در
کتابخانه
بازدید : 2837647تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نور</span>تفسیر سوره ی نور
Expand تفسیر سوره ی نور (1) تفسیر سوره ی نور (1)
Expand تفسیر سوره ی نور (2) تفسیر سوره ی نور (2)
Expand تفسیر سوره ی نور (3) تفسیر سوره ی نور (3)
Expand تفسیر سوره ی نور (4) تفسیر سوره ی نور (4)
Expand تفسیر سوره ی نور (5) تفسیر سوره ی نور (5)
Collapse تفسیر سوره ی نور (6) تفسیر سوره ی نور (6)
Expand تفسیر سوره ی نور (7) تفسیر سوره ی نور (7)
Expand تفسیر سوره ی نور (8) تفسیر سوره ی نور (8)
Expand تفسیر سوره ی نور (9) تفسیر سوره ی نور (9)
Expand تفسیر سوره ی نور (10) تفسیر سوره ی نور (10)
Expand تفسیر سوره ی نور (11) تفسیر سوره ی نور (11)
Expand تفسیر سوره ی نور (12) تفسیر سوره ی نور (12)
Expand تفسیر سوره ی نور (13) تفسیر سوره ی نور (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تعبیر آیه این است: اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ خدا نور آسمانها و زمین است. با توجه به این كه آسمانها و زمین كه در قرآن ذكر می شود نه به عنوان قسمتی از مخلوقات عالم است بلكه به عنوان همه ی این مخلوقات و بلكه همه ی مخلوقات عِلوی و سِفلی و غیب و شهادت است، معنای آیه این می شود كه خدا نور تمام جهان است.

پس در ابتدای این آیه به خداوند متعال كلمه ی «نور» اطلاق شده است.
آنچه بشر ابتدائاً از كلمه ی «نور» می فهمد همین نورهای محسوس است كه هنوز هم صد درصد حقیقت آن از نظر فیزیكدانان كشف نشده است. قدر مسلّم این است كه در جهانِ ماده یك چیزی به نام «نور» وجود دارد، اگرچه از نظر علمی شناخت آن دشوار باشد.
بعضی از اجسام نیّرند و نور می پراكنند مثل خورشید، بسیاری از ستارگان، چراغها و لامپهایی كه خودمان داریم كه اگر این نورها نمی بود جهان سراسر تاریك بود و به اصطلاح «چشم، چشم را نمی دید» ولی این نور كه هست فضا روشن است.

این را می گویند نور حسی و مادی.
آنچه مسلّم است این است كه مقصود از این كه «خدا نور آسمانها و زمین است» این نور نیست، این نور یكی از مخلوقات خداوند است. در اول سوره ی مباركه ی انعام می خوانیم: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النّورَ ثُمَّ الَّذینَ كَفَروا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلونَ [1] سپاس خدای آفریننده ی آسمانها و زمین و قراردهنده ی نور و ظلمت را. . . خدا خالق این نور است [نه خود این نور. ] این یك مطلبی است كه دیگر از نظر قرآن جای بحث نیست، چون نه تنها خود این نور مخلوق خداست بلكه قرآن دائماً درباره ی منبع این نور یعنی خورشید و ستارگان بحث می كند كه اینها خودشان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 459
مخلوقات ذات اقدس الهی هستند. اگر كسی درباره ی خدا چنین تصوری كند- كه به تصور «پیرزنی» معروف است كه خیال می كنند خداوند یك قلمبه ی نور است در بالای عرش، و نور را هم چیزی نظیر نور برق و خورشید و غیره تصور می كنند- و واقعاً چنین اعتقادی داشته باشد، در توحید و در ایمانش خلل است. این نور چیزی است كه ما به چشم می بینیم [در حالی كه ] قرآن درباره ی خدا می گوید: لا تُدْرِكُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْاَبْصارَ [2] خدا به چشم دیده نمی شود. اگر كسی خدا را- العیاذ باللّه- موجودی از جنس این نور بداند، مسلّم در توحیدش خلل است چون مجسِّم است و خدا را جسم و قابل اِبصار و دیدن فرض كرده است، و توحید چنین فردی ضعیف و ناقص است و اساساً اگر [مسلمان ] باشد در اسلامش خلل است [3].
ولی كلمه ی «نور» مصداقش منحصر به نور حسی نیست. لفظ «نور» وضع شده است برای هر چیزی كه روشن و روشن كننده باشد، یعنی پیدا و پیداكننده باشد. ما به نور حسی از آن جهت «نور» می گوییم كه خودش برای چشم ما، هم پیداست و هم پیداكننده. هر چیزی كه پیدا و پیداكننده باشد می توانیم به آن «نور» بگوییم- و می گوییم- ولو این كه جسم و حسی نباشد. مثلاً درباره ی علم می گوییم «علم نور است» و در حدیث است: اَلْعِلْمُ نورٌ یَقْذِفُهُ اللّهُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاءُ [4]؛ حرف درستی هم هست، واقعاً علم نور است، چون علم روشن و روشن كننده است، علمْ خودش در ذات خودش روشنایی است و جهان را بر انسان روشن می كند. اما مسلّم است كه علم از نوع نور برق و نور خورشید و غیره نیست، اصلاً علم از نوع جسم و جسمانی نیست ولی در عین حال ما به علم «نور» می گوییم، به عقل «نور» می گوییم. عقل خودش یك نور است. قرآن كریم به ایمان «نور» اطلاق كرده است: اَوَمَنْ كانَ مَیْتاً فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نوراً یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها [5] آیا آن كه مرده بود و ما زنده اش كردیم و برای او نوری قرار دادیم كه با آن نور در میان مردم راه می رود [مانند كسی است كه در تاریكیها فرو رفته و راه خروجی از آن ندارد؟ ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 460
آن نور همان نور ایمان و روشنایی قلب است، ولی ایمان كه دیگر از قبیل نور چراغ موشی و چراغ ركابی و چراغ برق و یا نور خورشید و امثال اینها نیست. ایمان خودش یك حقیقت غیر جسمانی است كه خاصیتش روشن كردن است، چون انسان را در باطنش نوعی آگاهی می دهد، هدف و مقصد را به انسان نشان می دهد.

ایمان چون به انسان مقصد می دهد و انسان را به سوی مقصد سعادت بخش می كشاند، به آن هم «نور» می گوییم. عرفا به خود عشق «نور» می گویند. مولوی می گوید:
عشق قهّار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق
وقتی كه ما نور را به این معنا گرفتیم، یعنی حقیقت پیدا و پیداكننده، حقیقت روشن و روشن كننده، و دیگر بیش از این در آن نگنجاندیم كه پیدا برای چشم یا برای عقل یا برای دل، و به این جهت كاری نداشتیم كه چگونه پیداست و پیداكننده، به این معنا درست است كه ما خدای متعال را هم «نور» بدانیم. «خدا نور است» یعنی حقیقتی است در ذات خود پیدا و پیدا كننده.

[1] . انعام / 1.
[2] . انعام / 103.
[3] . به «مانویه» نسبت می دهند كه مانویان خدا را نور- از همین نوع نور- می دانستند و او را «نور اعظم» (نور بزرگتر) می نامیدند. به هرحال هركس این عقیده را داشته باشد، عقیده ی خلاف و باطلی است.
[4] . بحار، ج 1 / ص 225 (به این مضمون) .
[5] . انعام / 122.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است