در
کتابخانه
بازدید : 63800تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال: شما در ضمن صحبت گفتید كه صنعت برای انسان مضر است چون برای منظورهای پلید به كار می رود. پس در این مورد صنعت ضد انسان است. ولی شما این مسئله را از دیدگاه طبقاتی بررسی نكردید، چون استعمال صنعت بر ضد انسان را باید از دیدگاه روابط اجتماعی بررسی كرد، چون در موردی كه صنعت بر ضد انسان به كار می رود، تقصیر از صنعت نیست، بلكه مقصر روابط اقتصادی است.
جواب: من باید خواهش بكنم كه در آنچه من عرض می كنم مخصوصاً در قسمتهایی كه تأكید می كنم بیشتر دقت بفرمایید. من هرگز نگفتم كه صنعت برای انسان مضر است و هرگز هم نگفتم صنعت ضد انسان است. كی من چنین حرفی زدم؟ ! اولاً من حرفی را از دیگران نقل كردم و خواستم شما به نظریه ای كه دیگران دارند آگاه باشید و به دیدگاه حرف آنها توجه كنید و تازه نه آنها گفته اند و نه من از آنها نقل كردم كه صنعت برای انسان مضر است، صنعت ضد انسان است. آنها می گویند صنعت برای انسان ابزار است و ابزار بی طرف است همچنان كه علم چون برای انسان یك ابزار است بی طرف است؛ یعنی ابزار برای انسان هدف معین نمی كند، بلكه انسان برای هدفهای انتخاب شده ی خودش از ابزار استفاده می كند. اتومبیل به شما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 524
نمی گوید كجا برو كجا نرو. اتومبیل نه به شما می گوید برو برای دستگیری از زلزله زدگان فلان منطقه، و نه به شما می گوید برو برای ستم و ظلم و دزدی. ابزارها بی طرف هستند. حرف آنها هم همین است كه پس اساس این است كه ماهیت انسان باید درست بشود تا ابزار برایش مفید باشد و این حرفی است كه مولوی در شش- هفت قرن پیش گفته است. می گوید:
هركه او بی سر بجنبد دم بود
جنبشش چون جنبش كژدم بود
علم و مال و منصب و جاه و قران
فتنه آرد در كف بد گوهران
تیغ دادن در كف زنگی مست
به كه افتد علم، ناكس را به دست
پس بحث بر سر ماهیت انسان است. بعضی آمده اند ساده اندیشی كرده و گفته اند اساساً آنچه سبب شده كه انسان هدفهای ضد انسانی انتخاب كند و از صنعت بر ضد انسانها استفاده كند فقط یك چیز است و آن طبقاتی بودن ساختمان اجتماع است. تضاد طبقاتی را از بین ببرید، همه ی اینها از بین می رود. این را ما در جلسه ی دیگر خدمتتان عرض خواهیم كرد كه از بین رفتن تضادهای طبقاتی یك شرط لازم برای سعادت و تكامل انسان هست ولی برخلاف آن فرضیه ای كه شما در اینجا نوشته اید شرط كافی نیست. و لهذا ما اگر بخواهیم نظر اسلام را در مورد جامعه ی ایده آل بدانیم، از زاویه ی این دید كه می گوید در دولت مهدی علیه السلام چنین و چنان می شود، می فهمیم كه نظر اسلام درباره ی تكامل انسان نه معنایش این است كه صبر كنید تكامل رخ می دهد. در كتاب قیام و انقلاب مهدی علیه السلام مخصوصاً این موضوع را یادآوری كرده ام و اصلاً روح این كتاب این است كه تكامل، تدریجی است و باید به آن رسید. مسئله ی بهره كشی انسان از انسان از جنبه ی اقتصادی و از بین رفتن این بهره كشی ها یكی از شرایط است، یك پایه از اركان تكامل است ولی برای تكامل كافی نیست. دلیلش این است كه در جامعه هایی هم كه طبقات از میان رفته است هنوز انسان به ماهیت انسانی خودش نرسیده است.
آیا این كشتارهای دسته جمعی كه در جامعه های به اصطلاح بی طبقه صورت می گیرد نشان دهنده ی این واقعیت نیست؟ آنجا كه طبقات نیست، پس چرا؟ سولژنیتسین معروف در كتابی كه به نام مجمع الجزایر گولاك نوشته است مدعی است كه از انقلاب اكتبر تاكنون در حدود صد میلیون نفر به عنوان تصفیه در شوروی كشته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 525
شده اند. بنابراین آیا درد انسان فقط همان طبقاتی بودن است یا تسلط انسان بر انسان است؟ این دیكتاتوری پرولتاریا كه آنها می گویند، بدترین شكل تجاوز انسان به انسان است. پس، از بین رفتن تضادهای طبقاتی یك شرط لازم هست ولی شرط كافی نیست.
سؤال: اگر روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در حال تكامل است آیا دین نیز در این گذرگاه نباید تكامل پیدا كند؟ به عبارت دیگر اگر همه چیز متكامل است پس خود دین هم باید متكامل باشد.
جواب: جواب این سؤال روشن است. ما از دین چه فهمیده ایم؟ اگر دین را به صورت پدیده ای كه در یك زمان تحت یك سلسله شرایط خاص زمانی و مكانی به وجود آمده است یعنی یك پدیده ی وابسته به زمان و مكان خود فهمیده ایم، اولاً آن دین نیست و ثانیاً اگر دین باشد باید متغیر باشد. ولی اگر ما دین را عبارت از بیان قوانین تكامل اجتماعی بدانیم، یعنی همان طور كه مثلاً علم قوانین تكامل طبیعی را كشف كردیم دین قوانین تكامل اجتماعی را كه یك تكامل اكتسابی است از راه وحی بیان كرد، در این صورت قانون تكامل كه دیگر متكامل نیست، چون قانون تكامل است.

مثلاً در تكامل طبیعی اگر گفتید كه نباتات روی این قوانین تكامل پیدا كرده اند، آیا همین طور كه نباتات تكامل پیدا كرده اند قوانین تكامل هم تكامل پیدا كرده؟ نه، قانون پدیده نیست، پدیده های عالم تكامل پیدا می كنند. پیغمبر خودش پدیده است و لهذا متولد می شود، رشد می كند، عمر می كند و می میرد: اِنَّكَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیِّتونَ [1] ولی قرآن (مقصود این كاغذها نیست؛ اگر مقصود این كاغذها باشد كه اینها هم پوسیده و كهنه می شود) یك سلسله حقایق و معارف و یك سلسله قوانینی است كه برای بشر آمده است، لذا می ماند. ای پیغمبر! تو می میری ولی قرآن باقی می ماند. تو پدیده ای، قرآن قانون. پدیده از بین می رود، قانون باقی می ماند.
سؤال: برای رسیدن به تكامل معنوی و اخلاقی در جامعه هایی كه امواج فساد در آنجا زیاد است تكلیف چیست؟
جواب: اتفاقاً در جامعه هایی كه فساد هست و احیاناً فساد بیشتر است، زمینه برای تكامل روحی و اخلاقی انسان بیشتر است، اشتباه نشود، چون تكامل روحی و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 526
اخلاقی و معنوی انسان نتیجه ی مقاومت كردن در برابر جریانهای مخالف است. این را شاید شما هم تجربه كرده باشید، من تجربه دارم: در یك ده و قصبه كه از یك عده مردم همسطح به وجود آمده است اگر یك فرد فاسد باشد در حد این است كه مثلاً دروغ می گوید. آدم خوبش هم در سطح بالا پرورش پیدا نمی كند (از آبِ جزء ماهی خُرد خیزد) ولی در محیطهایی كه جریان مخالف زیاد است همان طور كه قربانی زیاد است افراد تكامل یافته هم به وجود می آیند. من در حدودی كه تجربه دارم یعنی محیط دهات را طی كرده ام، محیط خیلی شهرستانها را طی كرده ام، در محیط تهران هم بوده ام، معتقدم كه در عین اینكه محیط تهران شاید فاسدترین محیطهای ایران از نظر اخلاقی باشد [2]، پاكترین و كاملترین افرادی هم كه من در عمرم دیده ام در همین تهران آلوده به فساد دیده ام. اگر بنا بشود كه سیر و حركت جامعه همیشه به طرف صلاح باشد، مثل رودخانه ای می شود كه جریان دارد و یك آدم همین مقدار كه خودش را در آن بیندازد، به حالت یك مرده هم كه خودش را روی آب در بیاورد آب او را می برد. این هنر نیست؛ هنر آن وقت است كه انسان برخلاف جریان آب شنا كند، یعنی كمالش در آنجا صورت می گیرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 527

[1] . زمر / 30.
[2] باید توجه داشت كه سخنرانی در زمان رژیم فاسد پهلوی ایراد شده است
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است