در
کتابخانه
بازدید : 80701تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حضرت متعدد آمد و با مردم صحبت كرد، خطبه های خیلی طولانی و بسیار بلیغ خواند. همه ی راویان نوشته اند كه حسین وقتی كه آمد وسط میدان ایستاد، آن نوبتی كه بر اسبش سوار بود، خدا را ثنا گفت و به پیغمبران و ملائكه ثنا كرد و یك مقدمه ای برای سخن خودش چید. عرب هم اهل فصاحت و بلاغت است یعنی سخن را خوب می شناسد. خود آنها گفتند چنان سخن گفت كه مثل آن سخن و بلیغتر از آن سخن تا آن روز احدی نشنیده بود. و این نشان می دهد كه اباعبداللّه چه اندازه بر اعصابش- به اصطلاح امروز- مسلط بود، بر روحش مسلط بود و چقدر روحش پر از حماسه و شور بود! یك ذره خودباختگی در وجود مقدس اباعبداللّه نبود. حضرت انواع اتمام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 394
حجتها را در همان مكالمه ها كرد و اغلب مانع می شدند. ولی هرجور بود اینها را ساكت می كرد. گاهی دستور می دادند هو كنند كه صدای حضرت شنیده نشود. گاهی به گونه ی دیگر می آمدند كه مانع ایجاد كنند ولی حضرت بالأخره سخنان خودش را می گفت و مردم وادار به سكوت می شدند و سخنان حضرت را می شنیدند. انواع اتمام حجتها را كرد. مسئله ی شایستگی خودش را برای حكومت و خلافت و عدم شایستگی كسانی كه اینها از آنها اطاعت می كنند مطرح كرد. مسئله ی نامه ها و دعوتهایی را كه فرستاده بودند مطرح كرد. یك یك افرادی را كه نامه نوشته بودند و اكنون در میان لشگر عمر سعد بودند فریاد كرد؛ به نام، آنها را صدا كرد، گفت آیا شما نبودید كه این نامه ها را نوشتید؟ بعد از همه ی اینها، برای اینكه كاملاً اتمام حجت شده باشد و برای احدی ابهام نماند سخنانی كه پیغمبر اكرم. . . [1] فرمود: ایها الناس از همه ی این مسائل می گذریم، از مسئله ی امامت و خلافت می گذریم. . . [2] فرمود یك مسئله ی دیگر: شما مرا یك آدم عادی حساب كنید. اسلام در كشتن مقرراتی دارد كه یك مسلمان را در چه شرایطی می شود كشت. یك مسلمان را اگر قاتلِ بناحق باشد می شود كشت. اگر بدعتی در دین ایجاد كرده، دین را زیر و رو كرده است می شود كشت. اگر چنین كرده است می شود كشت. من چه كرده ام؟ من خونی را به ناحق ریختم؟ بدعتی را در دین ایجاد كردم؟ اینها جوابی نداشتند. آخر [سخن دل آنها را] بیرون كشید. عده ای گفتند: حسین! می دانی قضیه چیست؟ ما فقط با پدرت دشمن هستیم، بُغْضاً مِنْ [] [3] اَبیكَ، فقط به خاطر دشمنی با پدرت. حسینی كه پدرش از هركس دیگر برای او محبوبتر است، بعضی این جور نوشته اند كه وقتی اسم پدر بزرگوار خودش را شنید شروع كرد بلندبلند گریه كردن. این است كه می بینیم یكی از شعارهای اباعبداللّه در روز عاشورا افتخار به پدرش است:
أنَا ابْنُ عَلِیِّ الطُّهْرِ مِنْ آلِ هاشِم
كَفانی بِهذا مَفْخَراً حینَ اَفْخَرُ
من پسر علیِ پاكم و همین یك افتخار من را بس. آن وقت بود كه بار دیگر آمد و این دفعه برای اینكه محلش مرتفعتر باشد و صدایش را بهتر بشنوند سوار بر شتری شد و آمد ایستاد، آن خطبه ی بسیار بسیار حماسی را (تَبّاً لَكُمْ اَیَّتُهَا الْجَماعَةُ وَ تَرَحاً) را خواند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 395
دیگر اینجا منطق آن منطق نیست: ای خاك بر سر شما جمعیت! تا آخر كه خیلی مفصل است و واقعاً خطبه ی عجیبی است. [در این خطبه ] انسان علی را می بیند كه دارد حرف می زند، یكپارچه احساسات آتشین است و یك روح صددرصد انقلابی است كه دارد حرف می زند. آن جمله ی معروف در خلال این خطبه است؛ رو كرد به این جمعیت سی هزار نفری، با فریاد بلند فرمود: اَیُّهَا النّاسُ! اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ مردم بدانید- یعنی همه ی مردم دنیا بدانند- این ناكسِ پسر ناكس، این زنازاده ی پسر زنازاده، عبیداللّه زیاد، به من گفته است حسین از میان دو كار یكی را انتخاب كند: یا تن به ذلت بدهد یا شمشیر. به او بگویید: هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ ما تن به ذلّت بدهیم؟ ! ما كجا و ذلت كجا؟ ! یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا ما خداپرستیم، ما موحدیم، ما گفته ایم: لا اله الّا اللّه، ما تابع اصل لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ [4] هستیم. خدایی كه ما می پرستیم نمی پذیرد كه ما تن به ذلت بدهیم. پیامبرِ آن خدا نمی پسندد كه ما تن به ذلت بدهیم. بعد فرمود: آیا آن دامنی كه حسین در آن دامن بزرگ شده است، آن پستانی كه حسین از آن پستان شیر خورده است اجازه می دهد حسین تن به ذلت بدهد؟ پس من جواب پدرم علی را چه بدهم؟ جواب مادرم زهرا را چه بدهم؟ مادرم زهرا به من خواهد گفت حسین جانم! مگر تو از پستان من شیر نخورده بودی؟ اینها شوخی نیست.
در جنگ جمل، امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرچم را به پسرش محمد بن حنفیه می دهد و امام حسین در جنگ جمل حاضر بوده است. می گوید پسر حمله كن. او باید جلو برود و دیگران مثل مالك اشتر پشت سرش حركت كنند. دشمن تیراندازی می كند. تیر مثل باران می آید. محمد می ایستد تا تیرباران كمتر بشود بعد برود. علی می آید در حالی كه غضب كرده و خیلی خلاف انتظارش شده است. محكم با مشت به سینه ی محمد بن حنفیه زد و فرمود: اَخَذَتْكَ عِرْقُ اُمِّكَ رگ مادریت گرفت؟ تو پسر علی هستی، من به تو می گویم برو، می گویی تیر می آید؟ ! پرچم را از او گرفت و تنها حمله كرد. آنچنان حمله كرد كه لشگر به گرد علی نرسید. علی در لشگر مخالف گم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 396
شد. مالك اشتر و دیگران دویدند كه آقا كجا رفت؟ گفتند وقتی كه ما جمعیت را شكافتیم و رفتیم، دیدیم دور علی خالی است، همه فرار كرده اند و علی از اسبش پیاده شده و شمشیرش خم شده، دارد آن را راست می كند «وَ لَهُ زَئیرٌ كَزَئیرِ الْاَسَدِ» مثل شیر می غرّد. ما جرئت نكردیم جلو برویم. علی در میدان جنگ مظهر غضب بود، ولی فقط در میدان جنگ. در این صورت آیا حسین می خواست كار محمد بن حنفیه را بكند؟ تازه كار محمد بن حنفیه در ردیف شجاعت بزرگترین شجاعان بود ولی علی نمی پسندید.
امام حسین هم در روز عاشورا فرمود من اگر بخواهم تسلیم بشوم پدرم علی نمی پسندد. ما در دامن علی بزرگ شده ایم، ما بچه ی علی هستیم. جنگ تن به تن شد؛ حضرت آمد وسط میدان و مبارز طلبید. عرب روی قانون و سنتی كه داشت ننگ و عارش بود كه اگر مبارز بطلبند مبارز نیاید. آنها سی هزار نفرند و این یك نفر. از بزرگترین شجاعانشان آمدند. آمدن همان و دو نیم شدن همان. یكی دیگر آمد و یكی دیگر. وحشت همه را گرفت. اینجاست كه این جور اشخاص متوسل به دغلی و كار نامردی می شوند. عمر سعد فریاد كشید: كجا می روید؟ ! به خدا قسم اگر شما بخواهید این جور به جنگ او بروید همه تان را از دم شمشیر می گذراند. «وَ اللّهِ لَنَفْسُ اَبیهِ بَیْنَ جَبینِهِ، هذَا ابْنُ اَبی طالبٍ هذَا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ» این پسر علی است، این كشنده ی عربِ مشرك است، روح علی در چهره ی این نمایان است، كجا می روید؟ !

[1] . [افتادگی از نوار است. ]
[2] . [افتادگی از نوار است. ]
[3] . [كلمه نامفهوم است. ]
[4] . منافقون / 8.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است