از جمله دعاهایی كه در بین تكبیرات افتتاحیه- یعنی شش تكبیری كه خواندن آنها
قبل از تكبیرة الاحرام مستحب است- می خوانیم، این دعاست:
لَبَّیْكَ وَ سَعْدَیْكَ وَ الْخَیْرُ فی یَدَیْكَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ اِلَیْكَ وَ الْمَهْدِیُّ مَنْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 522
هَدَیْتَ، عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَیْكَ ذَلیلٌ بَیْنَ یَدَیْكَ، مِنْكَ وَ بِكَ وَ لَكَ وَ
اِلَیْكَ.
توحید یعنی این: از توست (همه چیز از توست) و به توست و مال توست و به
سوی توست.
حال در این آیات سوره ی نور دوتا از اینها:
«لَكَ» و
«اِلَیْكَ» [آمده است: ]
وَ لِلّهِ
مُلْكُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ إِلَی اَللّهِ اَلْمَصِیرُ، و چنین به نظر می رسد كه این آیه به منزله ی
تعلیل آیه ی پیش است؛ یعنی آیه ی پیش كه فرمود «همه ی موجودات
[1] تسبیح گوی
خداوند و شناسا و ثناگوی خالق خود هستند» دلیلش این است كه همه چیز از آنِ
اوست و چون از آنِ اوست به سوی اوست؛ به همین جهت اصلاً وجودشان تسبیح
است، صیرورتشان تسبیح است، حركت و جنبش شان تسبیح است. در این زمینه
مولوی شعرهای خیلی خوبی دارد، می گوید:
جزءها را رویها سوی كل است
[2]بلبلان را عشق با روی گل است
. . . آنچه از دریا، به دریا می رود
[3]از همان جا كآمد آنجا می رود
[4]
از سر كُه سیلهای تیزرووز تن ما جان عشق آمیز رو
«لِلّهِ مُلْكُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ» از آنِ اوست،
«وَ إِلَی اَللّهِ اَلْمَصِیرُ» و به سوی اوست.
به همان دلیل كه از اوست، به سوی اوست.
اگرچه نوبت آیه ی بعد است كه راجع به كیفیت نزول باران (تشكیل ابرها و
ریزش باران و تگرگ و خصوصیت اینها) بحث كرده است كه این آیه هم از معجزات
قرآن است، ولی من اكنون وارد این آیه نمی شوم، جلسه ی بعد ان شاءاللّه درباره ی آن
صحبت می كنم. حال كه بحث تسبیح موجودات و بحث بازگشت همه ی موجودات به
سوی پروردگار به میان آمد و شبهای ما هم شبهای ماه مبارك رمضان است، مطلبی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 523
را برایتان توضیح می دهم.
[1]
. این كه عرض می كنیم «همه ی موجودات» ، به كمك آیات دیگر است.
[2] . البته تعبیر «جزء» و «كل» اندكی [نارساست ] ، شعر است دیگر. هر جزئی رویش به كلّ خودش است.
[3] . می گوید این بارانها را شما می بینید چگونه از دریا برمی خیزد، آخر هم برمی گردد به همان جا كه بوده است. چون از دریاست، به دریا هم برمی گردد.
[4] . از همان جا كه آمده به اصل خودش باز می گردد:
هركه او مهجور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش