در
کتابخانه
بازدید : 80670تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
باز پسر سعد یك رذالتی كرد. (وای به حال انسان وقتی كه شیفته ی مقام دنیا بشود.

این وعده ی پسر زیاد كه مُلك ری، حكومت ری، استانداری ری را به تو می دهم او را دیوانه كرده بود. ) یك كاری هم می كرد كه مأمورینی كه مرتب گزارش می دادند گزارش بدهند كه امیر عمر سعد نه تنها فرمان شما را اطاعت كرد بلكه یك خوش خدمتی ها و ابتكارها هم به خرج داد. یكی از آن خوش خدمتی هایش این بود: تا روبرو شدند، ابا عبداللّه [به اصحابش ] سپرد كه چون اینها مسلمان هستند و به طور كلی قانون جنگ اسلامی و مروّتی كه اسلام در جنگ لازم می داند این است (مخصوصاً علی علیه السلام رعایت می كرد) ما شروع به جنگ نمی كنیم. فرمان شدید داد كه ما شروع به جنگ نمی كنیم همان طوری كه علی هرگز شروع به جنگ نمی كرد، دشمن كه شروع می كرد آنوقت دفاع می كرد. اما عمر سعد آمد در جلو ایستاد، تیری را به كمان كرد، اولین تیر را خودش به طرف خیام حرم حسین فرستاد. بعد به لشگرش فریاد كرد: ایها الناس! در نزد امیر شهادت بدهید كه اولین تیر را خودم رها كردم. تا این تیر رها شد تیراندازهای دشمن تیرها را مثل دانه های باران فرستادند.

لشگر اباعبداللّه هم یك عده تیرانداز داشت، آنها هم تیرهای خودشان را رها كردند.

نیمی از اصحاب اباعبداللّه در همین تیراندازی از پا درآمدند ولی مردانه از خودشان دفاع كردند. (یك وقت انسان غالب می شود ولی با نامردی و یك وقت كسی كشته می شود اما با مردانگی. ) كاری كردند كه دشمن ترسید. یك یك به میدان می آمدند.

دشمن شكست خورد و گفت با اینها نمی شود جنگید.
جناب عابس به میدان آمد، مردی بود خیلی شجاع و دلاور؛ در این صحنه هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 377
كه روحش قوّت گرفته بود نیرویش چند برابر شده بود- چون خیلی فرق می كند كه انسان به خاطر ایمانش بجنگد یا به خاطر شكمش- آمد وسط میدان ایستاد و گفت:

اَلا رَجُل! یك مرد می آید؟ یك نفر جرئت نكرد بیاید. با اینكه خلاف مروّت و مردانگی عرب بود اینها نامردی كردند، جرئت نكردند جنگ تن به تن بكنند، شروع كردند به تیراندازی، سنگ پرانی، كلوخ پرانی. این مرد بزرگ برگشت و رفت در خیمه. یك وقت دیدند تمام اسلحه اش را كند، خُود و زرهش را كند، سپرش را برداشت لخت آمد وسط میدان، گفت حالا به جنگ من بیایید، چقدر شما نامردید! شما خیال كرده اید ما از كشته شدن می ترسیم؟ كشته شدند ولی با چه مردانگی و شهامتی! دشمن با اینكه عددش زیاد بود از سنگ و كلوخ استفاده می كرد، از دشنام استفاده می كرد، از نیزه پرانی و شمشیر استفاده می كرد، از هر وسیله ای كه داشت استفاده می كرد.
عرض كردم اولین تیر را عمر سعد پرتاب كرد. با این تیر جنگ شروع شد.

می دانید جنگ كی خاتمه پیدا كرد؟ جنگ با یك تیر هم خاتمه پیدا كرد؛ با یك تیراندازی شروع شد با یك تیراندازی هم خاتمه پیدا كرد. می دانید آن چه وقت بود؟ آن وقتی كه غیر از حسین كسی نیست؛ تنها حسین است و حسین، و از جلو حسین هم مثل روباههایی كه از جلو شیر فرار كنند فرار می كردند. جنگ را این جور خاتمه دادند: حسین خسته شده است، فَوَقَفَ لِیَسْتَریحَ ساعَةً وسط میدان ایستاد لحظه ای استراحت كند، یك سنگ به پیشانی مقدس اباعبداللّه برخورد كرد و خون از پیشانی حسین جاری شد. ولی هنوز جنگ برقرار بود (چون دو طرف در جای خود بودند، یك طرف حسین و یك طرف یك دریا لشگر) . تا آخر یك تیر این جنگ را خاتمه داد: حسین لباسهایش را بالا برد كه پیشانیش را پاك كند، یك تیر زهرآلود آمد به سینه ی اباعبداللّه نشست. فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ مِنْ فَرَسِهِ عَلَی الْاَرْضِ عَلی خَدِّهِ الْاَیْمَنِ. . .
و لا حول و لا قوة الا باللّه العلیّ العظیم و صلّی اللّه علی محمّد و اله الطاهرین نسئلك اللهم و ندعوك باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . .
خدایا عاقبت امر همه ی ما را ختم به خیر بفرما.
خدایا حقایق اسلام را بر ما روشن بفرما.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 378
خدایا ما را موفق بدار كه شعائر اسلامی تو را زنده نگه داریم.
خدایا ما را در پرتو شعارها و شعائر اسلامی موفق و مؤیّد بدار.
خدایا تو را قسم می دهیم به حق محمد و آل محمد در این ایامی كه ایام توسل است اموات همه ی ما را غریق رحمت خودت بفرما.
رحم اللّه من قرأ الفاتحة مع الصلوات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 379
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است