در
کتابخانه
بازدید : 2837354تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نور</span>تفسیر سوره ی نور
Expand تفسیر سوره ی نور (1) تفسیر سوره ی نور (1)
Expand تفسیر سوره ی نور (2) تفسیر سوره ی نور (2)
Expand تفسیر سوره ی نور (3) تفسیر سوره ی نور (3)
Expand تفسیر سوره ی نور (4) تفسیر سوره ی نور (4)
Expand تفسیر سوره ی نور (5) تفسیر سوره ی نور (5)
Expand تفسیر سوره ی نور (6) تفسیر سوره ی نور (6)
Expand تفسیر سوره ی نور (7) تفسیر سوره ی نور (7)
Expand تفسیر سوره ی نور (8) تفسیر سوره ی نور (8)
Collapse تفسیر سوره ی نور (9) تفسیر سوره ی نور (9)
Expand تفسیر سوره ی نور (10) تفسیر سوره ی نور (10)
Expand تفسیر سوره ی نور (11) تفسیر سوره ی نور (11)
Expand تفسیر سوره ی نور (12) تفسیر سوره ی نور (12)
Expand تفسیر سوره ی نور (13) تفسیر سوره ی نور (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در كتاب عدل الهی این داستان را كه در شرح حال دكارت می نویسند، نقل كرده ام.

دكارت فیلسوف معروفی است كه فلسفه ی خودش را از شك شروع كرد، یعنی در راهی كه از نظر فلسفه می رفت كم كم احساس كرد كه به بن بست رسیده است، یكدفعه همه ی خطها را كور كرد و گفت: از نو و از همان اول شروع می كنم. یكمرتبه شك كرد و گفت: می خواهم در همه چیز شك كنم تا ببینم یقین را از كجا پیدا می كنم. نه تنها در امور مذهبی شك كرد، در سایر امور نیز شك كرد، گفت: شاید خدا نباشد، پیغمبرانی نباشند، اصلاً شاید دنیایی وجود نداشته باشد، رنگ و حجم و جسم و حرارت وجود نداشته باشد، همه ی اینها خیال باشد. مگر نه این است كه انسان گاهی در خواب یك دنیای بسیار وسیع و عظیمی را می بیند كه در عالم خواب شك نمی كند كه آنچه می بیند حقیقت است اما وقتی بیدار می شود می بیند همه ی آنها خیال بوده است؟ بعد گفت: ولی در هرچه شك كنم در یك چیز نمی توانم شك كنم و آن این كه «شك می كنم» ؛ در این كه «شك می كنم» نمی توانم شك بكنم، پس شكی وجود دارد و شخص شك كننده ای وجود دارد كه من هستم. پس اگر هیچ چیز در جهان وجود ندارد، من و شكّم وجود داریم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 497
بعد گفت: پس یك نقطه پیدا كردم. حالا پایم را روی این نقطه می گذارم و این را پله ی اول قرار می دهم و قدم به قدم جلو می روم. بعد آمد درباره ی خودش بررسی كند، گفت: من كه هستم، شكّ من هم كه وجود دارد؛ آیا اگر هیچ چیز وجود نداشته باشد، من و شكّ من می تواند وجود داشته باشد، یا یك چیز دیگری هم باید وجود داشته باشد تا من و شكّم وجود داشته باشیم؟ دید نه، باید چیز دیگر هم وجود داشته باشد. قدم به قدم جلو رفت- كه داستانش مفصل است- و دید خدا را نمی تواند انكار كند، خدا وجود دارد، روح وجود دارد، جسم وجود دارد، و كم كم خیلی از چیزهایی را كه قبلاً هم قبول داشت قبول كرد و خیلی از چیزها را قبول نكرد. رفت سراغ مذاهب (اینجاست كه انسان احساس می كند كه او واقعاً مرد باانصافی است) . مذاهب محیط خودش را یك یك بررسی كرد و معتقد شد كه مذهب مسیح در میان مذاهب موجود بهترین مذهب است، ولی گفت: من نمی گویم مذهب مسیح بهترین مذهب جهان است، چون من نمی دانم در جهان چه مذاهبی وجود دارد [1]؛ شاید در جهان مذاهب دیگری وجود داشته باشد كه بر مذهب مسیح ترجیح داشته باشد. من فعلاً می گویم بهترین مذهب موجودی كه من می شناسم این است. و عجیب این است كه وقتی می خواهد مثالی برای یك نقطه ی دورافتاده ذكر كند كه او بی خبر است از این كه در آن نقطه چه مذهبی وجود دارد، می گوید مثلاً ممكن است در ایران یك مذهبی وجود داشته باشد كه از مذهب مسیح بهتر باشد.
یك چنین آدمی كه تعصب ندارد و درِ دلش را به روی حقیقت باز كرده، گیرم به حقیقت هم نرسد، از مستضعفین و قاصران است و او را نمی توان كافر به آن معنا شمرد، یعنی كسی كه حقیقت برایش كشف شده و در مقابل حقیقت عكس العمل مخالف نشان می دهد، عناد و جحود و كفر می ورزد.

[1] . سیصد و پنجاه سال پیش مثل حالا نبوده. تازه حالا هم هنوز حقایق نسبت به همه ی جهان مكشوف نیست تا چه رسد به آن وقت.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است