بنابراین «آیه ی مثَل» را چه مفسرین و چه روایات، در مورد انسان پیاده كرده اند؛ آن
مشكات و آن مصباح و آن زجاجه را مربوط به هدایتهای انسانی می دانند، حال
یكی در مورد هدایت عقل گفته، یكی در مورد هدایت وحی و یكی حتی شامل
هدایت حس هم دانسته است. آن چراغ هدایت در چه خانه ای است؟ در خانه ی
وجود انسان. هدایت وحی بالخصوص در خانه ی اولیای خداست:
فی بُیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَنْ
تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فیهَا اسْمُهُ.
یك وقتی كسی مطلبی را از مرحوم آقا سید مهدی قوام كه واقعاً مرد وارسته ای
بود- خدا رحمتش كند- نقل می كرد كه من خیلی خوشم آمد. گفت: یك جلسه ای
بود كه به اصطلاح برای تبرّی تشكیل داده بودند و آن مرحوم منبر رفت و این آیه را
عنوان كرد و چقدر با ذوق لطیف و عالی [درباره ی آن بحث كرد: ]
وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ
مَساجِدَ اللّهِ اَنْ یُذْكَرَ فیهَا اسْمُهُ [1] ستمگرتر از آن كه مانع می شود از این كه یاد خدا و نام
خدا در مساجد برده شود كیست؟ بعد این را تطبیق كرد بر این كه هر كسی بدن و
اندامش مسجدی است برای روح او، و مانع شدن از این كه این بدن و این مسجد
جای ذكر خدا باشد به هر شكلی، ظلم و ستم است. یك شكل آن این است كه
«كشتن یك مؤمن خراب كردن یك مسجد است» و بالاترینش كشتن اولیای
خداست كه خراب كردن بزرگترین مساجد است.
در این خانه ها، صبح و شام [تسبیح خدا می شود. ] مفسرین گفته اند مقصود این
است كه علی الدوام تسبیح و تنزیه خدا می شود، نه فقط صبح و شام و بقیه اش به
غفلت می گذرد. مسبّح چه كسانی هستند؟ تعبیر قرآن را ببینید:
رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ
وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ. مقصود از كلمه ی «رجالٌ» همان طور كه مفسرین گفته اند این
نیست كه «نه زنها» ، بلكه به اصطلاح «الغاء خصوصیت» می شود، و بعلاوه عنایت
روی این است كه یعنی «باهمّتانی» . گاهی وقتی كه ما می خواهیم افرادی را
«باهمّت» ذكر كنیم كلمه ی «رجل» می آوریم، دیگر فرقی نمی كند كه از جنس مذكّر
باشند یا از جنس مؤنّث. بزرگ همّتانی كه تجارت و خرید و فروش، آنها را از یاد
حق باز نمی دارد. البته تجارت و بیع به عنوان مثال است، یعنی شغل و كار؛ تدریس و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 477
معلمی و وعظ و خطابه و بنّایی و معماری و طبابت و غیره هم از همین قبیل است.
مردهایی كه كارشان آنها را از یاد خدا باز نمی دارد.