغه را با این ترتیب به یكدیگر
مربوط كرده است در ماورای كشورهای اسلامی باید جستجو شود.