عطف به دفتر 89، حاشیه ی صفحه ی 16 و پاورقی صفحه ی 235 و
پاورقی صفحه ی 236.
در جلد 2 ضحی الاسلام صفحه ی 190 می گوید:
جلد ششم . ج6، ص: 308
سأله (اباحنیفه) الاعمش- و هو من كبار المحدثین- عن مسائل
فافتاه. فقال له الاعمش: من أین لك هذا؟ قال: انت حدثتنی
عن ابراهیم بكذا و حدثتنی عن الشعبی بكذا. فقال الاعمش: یا
معشر الفقهاء، انتم الاطباء و نحن الصیادلة
[1]
در نهج البلاغه جلد 2، صفحه ی 62 می فرماید:
من لاینفعه حاضر لبّه فعازبه عنه اعجز و غائبه عنه اعوز.
بعید نیست مقصود از عقل حاضر عقل فطری و از عقل غایب
عقل اكتسابی و علمی باشد. رجوع شود به شروح.
نهج البلاغه حكمت 107:
رب عالم قد قتله جهله و علمه معه
لاینفعه، ممكن است ناظر به همین مطلب باشد.
رجوع شود به امیل روسو، صفحات. . .
به قول آقای دكتر نصر فرق است بین علم و سواد. در قدیم
خیلی ها علم و تجربه داشته و حقایق شناس بودند در عین اینكه
سواد نداشتند. سواد داشتن خواندن و نوشتن است.
فرق بین علم مطبوع و علم مسموع از قبیل فرق بین سلامتی
طبیعی كه ناشی از طبع خود انسان [است ] و سلامتی مصنوعی
حاصل از قرص و تزریق و غیره است كه با اندك تغییری از بین
می رود.
[1] الصیدلة بیع العطر و الادویة و العقاقیر، و الصیدلی و الصیدلانی بیّاعها. جمع:
صیادلة و الكلمة من الدخیل-
المنجد