در
کتابخانه
بازدید : 2838761تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Expand تفسیر سوره ی زخرف (1) تفسیر سوره ی زخرف (1)
Collapse تفسیر سوره ی زخرف (2) تفسیر سوره ی زخرف (2)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (3) تفسیر سوره ی زخرف (3)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (4) تفسیر سوره ی زخرف (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این مطلب را من مكرر عرض كرده ام كه یكی از آیات قرآن به شكل عجیبی این حالت كراهت حق را یعنی حالت دشمنی حق را تجسم می دهد كه انسان گاهی به چه حالتی درمی آید كه با حق جنگ آشتی ناپذیر پیدا می كند و اصلاً برایش قابل تحمل نیست؛ و این، تغییر انسان است كه انسان چقدر تغییر می كند! آن آیه این است: «وَاِذْ قالُوا اللّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هُوَالْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَلیمٍ» [1]. حالا ببینید یك چنین آدمی غیر از اینكه خلود [در جهنم ] داشته باشد، اصلاً راه دیگری برایش وجود دارد؟ قرآن دارد نقل می كند، می گوید توجه كن به آن وقتی كه اینها دست بلند كردند به آسمان و گفتند خدایا اگر این قرآنی كه آمده حق است و از نزد تو آمده، سنگی بفرست بر سر ما یا عذاب دردناكی نازل كن كه ما آناً برویم كه نمی توانیم ببینیم. خیلی عجیب است! به جای اینكه بگوید خدایا! اگر این حق است و از نزد توست شرح صدری به ما بده كه ما حقیقت را قبول كنیم، می خواهد بگوید حالا كه این شخص آمده و مدعی است كه من پیغمبر هستم، اگر می خواهد این پیغمبر تو باشد و این چیزی كه آورده از ناحیه ی تو باشد، برای من قابل تحمل نیست. من دیگر این زندگی را كه این آدم پیغمبر باشد نمی خواهم. گاهی ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 589
خودمان این حرف را می زنیم، لابد تصور نمی كنیم، می گوییم من حاضرم بروم به جهنم ولی این كار را نمی كنم. این حرف یعنی اگر به جهنم هم بروم فلان كار را نمی كنم. این معنایش این است كه من اساساً دشمن این كارم، من به هر حال دشمن این كارم یا به هر حال طرفدار این كار هستم، به حق و حقیقت به هیچ معنا كار ندارم. این است آن حالتی كه- العیاذباللّه- اگر برای كسی پیدا بشود دیگر امیدی برای نجات او به هیچ شكل وجود ندارد. چنین كسی در آنجا هم باز همان دشمنی اش با حق و حقیقت از باطنش دائماً می جوشد.
ایام مصیبت است و چند كلمه ای هم ذكر مصیبت بكنیم؛ ایامی است كه اهل بیت علیهم السلام را به شام آورده اند. البته نمی شود به طور دقیق گفت چند روز است كه وارد شده اند ولی اگر آن نقل و روایتی كه هست معتبر و صحیح باشد در حدود دو هفته ای است كه به شام آمده اند، چون نوشته اند كه در دوم ماه صفر بود كه وارد شهر دمشق شدند و باز بر طبق آنچه كه در نقلها و در مقاتل آمده است این ایام همان ایامی است كه در خرابه به سر می بردند؛ اهل بیت پیغمبر در خرابه ای به سر می بردند كه این خرابه آنها را نه روزها از گرما حفظ می كرد و نه شبها از سرما؛ یعنی یك چهاردیواری غیر مسقّف بود، فقط یك چهار دیواری بود كه اینها از آنجا نمی توانستند بیرون بیایند، در آن محیط و محوطه بودند، دیگر هیچ خاصیت دیگری نداشت. این كه «آنها را نه از گرما و نه از سرما حفظ می كرد» تعبیری است كه ارباب مقاتل نوشته اند. حال به طور دقیق چقدر آنجا ماندند خدا می داند، چون دقیقاً مشخص نیست كه مثلاً چند هفته، چند روز یا احیاناً چند ماه در آنجا بودند، ولی همین قدر هست كه نوشته اند یك روز شخصی امام سجاد علیه السلام را در بیرون خرابه دید؛ می گوید دیدم صورتش پوست انداخته است. از امام [علت را] سؤال می كند، می فرماید ما در جایی قرار داریم كه نه ما را از گرما حفظ می كند و نه از سرما.
مدت توقف اهل بیت در شام بسیار بر آنها سخت گذشته است و این روایتی است از حضرت سجاد علیه السلام كه از ایشان سؤال كردند كه آقا! در میان مواقفی كه بر شما گذشت، از كربلا، كوفه، بین راه، از كوفه تا شام، از شام تا مدینه، كجا از همه جا بیشتر بر شما سخت گذشت؟ ایشان فرمود: الشام، الشام، الشام؛ شام از همه جا بر ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 590
سخت تر گذشت و علت آن ظاهراً بیشتر آن وضع خاصی بود كه در مجلس یزید برای آنها پیش آمد. در مجلس یزید حداكثر اهانت به آنها شد. امام سجاد فرمود: ما دوازده نفر بودیم كه ما را به یك ریسمان بسته بودند، یك سر ریسمان به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ی ما زینب بود و با این حال ما را وارد مجلس یزید كردند، آنهم با چه تشریفاتی كه او برای مجلس خودش مقرر كرده بود. در همان حال جمله ای امام سجاد به یزید فرمود كه او را عجیب در مقابل مردم خجل و شرمنده [كرد] و سركوفت داد. انتظار نداشت اسیر چنین حرفی بزند. فرمود: یزید! أَتَأْذِنُ لی فِی الْكَلام؟ اجازه هست یك كلمه حرف بزنم؟ گفت: بگو ولی به شرط اینكه هذیان نگویی. فرمود: شایسته ی مثل من در چنین مجلسی هذیان گفتن نیست. من یك حرف بسیار منطقی دارم. تو به نام پیغمبر اینجا نشسته ای، خودت را خلیفه ی پیغمبر اسلام می دانی، من سؤالم فقط این است (البته این را حضرت می خواست بفرماید تا مردم دیگر را متوجه و بیدار كند) اگر پیغمبر در این مجلس بود و ما را كه اهل بیتش هستیم به این حالت می دید چه می گفت؟ ولا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم. . .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 591

[1] . انفال / 32.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است