در
کتابخانه
بازدید : 63792تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی راجع به آینده ی بشر به تردید می نگرند كه اساساً آیا بشر آینده ای دارد یا آینده ای ندارد؟ یعنی در اینكه فنا و نیستی، جامعه ی بشریت را به دست خود بشر تهدید می كند سخت در تردیدند. در جامعه های غربی و در میان روشنفكران و دانشمندان غربی این تردید زیاد به چشم می خورد [1]. گروههایی دیگر از این هم بالاتر؛ یعنی به تردید نمی نگرند، بلكه نسبت به آینده ی بشریت مأیوسند و نسبت به سرشت انسان [و به قول خودشان ] سرشت غیرقابل اصلاح انسان به نهایت درجه بدبین هستند. اینها معتقدند كه سرشت انسان همان سرشت حیوانیت، شهوت پرستی، خودخواهی، خودگرایی، فریب، دغل، دروغ، ظلم و ستم و از این قبیل چیزهاست و از اوّلی كه دنیای انسان و زندگی اجتماعی انسان برقرار شده است این صحنه ی زندگی اجتماعی، صحنه ی شر و فساد انسان بوده است، چه در دوره ی توحّش انسان و چه در دوره ی تمدن انسان. اینها معتقدند كه تمدن و فرهنگ، ماهیت و طبیعت انسان را تغییر نداده و هیچ چیزی نتوانسته است سرشت پلید این موجود به نام انسان را عوض كند، منتها فرق انسان وحشی بدوی ابتدایی با انسان متمدنِ بافرهنگ امروزی در هدفها و مقصدها نیست بلكه فقط و فقط در نحوه ی كار است، در روش است، در صورت و شكل است. انسان بدوی به حكم بدوی بودن و مجهّز نبودن به فرهنگ و تمدن جنایتهای خودش را صریحتر و بی پرده انجام می داد ولی بشر متمدنِ بافرهنگ امروز همان جنایتها را در زیر لفّافه ها و سترها و روپوشهای طلایی زیر عنوان شیكترین كلمات و مدرنترین الفاظ و اصطلاحات انجام می دهد در حالی كه مطلب همان است، در ماهیت آنچه انسان وحشی می كرده و آنچه انسان متمدن می كند تفاوتی نیست، در صورت و شكل آنها تفاوت است. نتیجه چیست؟ می گویند نتیجه یأس و ناامیدی است. چاره چیست؟ می گویند انتحار دسته جمعی، خودكشی. خوشبختانه در میان ما این فكرها كم است؛ اگر نبود كه من اصلاً اسمش را هم نمی بردم ولی چون به مقدار كم هست و می دانم بالخصوص در میان طبقه ی دانشجو این فكرها كم و بیش ممكن است وجود داشته باشد و در لابلای كتابهایی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 529
كه مطالعه كرده ام آمده است لذا به آن اشاره می كنم.
عجیب این است كه می گویند انسانی كه به بلوغ فرهنگی رسیده است باید خودكشی كند، چرا؟ زیرا بعد از اینكه فهمید طبیعت انسانی لاعلاج است حق دارد خودش را بكشد و حق دارد دیگران را هم به خودكشی تشویق كند، منطق صادق هدایت. این فكر در دنیای اروپا به شكلهای مختلف رایج است و آمار نشان می دهد كه علی رغم این همه رفاهی كه در دنیای متمدن وجود دارد آمار خودكشی ها روز به روز بالا می رود و آمارهای اینها را در همین روزنامه ها و مجلات خودمان احیاناً می بینیم كه هرسال از سال قبل بالاتر رفته است. خود این هیپی گری یك پدیده ی اجتماعی است. این خودش یك نوع عكس العمل و بیزاری جویی از تمدن است و به این معنی است كه تمدن نتوانسته كاری برای انسان انجام بدهد یعنی نتوانسته است انسان را تغییر بدهد و عوض كند. این هیپی گری دنیای غرب را با هیپی گری های بین خودمان كه همه چیزمان تقلیدی است حتی سر زانوها را وصله كردن، مقایسه نكنید. در این فكری نیست. ولی آنها كه در آنجا این فكر را به وجود آورده اند در واقع فلسفه ای دارند، فلسفه ی بیزاری و اظهار تنفر از تمدن كه این تمدن نتوانسته است درباره ی انسان كاری بكند و این گره، بازشدنی و این مشكل حل شدنی نیست. لابد گزارشهایی را كه درباره ی پناه بردن به مواد مخدر است و احیاناً از یونسكو و از جاهای دیگر است و در بعضی از مقالات بسیار مفید برخی از دانشمندان خودمان، اساتید محترم دانشگاه، آمده است خوانده اید. پناه بردن به مواد مخدر در آن كشورها از همین فكر یأس و ناامیدی و بدبینی به آینده ی بشریت است.
آن وقتی كه بشر برسد به این مرحله كه ببیند چاره پذیر نیست، هیچ كدام از اصلاح و انقلاب نتوانسته است انسان را عوض بكند و وقتی كه خوب فكر می كند می بیند هرچه كه رژیمها و سیستمهای حكومتی، رژیمهای اقتصادی و غیر اقتصادی عوض شده است فقط شكل عوض شده، معنا و روح و باطن تغییر نكرده، می گوید پس دیگر اساساً رهایش كنیم. این یك فرضیه و یك نظریه است.

[1] . دوستانی كه سخنان مرا می شنوند (می خوانند) آنجا كه من نظریات دیگران را نقل می كنم با نظریات خود من اشتباه نكنند. من الآن دارم نظریات دیگران را نقل می كنم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است