در
کتابخانه
بازدید : 2837824تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی انفال</span>تفسیر سوره ی انفال
Expand تفسیر سوره ی انفال (1) تفسیر سوره ی انفال (1)
Expand تفسیر سوره ی انفال (2) تفسیر سوره ی انفال (2)
تفسیر سوره ی انفال (3)
تفسیر سوره ی انفال (4)
Expand تفسیر سوره ی انفال (5) تفسیر سوره ی انفال (5)
Expand تفسیر سوره ی انفال (6) تفسیر سوره ی انفال (6)
Expand تفسیر سوره ی انفال (7) تفسیر سوره ی انفال (7)
تفسیر سوره ی انفال (8)
Expand تفسیر سوره ی انفال (9) تفسیر سوره ی انفال (9)
تفسیر سوره ی انفال (10)
Expand تفسیر سوره ی انفال (11) تفسیر سوره ی انفال (11)
Expand تفسیر سوره ی انفال (12) تفسیر سوره ی انفال (12)
Expand تفسیر سوره ی انفال (13) تفسیر سوره ی انفال (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی توبه</span>تفسیر سوره ی توبه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اَنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ [1].
راجع به این آیه ی شریفه در هفته ی گذشته مقداری بحث كردیم و آنچه اكنون عرض می كنیم مكمل و متمم آن است. مقدمتاً باید عرض بكنم كه این جمله را باید همیشه در نظر داشته باشیم كه اَلْقُرْآنُ یُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً قرآن بعضی از آیات آن تفسیر كننده و توضیح دهنده ی بعضی آیات دیگر است. در خود قرآن كریم آیه ای هست كه در واقع متد قرآن شناسی را به ما معرفی می كند. این آیه «متدولوژی» قرآن است. آیه ی هفتم سوره ی آل عمران است؛ می فرماید:
هُوَ الَّذی اَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ ایاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 296
مُتَشابِهاتٌ [2].
آیات قرآن را تقسیم می كند به آیات محكم و آیات متشابه. بعد آیات محكم قرآن را اُمّ الكتاب (مادر كتاب) می نامد. به این اعتبار اینها را آیات مادر می خواند كه اینها توضیح دهنده و تفسیر كننده ی آیات دیگر است. آیات متشابه یعنی آیاتی كه [در آنها] حقیقتی به یك صورت كلی بیان شده است كه این حقیقتِ به صورت كلی را به شكلهای مختلف می شود توضیح و تفسیر كرد، تا ما چگونه تفسیر كنیم. این چگونگی را با آیات مادر باید به دست آورد. تعبیر خیلی خوبی است كه خود قرآن «آیات مادر» تعبیر می كند. حالا ما برای این مطلب مثالی از همین مسئله ی «ما نحن فیه» ذكر می كنیم تا هم مطلب خودمان را توضیح داده باشیم و هم آن آیه را درست برای شما روشن كرده باشیم.
در سراسر قرآن عموم مشیت الهی به چشم می خورد. قرآن یك كتاب توحیدی عجیبی است، یعنی همیشه بشر را از شرك دور می كند و این را كه كسی خیال كند در عالم حادثه ای رخ می دهد كه از علم یا قدرت و یا مشیت خدا بیرون باشد هرگز نمی پذیرد. این است كه می بینیم عبارت «مَنْ یَشاءُ» یا «ما یَشاءُ» (آنچه خدا بخواهد) در قرآن زیاد به چشم می خورد. جز آنچه خدا بخواهد چیز دیگری در عالم واقع نمی شود. یك مسلمان اگر به قرآن اعتقاد دارد باید این طور معتقد باشد كه چیزی كه خدا نخواهد در عالم واقع نمی شود، پس هرچه واقع می شود به مشیت خدا واقع می شود. ولی اینكه همه چیز به مشیت خداست، چگونگی اش تفسیر می خواهد.

ممكن است ما آن را همان طوری تصور كنیم كه به اصطلاح، جبری مذهب ها یا به اصطلاح كلامی «اشاعره» - كه فرقه ای از اهل تسنن بودند- توضیح می دادند. اینها در عالم هیچ چیزی را شرط هیچ چیزی نمی دانستند و از این مسئله كه همه چیز به مشیت خداست این طور می خواستند نتیجه گیری كنند كه: پس در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست. اگر واقعاً ما از این مسئله كه در قرآن است كه همه چیز به مشیت خداست این طور استنباط كنیم كه هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 297
معنایش این است كه اگر قومی در دنیا سعادت پیدا می كند، هیچ شرطی ندارد، خدا خواسته است، و اگر قومی در دنیا بدبخت شد نیز باید بگوییم خدا خواسته است.

همچنین در آن دنیا اگر مردمی اهل بهشت شدند، چرا ندارد، خدا خواسته اینها اهل بهشت باشند، چون وقتی گفتیم همه چیز به مشیت خداست، دیگر چرا ندارد. اگر بگوییم عمل خوب انجام دادند كه به بهشت رفتند، می گویند این هم شرطش نیست چون همه چیز به مشیت خداست؛ هیچ مانعی ندارد كه خدا یك بنده ی صالح متقی مطیع را به جهنم ببرد و یك بنده ی عاصی گنهكار فاسق فاجر مشرك را به بهشت ببرد، چون خودش می خواهد و هیچ چیز در جهان هستی شرط هیچ چیز نیست. و بعضی به این حرف هم رسیدند كه اگر غیر از این بگوییم، بگوییم «چیزی در عالم شرط چیزی هست» با توحید و اینكه همه چیز به مشیت خداست منافات دارد.
یك گروه دیگر دیدند این حرف خیلی حرف نادرستی است. چگونه می شود گفت در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست؟ ! این نه با حساب دنیا جور در می آید ونه با حساب آخرت. اگر در دنیا هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نباشد پس باید این طور باشد كه مثلاً یك سال باران و برف نیاید، شرایط جوّی مساعد نباشد، آفت هم بیاید و در آن سال مردم زراعت كنند و محصول فراوان بگیرند، یا حتی زراعت هم نكنند و محصول فراوان بگیرند. و یك سال دیگر زحمت بكشند، زمین را شخم بزنند و آبیاری و تقویت كنند، هوا مساعد باشد، برف و باران به موقع بیاید، آفت هم نیاید و آن سال اساساً محصولی به وجود نیاید، چون هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست. یا اینكه باید امكان داشته باشد كه كسی ازدواج نكند ولی صاحب فرزند بشود و یك مرد و زن سالمی ازدواج بكنند و فرزنددار نشوند، چون هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست. آخرت هم همین طور.
ولی این طور نیست. هم در دنیا همه چیز شرط همه چیز است، هم در آخرت.
بعد این دسته اندكی از آن طرف افتادند، گفتند اینكه ما می گوییم همه چیز به مشیت خداست، مقصود همه چیز نیست؛ برخی امور به مشیت خداست و برخی دیگر به مشیت خدا نیست، واقع می شود بدون اینكه به مشیت خدا باشد.
اما اگر ما درست با منطق قرآن آشنا بشویم، می بینیم كه هم باید معتقد بشویم كه همه چیز به مشیت خداست و هم باید معتقد بشویم كه كار دنیا و آخرت، كار عالم هستی بی حساب نیست كه هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نباشد. خیر، هر چیزی شرایط معینی دارد، با شرایط خودش به وجود می آید و بدون آن شرایط محال است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 298
به وجود بیاید. توضیح اینكه همه چیز به مشیت خداست ولی مشیت خدا بر نظام تعلق گرفته است، یعنی مشیت الهی است كه این حسابها و نظامها را در عالم به وجود آورده. همه چیز به مشیت الهی است ولی این مشیت الهی است كه برای هر چیزی شرایط و نظامی قرار داده، و برای هر مقصدی راه معینی قرار داده كه بدون رفتن آن راه محال است انسان به آن مقصد برسد. این است معنی اَمْرٌ بَیْنَ الْاَمْرَیْنِ.
منطقی كه می گفت: «در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست» همان منطق «جبر» است. آن منطق كه می گفت: «بعضی چیزها به مشیت خداست و بعضی دیگر به مشیت خدا نیست» منطق «تفویض» است، یعنی بعضی چیزها را خدا گفته به من مربوط نیست، هرچه می خواهد بشود، تفویض كرده، واگذاشته. و این منطق كه هم قبول می كند «همه چیز به مشیت خداست» و هم قبول می كند كه «در عالم هر چیزی شرایطی دارد» همان منطق اَمْرٌ بَیْنَ الْاَمْرَیْن است.
در اول عرایضم عرض كردم كه قرآن، بعضی از آیات آن بعضی دیگر را تفسیر می كند یا به تعبیر خود قرآن بعضی آیات، آیات مادر است، اُمّ الكتاب است، محكم است. باید آیاتی را كه متشابه است یعنی چند گونه می شود آنها را تفسیر كرد با آیاتی كه یك طور بیشتر نمی شود تفسیر كرد توضیح داد. مثلاً ما از یك طرف در قرآن می خوانیم: قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ بگو ای پروردگاری كه مالك همه ی مُلكها و صاحب همه ی قدرتها تو هستی تُؤْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشاءُ تو به هركس كه بخواهی مُلك و قدرت بدهی می دهی، و از هركس كه بخواهی بگیری و انتزاع بكنی می گیری و انتزاع می كنی. تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ هركس را كه تو بخواهی به او عزت می دهی و هركس را كه تو بخواهی به ذلت می نشانی. این آیه، متشابه است یعنی آن را چند گونه می شود پیاده كرد. حالا اگر ما بودیم و همین یك آیه ی قرآن، امكان اینكه آن را به گونه ای كه جبری مذهبان پیاده می كنند پیاده نماییم وجود داشت. می گوید مُلك را به هركه بخواهی می دهی و از هركه بخواهی می گیری؛ عزت را به هركه بخواهی می دهی و از هركه بخواهی می گیری.

جبری مذهب هم همین مطلب را می گوید، منتها از این مطلب نتیجه گیری می كند كه هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست. دیگری می گوید: نه، مشیت خدا مخصوص همه ی اشیاء نیست، یك مواردی هم هست كه به مشیت خدا مربوط نیست؛ یك عامّی است تخصیص بردار یعنی استثناپذیر. ما خیلی كلیات در قرآن داریم كه استثنا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 299
می پذیرند.
اما اگر ما آیه ی مورد بحث را محكمِ این آیه قرار بدهیم، مادرِ این آیه قرار بدهیم، یعنی این آیه را با آن آیه تفسیر كنیم، می بینیم هر دو صحیح و كامل است بدون اینكه هیچ ایرادی وارد باشد. آیه ی مورد بحث می گوید: ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ آن بدین جهت است كه خدا هرگز چنین نبوده است، یعنی خدایی اش ایجاب نمی كند و برخلاف خدایی اش می باشد كه نعمتی را به گزاف از مردمی بگیرد، مگر آنكه آن مردم قبلاً آنچه را كه مربوط به خودشان است تغییر داده باشند. در آن آیه ی دیگر، از یك نظر به طور اعم بیان می كند: اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّر ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ. اسم نعمت هم در میان نیست. اعم از نعمت و نقمت است.

معنایش این است: خداوند نعمتی را از مردمی نمی گیرد و به آنها نقمت نمی دهد مگر وضع خودشان را از آنچه كه بوده اند تغییر داده باشند، و نیز نقمتی را از مردمی نمی گیرد و نعمت به آنها نمی دهد مگر آنكه آنها خودشان را تغییر داده باشند.
این نعمت و نقمت، همان عزت و ذلتی است كه در آن آیه گفت: تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ به هركس بخواهی عزت می دهی و به هركس بخواهی ذلت می دهی.

اما آن دو آیه قانون عزت دادن و ذلت دادن را بیان می كند: بله، عزتها را خدا می دهد، غیر از خدا قدرتی نیست كه عزت بدهد؛ ذلتها را هم خدا می دهد و غیر از خدا قدرتی نیست كه ذلت بدهد. منبع تمام قدرتها خداست، غیر از او كسی نیست.

اما این را بدانید كه كار خدا بر عبث نیست، بر این اساس نیست كه هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نباشد و بی جهت به مردمی عزت یا ذلت بدهد مثل كسانی كه چشمهایشان را می بندند و قرعه كشی می كنند. ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ، یا آن آیه ی دیگر: اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ كه در سوره ی رعد است، یعنی این را بدانید كه ذلت گرفتن و عزت دادن و متقابلاً عزت گرفتن و ذلت دادنِ خدا همه به مشیت اوست اما حساب و قانون دارد.

تا مردم صالحی خودشان به سوی فساد نگرایند خدا لطفش را از آنها نمی گیرد و تا مردم فاسدی به سوی خدا بازنگردند خداوند لطفش را به سوی آنها باز نمی گرداند.
در این زمینه مخصوصاً در نهج البلاغه مطالب زیادی است. خطبه ای هست به نام خطبه ی قاصعه. وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی همین مسئله كه قرآن بیان كرده است راجع به عزت و ذلت امم، یك فصل مُشبعی بحث می كند یعنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 300
مطلبی كه می گوید توضیح همین آیه ی قرآن است. اكنون دو حدیث را كه در تفسیر آمده است به عنوان نمونه برایتان می خوانم.
حدیث اول در كافی است كه از امام صادق علیه السلام روایت می كند: اِنَّ اللّهَ بَعَثَ نَبِیّاً مِنْ اَنْبِیائِهِ اِلی قَوْمِهِ وَ اَوْحی اِلَیْهِ خدا به یكی از پیغمبرانش كه او را به سوی قومش فرستاده بود چنین وحی كرد: اَنْ قُلْ لِقَوْمِكَ به مردمت اطلاع بده كه اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لا ناسٍ(قریه یعنی محل جمع شدن. لازم نیست كه حتماً ده باشد. در اصطلاح امروز ما قریه یعنی ده، ولی در اصطلاح قرآن قریه به شهر هم اطلاق می شود. از ماده ی «قَرْی» به معنی محل اجتماع است. ) مردم یك محلی، دهی، شهری و به طور كلی مردمی نیستند كه كانوا عَلی طاعَتی كه بر راه من و اطاعت من باشند یعنی صالح باشند فَاَصابَهُمْ فیها سَرّاءُ و به همین جهت برای آنها خوشی و نعمت و سعادت بیاید فَتَحَوَّلوا عَمّا اُحِبُّ اِلی ما اَكْرَهُ و بعد اینها از این نعمتها سوء استفاده كنند یعنی بیفتند در عیش و فساد اخلاق و فاسد بشوند (به عبارت دیگر مردمی نیستند كه صالح باشند و پشت سر این صلاح، من برایشان سعادت بیاورم ولی بعدْ این سعادت و خوشی، آنها را به سوی فساد بكشاند یعنی از این نعمت سوء استفاده كنند)اِلّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمّا یُحِبّونَ اِلی ما یَكْرَهونَ مگر اینكه من هم نظرم را درباره ی آنها تغییر بدهم و آنچه را كه آنها دوست می دارند از ایشان بگیرم و چیزی به آنها بدهم كه از آن بدشان می آید، یعنی به جای نعمت، نقمت بدهم. وَ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لا اَهْلِ بَیْتٍ كانوا عَلی مَعْصِیَتی و مردمِ جایی یا حتی مردمِ خانواده ای نیستند كه بر معصیت من و در راه فساد باشند فَاَصابَهُمْ فیها ضَرّاءُ و در نتیجه به ایشان سختی برسد فَتَحَوَّلوا عَمّا اَكْرَهُ اِلی ما اُحِبُّ و برگردند از آنچه من مكروه می دارم به سوی آنچه محبوب من است اِلّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمّا یَكْرَهونَ اِلی ما یُحِبّونَ مگر آنكه من دومرتبه نظرم را درباره ی آنها تغییر بدهم و آنچه را كه بر آنها سختی بود عوض كنم و به ایشان خوشی بدهم كه آنها هم راضی بشوند و آن را دوست داشته باشند.
حدیث دیگری را در اینجا [3] از تفسیر صافی نقل می كنند و این هم ظاهراً از كافی است كه امام صادق علیه السلام فرمود: كانَ اَبی یَقولُ پدرم امام باقر علیه السلام می فرمود: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قَضی قَضاءً حَتْماً خدا تقدیر و حكم حتمی و تخلف ناپذیر كرده است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 301
لایُنْعِمُ عَلَی الْعَبْدِ بِنِعْمَةٍ فَیَسْلُبُها اِیّاهُ حَتّی یُحْدِثَ الْعَبْدُ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذلِكَ النِّقْمَةَ خداوند نعمتی را به بنده اش نمی دهد كه آن نعمت را از او سلب كند مگر آنكه قبلاً آن بنده گناهی مرتكب شده است، یعنی قبلاً آن بنده خودش، خودش را تغییر داده است.
ممكن است در اینجا ذهنتان برود دنبال این مطلب كه آیا اگر خداوند به انسان نعمتی داد و انسان گناهی مرتكب شد، آن گناه هرچه می خواهد باشد، خدا آن نعمت را از انسان می گیرد، یا میان گناهان و نعمتهایی كه سلب می شود رابطه ی خاصی است یعنی هر گناهی تأثیر دارد در سلب نعمت معینی، و در سلب نعمت دیگر اثر ندارد كما اینكه هر طاعتی تأثیر دارد در جلب یك نعمت معین نه همه ی نعمتها. مثلاً ما به طور كلی می دانیم كه هم باید رعایت حق اللّه را بكنیم و هم رعایت حق الناس.

حق اللّه وظایفی است بین ما و خدا مثل نماز و روزه. حق الناس وظایف مستقیمی است كه ما در برابر مردم داریم از عدالت، انصاف و غیره؛ تكالیفی است كه نسبت به مردم داریم، حقوقی است كه دیگران بر عهده ی ما دارند. یك وقت گناه ما این است كه حق اللّه را ادا نمی كنیم، و یك وقت گناه ما این است كه حق الناس را ادا نمی كنیم.

حق اللّه هم فرق می كند؛ یك وقت نماز نمی خوانیم، یك وقت روزه نمی گیریم، یك وقت العیاذباللّه شراب می خوریم، یك وقت دروغ می گوییم، یك وقت حج خانه ی خدا را نمی رویم. همین طور است حق الناس. آیا اینها دیگر فرق نمی كند؟ همین قدر كه انسان یك گناه مرتكب شد خدا هر نعمتی را كه شد از او می گیرد یا هر گناهی با یك نعمت خاصی ارتباط دارد؟ دومی درست است. حالا من برایتان یك دلیل ذكر می كنم. در دعای كمیل كه در شبهای جمعه كسانی كه توفیق دارند می خوانند، این طور می خوانیم: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ. اَللّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاء؛ گناهان را دسته دسته می كند: خدایا آن گناهانی را كه نقمت را بر بنده نازل می كند ببخش، آن گناهانی را كه نعمت را می گیرد ببخش، گناهانی را كه بلاها را نازل می كند بیامرز، گناهانی را كه سبب می شود دعاهای ما حبس بشود (یعنی حال دعا از ما گرفته بشود كه دعا نكنیم كه این بدترینش است، یا دعا بكنیم و مستجاب نشود) ببخش. معلوم می شود هر دسته ای از گناهان یك خاصیت مخصوص به خود دارد.
آیه ای كه در هفته ی پیش هم خواندیم آیه ی عجیبی است: وَ ما كانَ رَبُّكَ لِیُهْلِكَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 302
الْقُری بِظُلْمٍ وَ اَهْلُها مُصْلِحونَ [4] پروردگار تو هرگز چنین نیست كه مردمی را به موجب ظلمی هلاك كند درحالی كه آنها مصلح و اصلاح كننده اند. اینكه هم ظالمند و هم اصلاح كننده یعنی چه؟ مقصود از ظلم در اینجا آن ظلم عظیم است كه شرك است، و مقصود از اینكه مصلح هستند یعنی در میان خودشان مصلحند. پس ظلمشان در حق اللّه است، اصلاحشان در حق الناس. بنابراین قرآن این طور می گوید كه اگر مردمی خودشان برای خودشان در دنیا خوب باشند اما كافر و مشرك باشند، عدالت در میانشان برقرار باشد ولی مشرك باشند، در این دنیا خدا آنها را معذب نمی كند.

پس معلوم می شود هر گناهی یك خاصیتی دارد. این است كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: اَلْمُلْكُ یَبْقی مَعَ الْكُفْرِ وَ لایَبْقی مَعَ الظُّلْمِ. جمله ی عجیبی است: یك مُلك، یك دولت، یك نظام با كفر قابل بقا هست ولی با ظلم قابل بقا نیست. هم كفر گناه است و هم ظلم، اما هر گناهی در یك جهت تأثیر دارد. تأثیر كفر در اینكه نظام یك زندگی را از هم بپاشد به اندازه ی ظلم نیست. پس ما اگر دو جمعیت داشته باشیم، یك جمعیت مسلمان باشند ولی در میان خودشان ظالم باشند، خودشان به یكدیگر ظلم كنند، و جمعیت دیگر كافر باشند اما نسبت به خودشان عدالت و انصاف داشته باشند، از نظر اخروی آن مسلمانها مسلّماً بهتر بوده اند [اما از نظر دنیوی دسته ی اول منقرض می شوند و دسته ی دوم باقی می مانند. ] [5]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 303
11

[1] . انفال / 53.
[2] . آل عمران / 7.
[3] . تفسیر المیزان، ج 9 / ص 110.
[4] . هود/ 117.
[5] . [متأسفانه به علت نقص فنی دستگاه مقداری از سخنرانی ضبط نشده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است