در
کتابخانه
بازدید : 63809تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال: صادق هدایت كه خودكشی كرد حقیقت جامعه ی خود را می دید و چیزی را كه دیده است مطرح كرده است.
جواب: اشتباه نشود، امثال هدایت به جامعه ی ما و به جامعه ی انسانیت اهانت كرده اند.

اینها همان منطقی كه عرض كردم یعنی منطق ملائكه ی معترض را به كار بردند. اینها در جامعه ی خودشان فقط فسادها را دیده اند، نیكیها و زیباییها را ندیده اند. دیدن یكجانبه غلط و بدآموزی است. دیدن صحیح یك جامعه این است كه ما خالی از هرگونه حبّ و بغضی نیكیهای جامعه را ببینیم، بدیهای جامعه را هم ببینیم.
اگر فقط بدیها را ببینیم و اساساً خوبیها را نبینیم و به همین جهت آنها را انكار بكنیم، این نوعی خیانت به جامعه است كه كم كم منجر به خیانت به خود می شود.

وقتی كه انسان دائماً به خود تلقین كند كه جز شر و فساد و بدی و بدذاتی و شرارت چیزی نیست، منجر به همان یأس و ناامیدی و همان خودكشی ها می شود.
معمولاً آدمهایی كه در خودشان هیچ نوری و هیچ جنبه ای از خوبی وجود ندارد، چون انسان دنیا را بیشتر از عینك خودش می بیند و اغلب در خودش نگاه می كند، فكر می كند كه در جامعه هم هیچ خوبی وجود ندارد. والّا اگر انسان در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 544
خودش از خصلتهای انسانی چیزی سراغ داشته باشد دلیل ندارد كه بگوید در هیچ كس دیگر وجود ندارد. وقتی كه می بیند در خودش هیچ جنبه ای از خوبی وجود ندارد می گوید پس در دیگران هم وجود ندارد.
سؤال: اگر جامعه ی بشری در مسیر خودش به تكامل می رسد پس نیاز به مهدی علیه السلام برای چیست؟
جواب: اشتباهی است كه در جامعه ی ما رخ داده و آن این است كه اغلب تصور می كنند كه ظهور حضرت حجّت صرفاً ماهیت انفجاری دارد. این تصور بر اساس یك بدبینی خاص است، یعنی آنها هم در میان اخبار و روایات آن جنبه های بدبینی اش را نگاه كرده و این طور فكر كرده اند كه وقتی بشریت به آخرین حد ظلمت می رسد كه از اهل حق و حقیقت هیچ خبر و اثری نیست یكمرتبه منفجر می شود و منجر به ظهور حضرت حجّت می گردد. در حالی كه این طور نیست، بلكه ایشان آخرین حلقه ی مبارزات انسان است و من شواهد این مطلب را از آیات قرآن و روایات [در كتاب قیام و انقلاب مهدی علیه السلام ] آورده ام. بنابراین ایشان نه به عنوان اینكه چون دیگر انسان كاری نمی كند، به عنوان یك مافوق انسان به جای او عمل می كنند، بلكه به عنوان كمك انسان این كار را می كنند.
سؤال: شما گفتید اینكه گفته اند: علم می تواند همه ی دردهای انسان را علاج كند، در مورد آنچه مربوط به رابطه ی انسان با طبیعت است درست است ولی در مورد آنچه كه مربوط به رابطه ی انسان با انسان است صحیح نیست؛ به نظر شما آیا مردم استعمارزده به آن حد از علم رسیده اند و باز هم نمی توانند خود را نجات دهند؟
جواب: مقصود ایشان این است كه گناه استعمارزده هم جهل اوست، بنابراین علم می تواند چاره بكند. من متوجه این نكته بودم. این مطلب نظر من را تأیید می كند.

بحث من درباره ی این بود كه آیا علم ماهیت انسان را عوض می كند یا نه؟
معنای اینكه علم ماهیت انسان را عوض می كند، در این مورد این است كه علم ماهیت استعمارگر را عوض می كند و مانع استعمارگری او می شود. معنی حرف شما این است كه استعمارزده هم عالم نیست. او باید عالم بشود و از علم به عنوان یك ابزار برای هدفهای خودش استفاده بكند. استعمارگر هم چون عالم است از علم به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 545
عنوان یك ابزار استفاده می كند. من در اینكه از علم به عنوان یك ابزار می شود استفاده كرد و استعمارزده هم اگر عالم بشود می تواند از علم به عنوان یك ابزار استفاده بكند بحثی ندارم. بحث من این بود كه علم ماهیت شخص عالم را عوض می كند یا نه؟ گفتیم نه.
سؤال: در داستان هابیل و قابیل قرآن می فرماید: لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَكَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْكَ لِأَقْتُلَكَ تو اگر برای كشتن من دست دراز كنی، من دست درازی برای قتل تو نمی كنم. آیا معنایش این است كه من از خود دفاع نمی كنم؟
جواب: نه، لذا این تعبیر را ندارد كه اگر تو بخواهی مرا بكشی من مانع قتل خودم نمی شوم. می خواهد بگوید تو اگر تصمیم به قتل من بگیری من تصمیم به قتل تو نمی گیرم. برای هردو، بحث در قتل ابتدایی است نه در مسئله ی دفاع از خود، و لذا تعبیر قرآن این است: تو اگر بخواهی قاتل باشی من هرگز قاتل تو نیستم. این نظیر حرفی است كه امیرالمؤمنین فرمود. وقتی كه امیرالمؤمنین به طور اشاره می فرمود كه من قاتل خود را می شناسم و می بینم، می گفتند پس او را بكش، می فرمود این كار قصاص قبل از جنایت است. اگر قبل از اینكه او مرا بكشد، من او را بكشم، من قاتل ابتدایی می شوم. بعد از اینكه مرا كشت هم كه دیگر من نیستم. اینجا هم همین طور است و معنایش این است كه تو اگر قاتل ابتدایی من باشی، من قاتل ابتدایی تو نیستم.
سؤال: اینكه در آیه ی قرآن آمده است كه خداوند می فرماید: من در زمین جانشین می آفرینم، مقصود از جانشینی چیست؟
جواب: در اینجا جانشین یعنی نماینده، نمایشگر. اما نمایشگر یعنی چه؟ یعنی من می خواهم موجودی بیافرینم كه در این موجود می توان صفات خدایی را مشاهده كرد. چون در استخلافها یعنی جانشین قراردادن ها این قاعده مسلّم است كه اگر انسانی دارای پُستی باشد و بخواهد برای خودش جانشین معین كند، كسی را معین می كند كه در صفات و خصلتها شبیه خودش باشد، یعنی نمایشگر و نمایانگر او باشد [1].

[1] . [چند دقیقه ی آخر نوار متأسفانه ضبط نشده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است