در
کتابخانه
بازدید : 2838216تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی انفال</span>تفسیر سوره ی انفال
Expand تفسیر سوره ی انفال (1) تفسیر سوره ی انفال (1)
Expand تفسیر سوره ی انفال (2) تفسیر سوره ی انفال (2)
تفسیر سوره ی انفال (3)
تفسیر سوره ی انفال (4)
Expand تفسیر سوره ی انفال (5) تفسیر سوره ی انفال (5)
Expand تفسیر سوره ی انفال (6) تفسیر سوره ی انفال (6)
Expand تفسیر سوره ی انفال (7) تفسیر سوره ی انفال (7)
تفسیر سوره ی انفال (8)
Collapse تفسیر سوره ی انفال (9) تفسیر سوره ی انفال (9)
تفسیر سوره ی انفال (10)
Expand تفسیر سوره ی انفال (11) تفسیر سوره ی انفال (11)
Expand تفسیر سوره ی انفال (12) تفسیر سوره ی انفال (12)
Expand تفسیر سوره ی انفال (13) تفسیر سوره ی انفال (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی توبه</span>تفسیر سوره ی توبه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی افراد كه فقط آیاتی را می بینند كه می گوید همه چیز به اراده ی خداست، خیال می كنند كه قرآن چون فرموده همه چیز به اراده ی خداست پس قائل به اسباب و مسبّبات و از آن جمله قائل به اختیار و اراده ی بشر نیست. مخصوصاً اروپاییها اغلب وقتی درباره ی اسلام اظهارنظر می كنند اسلام را العیاذ باللّه یك دین جبری معرفی می كنند یعنی دینی كه برای بشر هیچ گونه اختیار و اراده ای قائل نیست. ولی واضح است كه این یك تهمت به قرآن است. من در كتاب كوچك انسان و سرنوشت این مسئله را تا اندازه ای بحث كرده ام. قرآن به شكلی عموم مشیت الهی و عموم قضا و قدر را قائل است كه هیچ گونه منافاتی بین آن و اختیار و اراده ی بشر نیست. از جمله آیاتی كه مسئله ی اختیار و اراده ی بشر را به طور جدی مطرح فرموده است همین آیه و چند آیه ی بعدی است. می گوید: ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیكُمْ. نمی گوید این به موجب اعمال شماست، كه بگوییم ما اختیار داشتیم یا نداشتیم. می گوید: بِما قَدَّمَتْ اَیْدیكُمْ به موجب كارهایی كه به دست خودتان یعنی به اراده و اختیار خودتان بدون هیچ اجباری انجام دادید. خدا شما را مختار و آزاد آفرید فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَكْفُرْ [1] هر كه می خواهد- یعنی به اختیار خودش- ایمان آورد و هركه می خواهد كفر بورزد. اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفوراً [2] ما راه را به بشر نمودیم، این دیگر به خود او بستگی دارد كه شاكر باشد یا كافر.
اینجا همین مطلب را ذكر می كند: ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیكُمْ وَ اَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ اینها به دست و اختیار خودتان به وجود آمده است نه به دست خدا كه در نتیجه ظلم باشد كه كسی كار را مرتكب شده باشد و عذاب را دیگری متحمل بشود؛ خدا كار را انجام دهد ولی عذاب را بر بنده بكند. نه، آنوقت می شود ظلم. وَ اَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ و اینكه باید بدانید خدا هرگز به بندگان خود ظلم نمی كند. اینجا دو تا نكته است كه باید عرض بكنم. یكی اینكه كلمه ی «عبید» آورده كه علامت استرحام است. یعنی خدا چگونه به بنده ی خودش ظلم می كند؟ ! یعنی بنده از آن جهت كه بنده است مستحق استرحام است. بنده در مقابل حق، چیزی نیست كه خدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 289
بخواهد به او ظلم كند و حقش را العیاذ باللّه پایمال نماید. بنده چه ارزش و شخصیتی در مقابل خدا دارد كه خدا به او ظلم كند؟ ! اینكه كسی به دیگری ظلم می كند علامت این است كه برای او شخصیت قائل است. انسان با كسی كینه می ورزد كه برای او شخصیت قائل باشد. انسان اگر برای كسی و چیزی شخصیت قائل نباشد هیچ گاه احساساتش علیه او تحریك نمی شود و نسبت به وی كینه نمی ورزد. آیا شما اگر پایتان به یك سنگ بخورد و مجروح بشود ممكن است كینه ی آن سنگ در دلتان راه پیدا كند و درصدد انتقام از آن برآیید؟ ابداً. یك حیوان اگر به شما لگد بزند، آیا ممكن است شما كینه ی او را به دل بگیرید و منتظر فرصت باشید كه از او انتقام بگیرید؟ ! نه. چون برایش شخصیتی قائل نیستید. البته به همان اندازه كه او جان دارد اندكی شخصیت دارد و ممكن است یك شلاق به او بزنید. اما اگر یك انسان همان لگدی را كه مثلاً اسب به شما زده بزند، یك كینه ای از او در دل شما پیدا می شود كه خدا می داند. منتظرید هر طور هست انتقام خودتان را بگیرید، چون او انسان است و برایش شخصیت قائل هستید. خدا به بندگان خودش ظلم بكند؟ ! اصلاً بنده كی هست در مقابل خدا؟ ! نسبت بنده با خدا از نظر ناچیزی و ناقابل بودن برای انتقام گرفتن (جزای عمل غیر از انتقام است) و العیاذ باللّه برای ظلم و تجاوز، از نسبت یك سنگ با انسان خیلی كوچكتر است. آیا خدا عبید خود را ظلم كند؟ !
نكته ی دیگر این است كه مسئله ای در كتب ادبی مطرح است كه می گویند چرا خدا می گوید: اَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ. «ظَلّام» صیغه ی مبالغه است، و این جمله یعنی خدا بسیار ظلم كننده نیست. پس آیا معنایش این است كه كم ظلم كننده هست؟ ! معمولاً جواب می دهند كه در اینجا مقصود از ظلّام، ظالم است؛ لَیْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ یعنی ظالم نیست؛ «فعّال» به معنی «فاعل» هم استعمال شده است. ولی وجه صحیحش همان است كه علّامه طباطبایی دامت بركاته در تفسیر المیزان می فرمایند كه برای خداوند ظالم بودن فرض نمی شود. اگر خدا ظالم باشد ظلّام است و اگر ظالم نباشد [عادل است. به عبارت دیگر] خدا یا عادل است یا ظلّام. یعنی خدا عادل است، همان طوری كه هست. اگر بنا بشود خدا ظالم باشد، ظلّام یعنی بسیار ظلم كن است. چون اگر العیاذباللّه قانون عالم بنایش بر ظلم باشد، دیگر شامل یك فرد بالخصوص و یك كار بالخصوص نیست، شامل همه چیز است. كار خدا شامل همه چیز است؛ یا عدالت مطلق است همین طوری كه هست و یا فرضاً این عدالت نباشد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 290
ظلم كامل و مطلق و حد اعلای ظلم است. پس آنچه درباره ی خدا می توان مطرح كرد در ارتباط با نظام كلی عالم كه آیا این نظام عادلانه است یا ظالمانه، این است كه آیا خدا ظلّام است یا عادل؟ كه مقصود از عادل [برپا دارنده ی] كمال عدالت است.
كَدَأْبِ الِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَروا بِایاتِ اللّهِ فَاَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنوبِهِمْ اِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ شَدیدُ الْعِقابِ وضع اینها و عادت و روش اینها از این جهت عیناً مانند دأب و روش آل فرعون است. همچنان كه خدا آنها را به موجب گناهانی كه خودشان مرتكب شدند گرفت و اخذ كرد و در دنیا و آخرت معذب ساخت، با اینها هم چنین خواهد كرد؛ كه آیه ی بعد تفسیر همه ی اینهاست: ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اَنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ. عرض كردیم تكیه ی این چند آیه روی اختیار بشر است. در این آیه یك اصل كلی ذكر می كند كه یكی از شاهكارهای قرآن است.

ما دو آیه ی شبیه یكدیگر در قرآن داریم كه هریك دارای نكته ای است كه دیگری فاقد آن است. یكی در سوره ی رعد است كه می فرماید: اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ یعنی خدا آن اوضاع و احوالی را كه در یك قومی وجود دارد هرگز عوض نمی كند مگر آنكه خود آن قوم آنچه را كه مربوط به خودشان است یعنی مربوط به روح و فكر و اندیشه و اخلاق و اعمال خودشان است عوض كنند. یعنی اگر خداوند اقوامی را به عزت می رساند و یا اقوامی را از عزت به خاك ذلت فرو می نشاند، اگر اقوامی را كه پایین بودند بالا بُرد و اقوامی را كه بالا بودند پایین آورد [به موجب آن است كه آن اقوام آنچه را كه مربوط به خودشان بود تغییر دادند. ] البته همه به دست خداست: قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِكَ الْخَیْرُ اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ [3]. همچنین در دعای افتتاح می خوانیم: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی یُؤْمِنُ الْخائِفینَ، وَ یُنَجِّی الصّالِحینَ، وَ یَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفینَ، وَ یَضَعُ الْمُسْتَكْبِرینَ، وَ یُهْلِكُ مُلوكاً وَ یَسْتَخْلِفُ آخَرینَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ قاصِمِ الْجَبّارینَ، مُبیرِ الظّالِمینَ، مُدْرِكِ الْهارِبینَ [4]. همه چیز به مشیت خداست؛ عزت به هركس بدهد خدا می دهد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 291
ذلت به هركس بدهد خدا می دهد، مُلك را به هركس بدهد خدا می دهد، از هركه بگیرد خدا می گیرد. اما خیال نكنید كار خدا بر اساس گزاف و گُتره است، مثل آدمی كه بنشیند قرعه كشی بكند كه از این بگیریم بدهیم به آن، از آن بگیریم بدهیم به این، و هیچ حكمت و قانونی در كار نباشد. همه چیز به دست خداست اما با حساب. كار خدا از روی حساب است. در آن آیه می گوید: عزت و ذلت فقط به دست اوست، و در این آیه می گوید: اما بدانید كه ما عزت و ذلت را روی چه حساب و قانونی می دهیم. ما نگاه می كنیم به اوضاع و احوال روحی و معنوی و اخلاقی و اجتماعی مردم و به هر چه كه در حوزه ی اختیار و اعمال خود مردم است. تا وقتی كه خوبند، به آنها عزت می دهیم؛ وقتی كه خودشان را تغییر دادند، ما هم آنچه را كه به آنها دادیم تغییر می دهیم. عزت و ذلت به دست ماست، اما روی این حساب می دهیم. اگر بی حساب باشد كه خدا حكیم نیست. حساب در كار است، یعنی تابع یك جریانهای منظم و قطعی است. اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ خدا عوض نمی كند اوضاع و احوال مردمی را تا آنكه آن مردم یُغَیِّروا(این یُغَیِّروا استقلال مردم را می رساند) خودشان به دست خودشان اوضاع خودشان را تغییر بدهند.
این آیه اعمّ است، هم شامل این است كه قومی از نعمت و عزت به نقمت و ذلت برسند، یا برعكس از نقمت و ذلت به نعمت و عزت برسند؛ یعنی هم شامل آن جایی می شود كه مردمی خوب و صالح باشند و نعمتهای الهی شامل حالشان شده باشد، بعد فاسد بشوند، خدا نعمتها را بگیرد، و هم شامل قومی می شود كه فاسد باشند ولی بعد بازگشت كنند، توبه و استغفار كنند، به راه راست بیایند، خدا به آنها عزت بدهد.
آیه ی مورد بحث شامل یكی از این دو قسمت است و آن این است كه مردمی عزت و نعمت داشته باشند، بعد فاسد بشوند و خداوند عزت و نعمت را از آنها بگیرد، به جایش نقمت و ذلت بدهد. آیه این است: ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ خدا چنین نبوده است كه نعمتی را كه به قومی می دهد از آنها به گزاف و گُتره بگیرد مگر آنكه آنها آنچه را كه مربوط به خودشان است تغییر داده باشند. ممكن است شما بگویید پس آن آیه ی اول عام است و این آیه خاص است و نیمی از محتوای آن آیه را می گوید؛ چرا این طور است؟ جواب این است كه در این آیه نكته ای هست كه در آن آیه نیست. قرآن اگر آیات را تكرار می كند، هرجا روی حساب معینی است. در آنجا همین قدر می گوید اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 292
بِاَنْفُسِهِمْ خدا عوض نمی كند وضع مردمی را مگر خودشان خودشان را عوض كنند.

بلا تشبیه مثل اینكه كسی بیاید در مغازه ی شما و بگوید فلان سفته را امضا كن.

می گویید من امضا نمی كنم مگر اینكه چنین باشد. بیش از این نگفته اید كه نمی كنم.
اما یك وقت تعبیر لَمْ یَكُ مُغَیِّراً [به كار رفته است. ] قرآن وقتی كه می خواهد سنت خدایی را بگوید كه خدایی ما چنین ایجاب می كند و غیر از این محال است و این قطعی و ضروری و لایتخلف است، با این تعبیرها می گوید. مثلاً می گوید: ما كانَ رَبُّكَ لِیُهْلِكَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ اَهْلُها مُصْلِحونَ [5] چنین نبوده و نیست ذات پروردگار تو كه به مردمی به صرف اینكه منكر خدا هستند اما وضع خودشان را از نظر عدالت اصلاح كرده اند ظلم كند. یا: وَ ما كُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسولاً [6] كه اصولیین می گویند این آیه «قُبح عِقاب بلابیان» را بیان كرده است: ما هرگز چنین نبوده و نیستیم كه مردمی را كه به آنها اتمام حجت نشده است عذاب كنیم؛ یعنی خدایی ما ایجاب نمی كند و بر ضد خدایی ماست كه مردمی را كه به آنها اتمام حجت نشده است عذاب كنیم.
در آن آیه همین قدر گفت: اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ. ولی اینجا می فرماید: ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ این بدان موجب است كه خدا هرگز چنین نبوده و نیست (در اموری كه به خدا نسبت داده می شود زمان مطرح نیست) ، خدا اصلاً چنین نیست، خدایی خدا چنین ایجاب نمی كند كه نعمتی را از مردمی سلب كند پیش از آنكه آن مردم خودشان، خودشان را عوض كرده باشند.
در این آیات تأمل كنید. ببینید در دنیا كتابی را می توان پیدا كرد مانند قرآن كه متكی بر حقایق عالم باشد؟ افسوس كه ما مسلمانها امروز درست بر ضد آنچه قرآن هست فكر می كنیم. خیال می كنیم كه كار خدا و كار عالم كه خدا آن را ساخته است بر اساس همین اوهام و خیالاتی است كه خودمان درست كرده ایم. مثلاً انتسابها.

می گوییم بالاخره هر چه هست اسممان مسلمان كه هست. ما كه شیعه هستیم اسممان در رعایای علی بن ابی طالب هست. خیال می كنیم كه صحبت اسم و اسم نویسی است كه اگر كسی اسمش مسلمان شد دیگر خدا یك لطف خاصی نسبت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 293
به او دارد. در حالی كه قرآن می گوید اصلاً سنت و قانون ما این است كه محال است مردمی فاسد باشند و نعمت و لطف و رحمت الهی به آنها برسد، و محال است مردمی خودشان، خودشان را اصلاح كنند و خداوند فیض خودش را به آنها نرساند، حالا یا دنیوی یا اخروی. كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ [7] لااقل بعضی از مردم این مقدار صالح هستند كه در دنیا خداوند به آنها عزت بدهد گو اینكه از نظر اخروی معذب خواهند بود. ولی حساب این است كه قرنهاست ما مسلمین این مسئله را كه قرآن متكی بر حقایق است نه بر تخیلات و اوهام و انتسابات ظاهری [فراموش كرده ایم. ] مسلمان قرآن یعنی مسلمان واقعی، اَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ تسلیم خدا بودن، دارای اخلاق و عمل اسلامی بودن، اجتماع او اجتماع اسلامی بودن، نه فقط شعارها شعار اسلامی باشد. شعار البته اثر دارد اما اثر شعار غیر از این است كه انسان واقعاً مسلمان باشد. شیعه بودن یك حقیقت و یك واقعیت است یعنی شیعه آنوقت شیعه است كه وقتی او را در مقابل یك سنی بگذارند فكرش از او بهتر باشد، تصورش درباره ی خدا و قیامت از او بالاتر و برتر باشد، خدا را بهتر بشناسد، به راهنمایی ائمه اش اخلاق اسلامی و انسانی اش از او بهتر باشد، عملش از او بهتر باشد و خلاصه همه چیزش از او بهتر باشد؛ یعنی نمونه ای از علی بن ابی طالب باشد.
شخصی آمد خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ یك لبخندی زد، عرض كرد: «یا امیرَالمؤمنین! اِنّی اُحِبُّكَ» من تو را دوست دارم. فرمود: وَلكِنّی اُبْغِضُكَ اما من تو را دشمن دارم. (نفرمود دروغ می گویی، چون راست می گفت، دوست هم داشت. ) گفت: چرا؟ فرمود: برای فلان كارت. فلان كس احتیاج داشت به تعلیم قرآن و بر تو واجب بود كه آن را به او یاد بدهی، از او پول گرفتی.
بنابراین هیچ منافاتی نیست كه ما علی را دوست داشته باشیم اما عمل ما طوری باشد كه علی ما را دشمن داشته باشد. امام صادق علیه السلام فرمود: كونوا لَنا زَیْناً وَ لاتَكونوا عَلَیْنا شَیْناً شما شیعیان اسباب افتخار ما ائمه باشید، زیور ما باشید، مایه ی ننگ و عار و خجلت و شرمندگی ما نباشید؛ یعنی طوری باشید كه در میان سایر مسلمانان نمونه هایی از تقوا و پاكی و درستی باشید. فرمود: طوری باشید كه وقتی مردم شما را می بینند بگویند رَحِمَ اللّهُ جَعْفَراً خدا بیامرزد امام جعفر صادق علیه السلام را،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 294
چه شیعیان خوبی درست كرده. وَ لاتَكونوا عَلَیْنا شَیْناً مایه ی ننگ و عار ما نباشید. شما وقتی كه اخلاقتان، بازارتان، روحیه و كردارتان برخلاف اسلام است، اسباب خجلت و شرمندگی و سرافكندگی ما خواهید بود. دیگر از این بهتر [می توان گفت؟ ! ] آن، بیان قرآن؛ آن، سخنان پیغمبر كه قبلاً برایتان عرض كردم، این هم سخنان امام جعفر صادق علیه السلام. از این بالاتر چه می شود گفت؟ ! ولی مگر ممكن است ما از خر شیطان پایین بیاییم؟ ! می گوییم فقط ما مورد عنایت خدا هستیم و برای ما همان انتساب نام ائمه كافی است، چیز دیگر نمی خواهیم. خدا هم بهشت را آماده كرده برای ما چهارتا قالتاق! بعد می گوییم پس چرا ما مسلمانها اینقدر بدبخت و بیچاره ایم؟ جوابش را قرآن داده. ملتی كه افسرش برود در اسرائیل تربیت ببیند و بعد برود در اوگاندا كودتا راه بیندازد [8]، آیا انتظار دارید روی سعادت ببیند؟ ! ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ. همه ی اینها ریشه هایی دارد. ریشه هایی از فساد در میان ما مسلمین وجود دارد، اینها شاخه هایی است كه از آن ریشه ها بیرون آمده. حالا كِی ما بیدار شویم، كِی متوجه بشویم، كی توبه كنیم به درگاه الهی و خودمان را اصلاح كنیم، و كی خودمان را تطبیق كنیم با آیات قرآن، نمی دانم. شاید همین مقدار توجهات و تنبهاتی كه پیدا كرده ایم طلیعه ای است برای اینكه ان شاءاللّه تعالی خودمان را اصلاح كنیم و مسلمان واقعی باشیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 295
10

[1] . كهف / 29.
[2] . انسان / 3.
[3] . آل عمران / 26.
[4] . [ترجمه: سپاس خدایی راست كه خائفان را امان و صالحان را نجات می بخشد، و مستضعفان رابلندمرتبه و مستكبران را خوار می گرداند، و پادشاهانی را هلاك ساخته و دیگران را به جای آنان می نشاند، و سپاس خدای را كه شكننده ی جباران و نابود كننده ی ظالمان و دریابنده ی فراریان (از درگاه خود) است. ]
[5] . هود / 117.
[6] . اسراء / 15.
[7] . اسراء/ 20 [و ما به هر دو فرقه از دنیاطلبان و آخرت طلبان به لطف خود مدد خواهیم داد. ]
[8] . [اشاره به اقدام رژیم شاه ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است