در
کتابخانه
بازدید : 2838255تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نور</span>تفسیر سوره ی نور
Expand تفسیر سوره ی نور (1) تفسیر سوره ی نور (1)
Collapse تفسیر سوره ی نور (2) تفسیر سوره ی نور (2)
Expand تفسیر سوره ی نور (3) تفسیر سوره ی نور (3)
Expand تفسیر سوره ی نور (4) تفسیر سوره ی نور (4)
Expand تفسیر سوره ی نور (5) تفسیر سوره ی نور (5)
Expand تفسیر سوره ی نور (6) تفسیر سوره ی نور (6)
Expand تفسیر سوره ی نور (7) تفسیر سوره ی نور (7)
Expand تفسیر سوره ی نور (8) تفسیر سوره ی نور (8)
Expand تفسیر سوره ی نور (9) تفسیر سوره ی نور (9)
Expand تفسیر سوره ی نور (10) تفسیر سوره ی نور (10)
Expand تفسیر سوره ی نور (11) تفسیر سوره ی نور (11)
Expand تفسیر سوره ی نور (12) تفسیر سوره ی نور (12)
Expand تفسیر سوره ی نور (13) تفسیر سوره ی نور (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد از آمدن اسكندر به مشرق زمین و فتح كردن مصر و ایران و هندوستان، شهری در آنجا ساختند كه نام آن «اسكندریه» شد. گروهی مردم عالِم (چون در آن وقت تمدن یونان یك تمدن نیرومندی بود) به آنجا رفتند و كتابخانه ای تشكیل دادند و آن كتابخانه در واقع یك مدرسه و حوزه بود و كتابهای بسیار زیادی در آنجا جمع شد. امروز نه تنها تاریخ مسلمین بلكه تاریخ محققان مسیحی این مطلب را روشن كرده است كه قبل از آن كه مسلمین اسكندریه را فتح كنند، در دو سه نوبت این كتابخانه غارت و آتش زده شد. بعد از آن كه امپراطور روم شرقی به مسیحیت گرایش پیدا كرد، چون فلسفه را ضد مسیحیت می دانست، حوزه ی اسكندریه را متلاشی كرد و این آخرین ضربتی بود كه به آنجا زد. شنیده اید كه هفت نفر از فیلسوفان آن حوزه به ایران آمدند و به دربار انوشیروان پناهنده شدند. اساساً كتابخانه ای باقی نماند. امروز مورخین مسیحی مثل ویل دورانت ثابت كرده اند كه قبل از این كه مسلمین اسكندریه را فتح كنند، كتابخانه ی اسكندریه در سه چهار نوبت آسیب دید كه وقتی مسلمین رفتند اصلاً كتابخانه ای وجود نداشت.
از طرف دیگر جزئیات وقایع فتوحات مسلمین را چه در ایران، چه در مصر و چه در جاهای دیگر، مورخین مسلمان و مسیحی نوشته اند. مخصوصاً جزئیات وقایع فتح اسكندریه را مورخین مسیحی هم نوشته اند. بعدها مورخینی در قرن دوم و سوم كتابهای بسیار عظیم مثل تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری و فتوح البُلدان(بَلاذری) نوشته اند كه متعلق به همان قرون اول اسلامی است و سلسله ی اسنادشان هم منظم و مرتب است یعنی فقط دهان به دهان نبوده است. حتی یك نفر مورخ ننوشته است كه كتابخانه ای در آن وقت در اسكندریه وجود داشته و مسلمین آتش زدند. ویل دورانت می نویسد: یك كشیش در آن وقت ساكن اسكندریه بوده؛ تمام جزئیات وقایع فتح اسكندریه را كشیش معاصر آن زمان نوشته است؛ كتابش در دست است، هیچ اسمی از كتابسوزی نبرده. یكمرتبه در اواخر قرن ششم هجری (یعنی بعد از ششصد سال) و در قرن هفتم یكی دو نفر مسیحی كه مورخ هم نیستند، بدون این كه مدركی نشان بدهند، برای این كه این تهمت را از مسیحیت رفع كنند گفتند: وقتی كه عمرو عاص به اسكندریه آمد، یك كتابخانه ی بسیار عظیمی را در آنجا دید، به خلیفه نامه نوشت كه تكلیف ما با این كتابخانه چیست؟ خلیفه نوشت كه یا آنچه در این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 410
كتابهاست موافق با قرآن است، پس قرآنْ ما را بس، و یا مخالف با قرآن است، چیزی كه مخالف با قرآن باشد به درد ما نمی خورد، همه را آتش بزن. همه را یكجا آتش زد. بعدها در قرن هشتم و نهم كم كم خود مسلمین هم همین داستان را از این كتابهای مجعول نقل كردند، بدون این كه فكر كنند اگر چنین قضیه ای می بود لااقل مورخین قرن اول و دوم و سوم و چهارم می گفتند.
چندین قرینه ی دیگر بر دروغ بودن این داستان هست كه دیگر از بحث خودم دور می مانم. یك وقت من سه سخنرانی در موضوع «كتابسوزی اسكندریه» كردم و دروغ بودن آن را ثابت كردم [1]. شبلی نعمان هم رساله ای در این موضوع نوشته است، و از نظر محققینِ علما و مورخین شك ندارد كه این مطلب دروغ است. اما دشمن آگاهانه، ابزارهای دست دشمن هم آگاهانه، ولی دوستانْ ناآگاهانه اینها را نقل می كنند. كار به جایی رسیده كه در كتاب فلسفه و منطق سال ششم دبیرستانها [2] وقتی می خواهند برای قضیه ی منفصله در منطق مثال بزنند می گویند نظیر آن چیزی كه خلیفه ی مسلمانها راجع به كتابخانه ی اسكندریه گفت: «اگر موافق قرآن است، قرآن ما را بس و اگر مخالف است، چیزی كه مخالف قرآن است به درد ما نمی خورد، پس آتش بزنید. » مخصوصاً در كتابهای دبیرستانی آورده اند كه در مغز بچه ها فرو برود كه مسلمین كارشان كتاب آتش زدن بوده است.
شبلی نعمان می گوید: انگلیسیها كه آمدند هندوستان را احتلال كردند و بعد مدارسی تأسیس كردند كه روی برنامه ی خودشان اداره می كردند، در كتابهای منطق وقتی می خواستند برای قضیه ی منفصله ی حقیقیه [3] مثال بزنند مخصوصاً همین مطلب را به عنوان مثال ذكر می كردند، برای این كه در مغز بچه های مسلمین و بچه های هندوها فرو كنند كه شما ملتی هستید كه از قدیم كتابها را آتش می زدید. بعد ما می بینیم در كتابهای دبیرستانی ایران هم همین را آورده اند؛ و ما بدون این كه بگوییم این، مدرك و دلیل دارد یا نه، زبان به زبان [4]، دهان به دهان بازگو می كنیم به طوری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 411
كه هر جا دروغ بودن آن را می گوییم یك عده می گویند: عجب! این قضیه دروغ است؟ ما خیال نمی كردیم دروغ باشد، خیال می كردیم صد در صد راست است.
پس این كه قرآن می گوید این داستان خیر است (لا تَحْسَبوهُ شَرّاً لَكُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ) یكی از این جهت است كه برای شما درس است: مسلمین! قرآنتان را بخوانید و تفسیر كنید و از اینجا پند بگیرید؛ دیگر ناآگاهانه بلندگوی شایعاتی كه دشمنان شما برای شما جعل و وضع می كنند قرار نگیرید.
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْاِثْمِ. بعد می گوید آن بدبختها كه این داستان را جعل كرده بودند، هركدامشان به اندازه ی خودشان داغ گناه را كسب كردند، عواقب گناه را متحمل شدند. قرآن می گوید: ولی یك نفر از اینها بود كه قسمت معْظم این گناه را او به عهده گرفت [5]: وَ الَّذی تَوَلّی كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ آن كه قسمت معْظم این گناه را به گردن گرفت، خدا عذابی بزرگ برای او آماده كرده است. غیر از این داغ بدنامی دنیا كه تا دنیا دنیاست به نام «رئیس المنافقین» شناخته می شود، در آن جهان خداوند عذاب عظیمی به او خواهد چشانید.
حال درباره ی این مسئله كه چرا مسلمانان نباید ناآگاهانه بلندگوی شایعات منافقین (یا در زمان ما شایعاتی كه یهودیها یا بهاییها و امثال این فرقه ها جعل می كنند) باشند، تعبیر قرآن این است: لَوْلا اِذْ سَمِعْتُموهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِاَنْفُسِهِمْ خَیْراً.
1 . مقصود عبداللّه بن اُبَیّ است كه عبداللّه بن ابیّ بن سَلول هم می گویند.
[1] . [رجوع شود به مقاله ی «كتابسوزی ایران و مصر» در كتاب خدمات متقابل اسلام و ایران. این مقاله تفصیل یافته ی سخنرانیهای مذكور است. ]
[2] . [در زمان حكومت پهلوی. ]
[3] . قضیه ی منفصله ی حقیقیه مثل «عدد یا جفت است یا طاق» و «الآن یا روز است یا شب» .
[4] . تعبیر «زبان به زبان» از قرآن است.
[5] . مقصود عبداللّه بن اُبَیّ است كه عبداللّه بن ابیّ بن سَلول هم می گویند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است