در
کتابخانه
بازدید : 2837333تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Collapse تفسیر سوره ی زخرف (1) تفسیر سوره ی زخرف (1)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (2) تفسیر سوره ی زخرف (2)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (3) تفسیر سوره ی زخرف (3)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (4) تفسیر سوره ی زخرف (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این متقین و این بندگان چه كسانی هستند؟ مشخصات دیگری بیان می كند:
«اَلَّذینَ امَنوا بِایاتِنا» آنها كه به آیات پروردگار ایمان دارند و اعتراف و تصدیق.

«وَ كانوا مُسْلِمین» . مكرر این مطلب را گفته ایم و در بخش آخر كتاب عدل الهی هم در این قضیه زیاد بحث كرده ایم كه یكی از معارف قرآن كه در خود قرآن كریم روی آن تكیه شده و احادیث زیادی در این زمینه داریم این است كه روح اسلام یعنی تسلیم. اما مقصود تسلیم تن نیست كه انسان تنش تسلیم باشد. حتی مقصود تسلیم عقل هم نیست؛ یعنی تسلیم عقل لازم هست ولی كافی نیست چون تسلیم عقل یعنی اینكه یك چیزی را انسان با فكر بپذیرد. وقتی دلیل یك مطلب برای انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 569
اقامه شد عقل انسان می پذیرد. [بلكه مقصود تسلیم روح است. ] [1]
پیوند پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله با خدیجه معنی نداشت كه یك پیوند العیاذ باللّه پستِ حیوانیِ شهوانی باشد. خدیجه 15 سال از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بزرگتر بود. بعد از وفات خدیجه ی شصت یا شصت و پنج ساله هروقت نام او را می بردند پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله با عظمت از او یاد می كرد و گاهی اشكش جاری می شد كه عایشه ناراحت می شد.

عایشه برعكس، چون جوان بود به جوانی خودش می نازید. یك دفعه هم گفت:

یك زن پیر كه دیگر اینقدر اهمیت ندارد كه اینقدر به او اهمیت می دهی؟ فرمود: چه می گویی تو؟ خدیجه برای من چیز دیگری بود.
در شب زفاف حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و صدّیقه ی طاهره علیها السلام طبق آنچه كه معمول بوده- و شاید هنوز هم در بعضی دهات معمول است- وقتی عروس و داماد را داخل اتاق بردند زنها پشت در اتاق جمع شدند. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: كسی حق ندارد اینجا جمع شود، دور شوید، همه بروند. بعد از مدتی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله آمدند از آنجا بگذرند، دیدند اسماء بنت عمیس از آن نزدیكی نرفته است، فرمودند: مگر من نگفتم كه كسی اینجا نباشد، تو چرا نرفته ای؟ گفت: یا رسول اللّه! خدیجه در وقت مردن وصیتی كرد و به من گفت اسماء من می میرم و نگران دخترم فاطمه هستم.

(زهرا علیها السلام كوچكترین دختر خدیجه علیها السلام بود. ) فكر می كنم كه این دختر شب عروسی در پیش دارد و در شب عروسی دختر به مادر احتیاج دارد، سخنانی دارد كه فقط با مادر طرح می كند و من نیستم. به تو وصیت می كنم كه مراقب شب عروسی زهرا باش. این زن می گوید كه وقتی اسم خدیجه را بردم دیدم اشكهای مبارك پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله جاری شد. فرمود: پس تو بمان. گفت: من اینجا هستم برای اینكه اگر زهرا كسی را صدا كند من جلو بروم، ممكن است حاجتی داشته باشد.
این پیغمبر است ولی در عین حال پیوند زناشویی اش تا این مقدار محكم است چون «لِله» و «فی اللّه» است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 570
امام حسین علیه السلام یكی از همسرهایشان [2] «رباب» نام دارد و فقط او در كربلا بود. او مادر حضرت سكینه است. حضرت نسبت به این زن بسیار اظهار وفاداری می كردند و حتی یك رباعی از ایشان نقل شده:
لَعَمْرُكْ اِنَّنی لَاُحِبُّ داراً
تَكونُ بِهَا السَّكینَةُ وَالرَّبابُ
اُحِبُّهُما وَ اَبْذُلُ جُلَّ مالی
وَلَیْسَ لِعاتِبٍ عِنْدی عِتابُ [3]
یعنی به جان دوست قسم كه من آن خانه ای را كه در آن رباب همسرم و سكینه دخترم باشد دوست می دارم. من این دو نفر را دوست دارم و دلم می خواهد مال و ثروتم را خرج اینها كنم و كسی مانع و مزاحم من نشود. ببینید این اولیای حق روابطشان چگونه است! این گونه زنها هستند كه در مورد آنها [و همسرانشان ] گفته می شود: «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ اَنْتُمْ وَ اَزْواجُكُمْ تُحْبَرونَ» .
این زن (رباب) تا سالیان دراز در زیر سقف نمی رفت، غذای مطبوع نمی خورد و دائماً می گریست. می گفتند چرا در زیر آفتاب می نشینی؟ می گفت بعد از اینكه بدن حسین من در زیر آفتاب بود. . . (گریه ی استاد)
این عُلقه ی شدیدی بود كه میان این زن و اباعبداللّه علیه السلام وجود داشت و این زن یك زن صالحه ای بود كه مصداق همین آیه بود: «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ اَنْتُمْ وَ اَزْواجُكُمْ تُحْبَرونَ» .
نسبت به فرزند عزیزشان هم همان طور كه این شعر نشان می دهد بسیار مهربان بودند و این مهربانی دوجانبه بوده است. این طفل به قدری به اباعبداللّه علاقه مند بود و پدر بزرگوارش را دوست داشت كه اظهار علاقه های او در تاریخ به شدت منعكس شده است. برای اباعبداللّه از نظر الهی یك امتحان بسیار بزرگی بود وقتی كه احساس می كرد كه باید از طفلی كه اینقدر برای او عزیز است و اینقدر آن طفل او را دوست می دارد جدا بشود. در یكی از وداعها اباعبداللّه آمدند و این طفل گریه می كرد، اشعاری به حضرت نسبت داده اند:
سَیَطولُ بَعْدی یا سَكینَةُ فَاعْلَمی
مِنْكَ الْبُكاءُ اِذِ الْحَمامُ دَعانی
لاتُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِكِ حَسْرَةً
مادامَ مِنِّی الرّوحُ فی جُثْمانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 571
فَاِذا قُتِلْتُ فَاَنْتَ اَوْلی بِالَّذی
تَأْتینَهُ یا خیرَةَ النِّسْوانِ [4]
فرمود: دختركم! فعلاً گریه نكن، تو بعدها گریه های طولانی داری، فرصتهای زیادی برای گریه داری. تا من زنده هستم تو گریه نكن، گریه ات را بگذار برای بعد از رفتن من. بعد فرمود: «لاتُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِكِ حَسْرَةً» مگر نمی دانی كه این دانه های اشك تو آتش به دل پدرت می زند. مادامی كه روح در بدن من هست مرا با این اشكها آتش نزن، وقتی من كشته شدم آنوقت اختیار با توست، هرچه دلت می خواهد گریه كن. و لا حول ولا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 572

[1] . [افتادگی از نوار است. ]
[2] . ظاهراً این همسرها در طول یكدیگر باشند و هیچ كدام با هم نبودند یعنی حضرت یكی را بعد از دیگری ازدواج كرده باشند. مادر حضرت امام زین العابدین در حین نفاس از دنیا رفت و مادر حضرت علی اكبر هم كه لیلاست قطعاً در كربلا حضور نداشته و حتی معلوم نیست كه در مدینه هم زنده بوده یا نه، و قدر مسلّم این است كه در كربلا نبوده است.
[3] . فی رحاب ائمة اهل البیت، ج 3 / ص 166.
[4] . ینابیع المودّة، ج 2 / ص 172.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است