در
کتابخانه
بازدید : 2838149تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی انفال</span>تفسیر سوره ی انفال
Collapse تفسیر سوره ی انفال (1) تفسیر سوره ی انفال (1)
Expand تفسیر سوره ی انفال (2) تفسیر سوره ی انفال (2)
تفسیر سوره ی انفال (3)
تفسیر سوره ی انفال (4)
Expand تفسیر سوره ی انفال (5) تفسیر سوره ی انفال (5)
Expand تفسیر سوره ی انفال (6) تفسیر سوره ی انفال (6)
Expand تفسیر سوره ی انفال (7) تفسیر سوره ی انفال (7)
تفسیر سوره ی انفال (8)
Expand تفسیر سوره ی انفال (9) تفسیر سوره ی انفال (9)
تفسیر سوره ی انفال (10)
Expand تفسیر سوره ی انفال (11) تفسیر سوره ی انفال (11)
Expand تفسیر سوره ی انفال (12) تفسیر سوره ی انفال (12)
Expand تفسیر سوره ی انفال (13) تفسیر سوره ی انفال (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی توبه</span>تفسیر سوره ی توبه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
«شكر» كلمه ای است كه در قرآن زیاد با آن برخورد داریم. معنی «شكر» این است كه انسان در مقابل فردی كه از او خیری به وی رسیده است اظهار قدردانی كند و مثلاً بگوید: من ممنون هستم. آیا معنی «شكر خدا» همین است كه بگوییم: «الهی شكر» ؟ نه، اشتباه است. «الهی شكر» صیغه ی شكر است نه خود شكر. خود شكر چیز دیگری است. مثل اینكه كلمه ی «اَسْتَغْفِرُ اللّه» صیغه ی توبه است نه خود توبه. توبه، پشیمانی از گناه و تصمیم به عدم تكرار است. اظهار «اِلهی اَسْتَغْفِرُكَ وَ اَتوبُ اِلَیْكَ» [اظهار صیغه ی توبه است نه خود توبه ] . پس شكر یك معنی دقیقی دارد و آن عبارت است از قدردانی، اندازه شناسی، حق شناسی. لهذا «شكر» هم درباره ی بنده نسبت به خدا و هم درباره ی خدا نسبت به بنده به كار می رود: وَ اللّهُ شَكورٌ حَلیمٌ. خدا شكور است یعنی او طاعت بندگان را قدرشناس است. هر طاعتی كه بنده می كند حقی دارد، خدا اجر بنده اش را ضایع نمی گرداند، یعنی از عمل بنده قدردانی می كند، آن را از بین نمی برد. بنده اگر بخواهد قدرشناس و شاكر باشد باید قدر نعمتهای خدا را بداند، یعنی هر نعمتی را بداند برای چه هدف و منظوری است و در همان مورد مصرف كند.
در تعریف «شكر» چنین گفته اند: «اِسْتِعْمالُ الشَّیْ ءِ فیما خَلَقَ اللّهُ لِاَجْلِهِ» به كار بردن شی ء در راهی كه به خاطر آن آفریده شده. آیا شكرِ مثلاً چشم كه خدا به ماداده این است كه بگوییم: خدایا شكر كه به من چشم دادی؟ نه. عقل، فكر، عاطفه، احساسات، فرزند، مال، سلامت و هر نعمتی كه داری، اگر این نعمت را از مسیر خودش منحرف نكنی و در مسیر دیگر استفاده نكنی، شاكری. مثلاً زبان را خداوند عبث نیافریده است. با این زبان می شود حقایق را قلب كرد، دروغ گفت، به مردم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 216
آزار رسانید، دشنام داد، بدیهای مردم را پخش كرد، اشاعه ی فحشا كرد، جعل كرد، ولی واقعاً باید حساب بكنیم آیا دست خلقت زبان را برای همین به ما داده: تهمت، غیبت، دشنام؟ یا اینكه مقاصد خود را به دیگران بفهمانیم. فهماندن مقاصد خود به دیگران، تعلیم، ارشاد، نصیحت، شكر زبان است. پس باید همیشه نعمتها را در راه خودش مصرف كرد. مثلاً فكر و اندیشه ی صدی هشتاد مردم در راه شیطنتها صرف می شود در حالی كه می توان در راه علم و دانش و خیر و صلاح مردم به كار برد.
ای مؤمنان! ضعیف بودید، محروم بودید، خداوند نعمتهایی نصیب شما كرد و شما را از چنگال دشمنان رهانید. باید بدانید نعمتها را در چه راهی باید مصرف كنید.

این معنی لَعَلَّكُمْ تَشْكُرون است. مفاد آیه، توجه دادن مردم به وضع سابق است كه عده ی آنها اندك بود، مردمی ضعیف بودند و خودشان و دیگران آنها را به حساب نمی آوردند، خداوند در كنف قدرت خود آنها را تقویت و تأیید كرد، روزیها را نصیب آنان كرد تا آن نعمتها را در راهی كه خداوند فرموده و سعادت آنها در آن است مصرف كنند.
یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوا لا تَخونُوا اللّهَ وَ الرَّسولَ وَ تَخونوا اَماناتِكُمْ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمونَ ای اهل ایمان! به خدا و پیغمبر خیانت نكنید زیرا به خودتان هم خیانت می كنید (مضمون آیه این است) . در اینجا نهی شده از خیانت به خدا و پیغمبر و مسلمین، و خیانت خودشان به خودشان. احكام الهی امانت است نزد شما، آنها را ترك و تحریف نكنید. همچنین به سنت پیغمبر، به مسلمین و خودتان [خیانت نكنید. ] خیانت به مسلمین، خیانت به خدا و پیغمبر هم هست.
شأن نزول این آیه این است كه در جریان جنگ بدر، یك آدم ضعیف الایمان به خاطر حفظ مال و فرزند خود، یكی از اسرار مسلمین و جامعه ی اسلامی را افشا كرد، جاسوسی كرد. قرآن می گوید به خدا و پیغمبر و خودتان خیانت نكنید. پیغمبر اكرم اسرار سیاسی را خیلی مكتوم می كرد مگر ضرورت ایجاب می نمود. لذا نوشته اند [اتفاق نیفتاد كه ] پیغمبر آهنگ و تصمیم جنگی داشته باشد و كسی بداند. فقط می فرمود آماده باشید می خواهیم به این طرف برویم. مگر در مواقعی مانند جنگ تبوك كه فرمودند صد فرسخ [راه در پیش داریم ] ، دشمن قوی است، روم است نه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 217
قریش و عرب [1]. بروید به طرف تبوك. سی هزار نفر بدون تجهیز كافی، به طوری كه اكثر مركب عادی نداشتند. زمین حرّه است، آتشفشانی و در مقام تشبیه مانند جگر گوسفند.
در این مواقع پیغمبر اكرم تصمیم خود را به كسی نمی گفت مگر موارد خاص. در جنگ بدر افشا كرد. یكی از مسلمین ضعیف الایمان تصمیم پیغمبر و مسلمین به جنگ با قریش را به آنها خبر داد. زن و بچه و مال او نزد آنها بود و خیال می كرد اگر بگوید، مال و عیال او را حفظ كرده برایش نگهداری می نمایند. آیه، خطاب كلی است ولی نظر به یك شخص معین است: یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوا لا تَخونُوا اللّهَ وَ الرَّسولَ.

حضرت امیر در نامه به یكی از حكام می فرماید: اِنَّ اَعْظَمَ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْاُمَّةِ وَ اَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْاَئِمَّةِ [2]. بزرگترین خیانتها خیانت به اجتماع است نه فرد. شما خدای نخواسته اگر به مال كسی كه نزد شماست یا به ناموس او خیانت كنید خیانت به یك فرد كرده اید به طور مستقیم، و به یك اجتماع به طور غیر مستقیم. خیانت جاسوسی، خیانت به اجتماع است، و فظیع ترین و شنیع ترین خیانتها این است كه كسی با پیشوایان مسلمین به غش رفتار كند؛ مانند اینكه در كشتی، كسی ناخدا را كه در نهایت صدق نیت كشتی را به ساحل نجات می برد گمراه كند. در این صورت خیانت به ناخدا خیانت به تمام ساكنین كشتی است.
از این آیه انسان می فهمد كه قرآن چقدر به مسائل اجتماعی اهمیت می دهد.
وَ اعْلَموا اَنَّما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ بدانید ثروت و فرزندان، برای شما فتنه یعنی مایه ی آزمایش هستند (چون خیانت آن شخص به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 218
خاطر مال و زن و بچه اش بود. ) فتنه در قرآن یعنی آزمایش. بدانید همین مال و ثروت وسیله ی آزمایشند. یعنی همّ شما زن و بچه نباشد. اینجاست كه مسئله ی آخرت پیش می آید. شما نباید به اینها به عنوان ایده آل نگاه كنید بلكه اینها وسیله هستند.
یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوا اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ یُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللّهُ ذُوالفَضْلِ الْعَظیمِ. «تقوا» از ماده «وَقْی» به معنی خودنگهداری است، این كه انسان در یك حالی باشد كه بتواند خود را نگهداری كند. تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد است، برای خدا.
قرآن می گوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد. یكی اینكه گشایش در كار به وجود می آید در اثر تأثیر معنوی آن. واقعاً اگر كسی پاك و باتقوا زندگی كند، یك سلسله گره ها برایش پیش نمی آید، و اگر پیش بیاید حل می شود. خاصیت دوم تقوا این است كه بر روشن بینی می افزاید. ابتدا به نظر مشكل می آید. روشن بینی چه ارتباطی دارد به تقوا؟ ! بستگی دارد به مغز و كار آن. تقوا چه تأثیری دارد در بینش؟ ولی این اشتباه است. اگر انسان متقی باشد، روشن بین تر است زیرا تقوا صفای روح می آورد؛ تقوا آن تیرگیهایی را كه باعث می شود انسان از روشن بینی هایی كه مخصوص خود اوست استفاده نكند از بین می برد.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
شما اگر نسبت به موضوعی تعصب بورزید نمی توانید آن را آن طوری كه هست بگیرید. تقوا گرد و غبار تعصب را پاك می كند، كینه توزی را فرو می نشاند، در نتیجه عقل، آزاد فكر می كند. سعدی می گوید:
حقیقت سرایی است آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبینی كه هرجا كه برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
تو را تا دلت باشد از حرص باز
نیاید به گوش دل از غیب راز
در این زمینه دو جمله از حضرت امیر علیه السلام است كه عالی است و مطلب را می شكافد:
1. اَكْثَرُ مَصارِعِ الْعُقولِ تَحْتَ بُروقِ الْمَطامِعِ [3]. «مَصْرَع» به معنی خوابگاه و محلی است كه انسان به زمین می خورد. (مثلاً محلی كه پشت پهلوان به خاك رسیده است «مصرع» است. ) بیشترین نقطه هایی كه پهلوانِ عقل به زمین می خورد آن جایی است كه برق طمع در دل پیدا می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 219
2. عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ اَحَدُ حُسّادِ عَقْلِهِ [4]. خوشامد انسان از خود، خودپسندی یكی از حاسدان عقل است. حسود، دشمن است با محسود و می خواهد او را زمین بزند و نابود كند. عُجب می خواهد عقل را از مقام خودش ساقط كند. چرا تقوا بینش را می افزاید؟ زیرا تقوا كه آمد، طمع نیست، عُجب نیست، هوا و هوس نیست، گرد و غبار نیست، روشنایی است. در فضا اگر مه یا دود بیاید، از یك متری اشیاء را نمی بینیم. تقوا صفاست، صاف بودن فضای روح است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 220

[1] . ما امسال به حج مشرف شدیم. گفتیم یكی از سنتها این است كه آثار پیغمبر را ببینند. خواستیم «خیبر» را كه در شمال مدینه است ببینیم. (ما ایرانیها كه معمولاً با اتومبیل كمتر اتفاق می افتد از آن طرف برویم، شمال مدینه را نمی بینیم. ) ماشین سواری گرفتیم به قصد دیدن خیبر و تبوك. از مدینه تا تبوك صد فرسخ است و من تعجب كردم كه چه تصمیم مهمی بوده [حركت دادن ] جیش العسرة (لشكر مشقت) به طرف تبوك، كه به علل خاصی مثل كمبود آذوقه و گرمای شدید فصل خرماپزان، این لشكر به این نام خوانده شد.
[2] . نهج البلاغه، نامه ی 26.
[3] . نهج البلاغه، حكمت 219.
[4] . نهج البلاغه، حكمت 212.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است