در آیه ی كریمه ی قرآن می فرماید:
ان اللّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتائ ذی القربی و ینهی عن
الفحشاء و المنكر و البغی. . .
در این آیه ی كریمه «بغی» در مقابل عدل و احسان قرار گرفته.
مردم دارای یكی از سه حالت به حسب عواطف اجتماعی خود
می توانند باشند: یا به آن حد رسیده باشند كه اهل احسان و ایثار
باشند، یعنی از حق مشروع خودشان، از مال خودشان، از كار و
زحمت خودشان به نفع دیگران استفاده كنند، قوّت خود را مایه ی
تقویت ضعیفان قرار دهند، مال و ثروت خود را وسیله ی رفاه و آسایش
اجتماع قرار دهند، از راحت خودشان به خاطر اجتماع بكاهند و
صرف آسایش اجتماع كنند، رنج خود و راحت یاران بطلبند. حالت
دوم این است كه حدود و حقوق خود را حفظ كنند، حقوق خود را
برای خود حفظ كنند و به حقوق دیگران هم تجاوز نكنند كه حالت
عدل است و اوّلی حالت فضل و احسان و ایثار بود. حالت سوم این
است كه اهل بغی و تجاوز به مرزها و حدود اجتماعی باشند، به
یكدیگر تجاوز كنند، به مال و جان و حیثیت دیگران تجاوز كنند.
جامعه ی ما در حالت سوم می باشد. ضمناً از اینجا یك نكته معلوم
می شود و آن اینكه معروف در میان ما این است كه می گوییم فرق ما
شرقیها و بالاخص ایرانیها با غربیها به این است كه ما اهل عاطفه
هستیم و آنها اهل نظم و منطق، و حال آنكه اگر ما اهل عاطفه
می بودیم حداقل این بود كه مرتبه ی دوم را حفظ می كردیم، زیرا حداقل
عاطفه ی اجتماعی این است كه آزار شخص به دیگران نرسد و حال
جلد ششم . ج6، ص: 152
آنكه تمام زندگی ما پر است از انواع آزارها به خاطر جلب منافع
شخصی و بلكه دچار سادیسم می باشیم و از نفس آزار دیگران لذت
می بریم و یك نوع خبث طینت داریم. حقیقت این است كه آنچه در
میان ما هست چیز دیگری است. در میان ما افرادی احیاناً پیدا
می شوند كه دارای عواطف عالی اجتماعی می باشند و اهل فضل و
ایثار می باشند و این شكاف بین افراد اجتماع ما هست كه بعضی اهل
تجاوزند و بعضی اهل ایثار، برخلاف غربیها كه یكدست می باشند و
همه اهل عدل و متوسطند. دیگر آنكه عواطفی كه در میان عموم ما
هست یك نوع حالتی است كه نمی شود اسم آن را انسان دوستی
گذاشت؛ عادتی است در ما كه بیش از آنكه در آن غیردوستی دخالت
داشته باشد، خودپرستی دخالت دارد كه برای اینكه مثل اعراب
جاهلیت صلای كرم داده باشیم در مواقعی مهمانیها و خرجها می كنیم
و لهذا در همان حال بر زیردستان از زن و نوكر ظلم می كنیم. بعلاوه
اینكه ما مردمی هستیم كه عادت كرده ایم به یكدیگر دروغ بگوییم و
دروغ بشنویم. همان طوری كه از گفتن دروغ لذت می بریم از شنیدن و
دیدن دروغ و از تعارفهای لفظی و عملی دروغین به یكدیگر لذت
می بریم. عواطف ما یك نوع تظاهرات و تعارفات دروغینی است كه
به آنها عادت كرده ایم، نه اینكه حقیقتاً انسان دوستی و مهربانی و صفا
و یكرنگی باشد. به اضافه ی همه ی اینها وضع غربیها نشان می دهد كه همه ی
افراد آنها هدف اجتماعی دارند و آن نظم و عواطف اجتماعی را به
خاطر هدف اجتماعی در خود به وجود آورده و تكمیل و تربیت
كرده اند ولی از خصوصیات ما مردم، بی هدفی است و اگر هم فرضاً
هدفی داشته باشیم هدف فردی است نه اجتماعی.