در
کتابخانه
بازدید : 2837436تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Collapse تفسیر سوره ی زخرف (1) تفسیر سوره ی زخرف (1)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (2) تفسیر سوره ی زخرف (2)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (3) تفسیر سوره ی زخرف (3)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (4) تفسیر سوره ی زخرف (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در كافی حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام هست كه راجع به شرایط دوستی می فرماید:

«مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لی فیهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصالِ الْخَیْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَیْها وَ اغْتَفَرْتُ فَقْدَ ماسِواها وَ لا اَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لا دینٍ» اگر كسی یك خصلت نیك در او باشد و سایر خصلتها را نداشته باشد برای من قابل تحمل است كه به خاطر همان خصلت نیكش با او دوستی كنم. اما دو چیز است كه آنها ركن دوستی است. اگر آن دو ركن باشد و هیچیك از خصلتهای دیگر نباشد برای من كافی است. ولی دو خصلت است كه اگر آنها را نداشته باشد قابل تحمل نیست، قابل معاشرت نیست. آن دو خصلتی كه نبودشان قابل تحمل نیست یكی «عقل» است و دیگری «دین» . «وَ لا اَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لا دینٍ» آن چیزی كه از نظر من در دوستی قابل بخشش نیست یكی فقدان عقل است و دیگری فقدان دین « لِاَنَّ مُفارَقَةَ الدّینِ مُفارَقَةُ الْاَمْنِ» (خیلی عجیب است! ) چون اگر دوست من دین نداشته باشد من از ناحیه ی او امنیت ندارم، یعنی یك روزی مرا سودا خواهد كرد. اگر دین داشته باشد می تواند برای من قابل اعتماد باشد كه یك روزی روی من و دوستی من معامله نخواهد كرد و مرا نخواهد فروخت. «لِاَنَّ مُفارَقَةَ الدّینِ مُفارَقَةُ الْاَمْنِ» اگر دین نباشد من اصلاً امنیت ندارم، وقتی امنیت نداشته باشم دائماً نگران هستم نكند او یك حقه ای به من بزند. بعد فرمود: «فَلا یُتَهَنَّأُ بِحَیاةٍ مَعَ مَخافَةٍ» زندگی اگر توأم با بیم و ترس باشد گوارا نیست. پس باید با كسی دوستی كنم كه صددرصد از ناحیه او مطمئن باشم. «وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَیاةِ وَ لایُقاسُ اِلّا بِالْاَمْوات» [1] آدمی كه عقل نداشته باشد مرده است، با مرده كه نمی شود معاشرت كرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 565
حدیث دیگری هست كه در آن به همین آیه ی «اَلْاَخِلّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» استشهاد شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: «اِحْذَرْ اَنْ تُؤاخِیَ مَنْ اَرادَكَ لِطَمَعٍ اَوْ خَوْفٍ اَوْ اَكْلٍ اَوْ شُرْبٍ وَاطْلُبْ مُؤاخاةَ الْاَتْقیاءِ وَلَوْ فی ظُلُماتِ الْاَرْض» [2] بترس از كسی كه با تو برادری و دوستی می كند ولی به خاطر یك طمع یا خوف و ترسی كه در بین هست. گاهی عامل خوف سبب دوستیها می شود و افراد را به خاطر یك دشمن مشترك با یكدیگر جمع می كند.
«اَوْ اَكْلٍ اَوْ شُرْبٍ» از دوستی كسانی كه به خاطر شكم با آدم دوست می شوند بپرهیز، مثل آنهایی كه به خاطر همپیالگی و این جور چیزها با انسان دوست می شوند. «وَاطْلُبْ مُؤاخاةَ الْاَتْقیاءِ» اما پاكان و پرهیزكاران را دنبالشان برو و آنها را پیدا كن «وَلَوْ فی ظُلُماتِ الْاَرْض» ولو بروی از گوشه های تاریك زمین، از عزلتها و انزواها آنها را پیدا كنی. از آن دسته بر حذر باش و اینها را حتماً برو پیدا كن. نسبت به اینها نمی فرماید بی تفاوت باش، می فرماید حتماً برو جستجو كن «وَ اِنِ افْنَیْتَ عُمْرَكَ فی طَلَبِهِمْ» هر چند عمرت را در جستجوی اینها فانی كنی؛ یعنی ولو اینكه عمرت در جستجوی اتقیا صرف شود برو جستجو كن «فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَخْلُقْ عَلی وَجْهِ الْاَرْضِ اَفْضَلَ مِنْهُمْ بَعْدَالنَّبِیّین» خداوند بعد از پیغمبران در روی زمین فاضلتر [و برتر] از پرهیزكاران خلق نكرده است «وَما اَنْعَمَ اللّهُ عَلَی الْعَبْدِ بِمِثْلِ ما اَنْعَمَ اللّهُ بِهِ مِنَ التَّوْفیقِ لِصُحْبَتِهِمْ» خداوند هیچ نعمتی را به اندازه ی این نعمت به بنده ای نمی دهد، هیچ نعمتی ارزش این را ندارد كه انسان با اتقیا و پاكان دوست و معاشر باشد. بعد حضرت این آیه را فرمود: «اَلْاَخِلّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقینَ» خواست بفرماید كه این گونه دوستیهاست كه تا ابد باقی می ماند.
در احادیث نبوی و احادیث ائمه دستورها و تشویقهای زیادی در این زمینه داریم. امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسابِ الْاِخْوان» [3] یعنی ناتوان ترین مردم آن كسی است كه نتوانسته است برای خودش دوست پیدا كند «وَ اَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ» از او ناتوان تر آن آدمی است كه دوست به دست آورده و بعد، از دست داده است. وقتی دوستی به دست آوردی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 566
كوشش كن كه از دست ندهی.
دستورهای زیادی داریم راجع به اینكه با دوستان واقعی خودتان، دوستانی كه شایسته ی دوستی هستند چگونه رفتار كنید. همه برای این است كه این دوستیها باقی بماند؛ از قبیل اینكه اگر از نظر مالی احتیاج داشتند به آنها كمك كنید، ایثار كنید. در وقت نیاز، حاجت، گرفتاری، بیماری مراقب آنها باشید. یا وقتی كسی از دوستان آنها فوت می كند و آنها مصاب هستند كسی به كمك و تسلیت آنها برود. دستورهای زیادی كه در این زمینه داریم همه برای این است كه اسلام می خواهد دوستیهایی كه بر مبنای الهی هست حتماً باقی بماند. بریدن از مردم و بریدن از خوبان از نظر اسلام كار خوبی نیست.
در یك حدیت دیگر، حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «مَوَدَّةُ یَوْمٍ مِیْلَةٌ» یعنی یك روز دوستی فقط یك تمایل است «وَ مَوَدَّةُ شَهْرٍ قَرابَةٌ» یك ماه دوستی قوم و خویشی است «وَ مَوَدَّةُ سَنَةٍ رَحِمٌ ماسَّةٌ» و یك سال دوستی رحمی است كه با یكدیگر تماس دارد، خویشاوندی نزدیك است، قطع آن در حكم قطع رحم است.

در باب صله ی رحم چقدر ما شنیده ایم: «مَنْ قَطَعَها قَطَعَهُ اللّهُ» كسی كه رحم را قطع كند خدا ببُرد خودش را.
حدیث عجیبی است كه در داستان راستان نیز نقل كرده ام و در كتب زیادی نقل شده است [4] و آن این است كه روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در زمان خلافتشان از شهر كوفه خارج شدند. ایشان دأبشان این نبود كه وقتی به جایی می روند به عنوان اینكه خلیفه و امیرالمؤمنین هستند با اسكورت بروند، ساده می رفتند و ساده هم می آمدند. نه افرادی پشت سرشان حركت می كردند كه از جاه و جلال شناخته شوند و نه لباس خاصی داشتند (لباسشان هم در حد ساده ترین لباسها بود) و نه مركبشان یك وضع خاصی داشت، به شكل یك آدم عادی می رفتند. در برگشتن با یك نفر «كتابی» برخورد كردند. (اینجا ببینید یك دقایقی هست كه فقط زیر ذره بین می شود پیدا كرد) و با یكدیگر مصاحب و همراه شدند. قهراً دو مصاحب راه یكدیگر را می پرسند. حضرت فرمودند: من می روم كوفه، تو كجا می روی؟ جای دیگری را گفت كه یك مقدار از راه را با یكدیگر مشترك بودند و نزدیك كوفه او راهش جدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 567
می شد. گفتند: خوب، پس با همدیگر باشیم. آن شخص می دانست كه رفیقش مسلمان است. حضرت هم كه می دانستند او اهل كتاب است. با همدیگر صحبت كنان آمدند تا به سر دوراهی شاهراه كوفه و راه فرعی رسیدند. او قهراً راه فرعی را گرفت. حضرت هم شاهراه را رها كردند و دنبال او آمدند. آن شخص گفت:

شما كه گفتی من به كوفه می روم. فرمود: بله به كوفه می روم. پرسید: پس چرا از این طرف می آیی؟ فرمود: برای اینكه ما با یكدیگر چند ساعت مصاحبت كردیم و مصاحبت حق ایجاد می كند و تو به گردن من حق پیدا كردی [5]. به دلیل اینكه تو بر من ذی حق هستی من می خواهم تو را چند قدم بدرقه كنم. نوشته اند همان جا فكری كرد و گفت: «پیغمبر شما به دلیل این اخلاق حسنه ای كه دستور داد، به این سرعت دینش دنیا را گرفت» و بعد خداحافظی كردند و او حضرت امیر علیه السلام را نشناخت ولی این خاطره به شكل عجیبی در ذهنش بود تا یك وقتی به كوفه آمد و قهراً در جستجوی همان رفیقش بود. روزی آمد خلیفه را دید، و فهمید رفیق بین راه، خود خلیفه است. آنجا بود كه شهادتین را گفت و مسلمان شد و یكی از اصحاب خاص امیرالمؤمنین گردید. این حدیث را كافی نقل كرده و اصلاً از همین جا عنوانش را انتخاب كرده است: «باب حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر» .
پس معلوم می شود دوستیها و رفاقتها و معاشرتها حق ایجادكن است. این است كه امام علیه السلام فرمود: یك روز دوستی فقط یك تمایل است، اما اگر رسید به یك ماه دوستی، این خویشاوندی می شود و اگر به یك سال دوستی رسید این دیگر در حد رحم ماسّه است یعنی رحمی كه با همدیگر تماس دارد، یعنی مثل دو تا برادر كه از یك رحم به دنیا آمده اند، این حكم را دارد و قطع او حكم قطع رحم را پیدا می كند.

این آیه ی «اَلْاَخِلّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقینَ» ضمن اینكه اشاره است به اخوّتها و خلّتهای دنیایی و آنها را در مستثنی منه می گوید، در مستثنی تشویقی است به دوستیهایی كه بر اساس پاكی و تقواست.
«یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ وَلا اَنْتُمْ تَحْزَنون» در قیامت از طرف خداوند به متقین خطاب می شود: «یا عِبادِ» ای بندگان من. وقتی اتقیا با یكدیگر دوست باشند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 568
ملاكش خدا و عبودیت خداوند است نه مطامع كه عبد آن مطامع باشند. به آنها از ناحیه ی ذات حق خطاب می رسد به عنوان «یا عِبادِ» ای بندگان من. این خودش یك پیام دوستی و یك پیام دوستانه از خدا به این دوستانِ در راه خداست. می بینید اینجا كه صحبت خُلّت و دوستی در راه خداست صحبت پیام دوستانه ای است كه از طرف خدا می رسد، از طرف آن ملاك دوستی می رسد، به آنها پیام فرستاده می شود كه: «لا خَوْفٌ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ وَلا اَنْتُمْ تَحْزَنون» دیگر نه بر شما خوفی مسلط خواهد شد و نه هرگز غمناك خواهید بود.
«خوف» و «حزن» با یكدیگر فرق دارند. خوف در مورد نگرانیها و شك و تردیدهاست. در مورد بدی احتمالی در آینده خوف گفته می شود و در مورد بدی قطعی اعم از اینكه در حال حاضر باشد یا در آینده قطعی باشد انسان دچار حزن می شود. بنابراین انسان دو حالت مختلف دارد؛ یك حالت در مورد خطرات احتمالی كه نامش «خوف» است، یكی هم در مورد ناراحتیهای فعلی [و یا قطعی آینده كه نامش «حزن» است. ] به آنها گفته می شود كه «لا خَوْفٌ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ» از امروز به بعد دیگر نه نگرانی بر شما مسلط خواهد شد و نه هرگز غباری از غم و اندوه بر خاطر شما خواهد نشست، بلكه سرور دائم و حبور دائم است، كه [این را] در دو آیه بعد می فرماید.

[1] . اصول كافی، ج 1 / ص 31، حدیث 30.
[2] . مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، باب پنجاه و پنجم «فِی الْمُؤاخاة» . بعد از «اَوْخَوْفٍ» همچنین دارد: «اَوْ مَیْلٍ اَوْ مالٍ» .
[3] . نهج البلاغه صبحی الصالح، كلمات قصار، 12.
[4] . اصول كافی، كتاب «الشعره» ، باب حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر، حدیث 5.
[5] . اینكه می گویند حقوق بشر، اعلامیه ی حقوق بشر، شما در همه ی حقوقهایی كه امروز در دنیا هست نمی توانید حقوقی به این ریزی- كه انسان فقط زیر ذره بین می تواند ببیند- پیدا كنید.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است