در دیوان منسوب به حضرت امیر است:
اعلمه الرمایة كل یوم
فلما اسند ساعده رمانی
جلد ششم . ج6، ص: 155
و كم علّمته علم القوافی
فلما قال قافیة هجانی
در مقدمه ی دیوان خاقانی صفحه ی چهارده می نویسد:
خاقانی پس از آنكه مدتی نزد ابوالعلاء گنجوی شاعر دربار
منوچهر شروان شاه شاگردی كرد و درس خواند و ابوالعلاء او را
تربیت كرد و دختر خود را به او داد، میان او و استاد بهم خورد
و ابوالعلاء رنجیده خاطر شد و درباره ی او گفت:
عمری به چشم خویشتن از عین مردمی
جا دادمش كه گردد از اغیار ناپدید
از آب دیده نخل قدش پرورش گرفت
چندان كه همچو سرو و گل از ناز پركشید
چون طفلِ اشك عاقبت آن شوخِ شوخ چشم
از چشم من برآمد و بر روی من دوید
ایضاً این دو بیت را به ابوالعلاء نسبت می دهد كه در هجو خاقانی
گفته:
خاقانیا اگرچه سخن نیك دانیا
یك نكته گویمت بشنو رایگانیا
هجو كسی مكن كه ز تو مه بود به سن
شاید تو را پدر بود و تو ندانیا