در
کتابخانه
بازدید : 2838245تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در چند جای قرآن نام «زقّوم» آمده است كه در دو جا به تعبیر «شجرةالزقّوم» است، یكی در سوره ی «وَالصّافات» بود كه خواندیم، یكی هم در همین سوره ی دخان. در سوره ی «وَالصّافات» خواندیم: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ اَلْجَحِیمِ» [1] درختی است كه در اصل و متن جهنم می روید. آنهایی كه اهل به اصطلاح اشاره هستند، در كلمات خودشان این طور بیان كرده اند كه جحیم یا جهنم به تعبیر دیگر، تجسم طبیعت در این دنیاست، و به عبارت دیگر تجسم ماده پرستی و طبیعت پرستی در این دنیاست، كه شواهد از خود قرآن كریم در این زمینه زیاد است. در سوره ی «القارعه» این طور می خوانیم:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِاَلْقارِعَةُ. `مَا اَلْقارِعَةُ. `وَ ما أَدْراكَ مَا اَلْقارِعَةُ. `یَوْمَ یَكُونُ اَلنّاسُ كَالْفَراشِ اَلْمَبْثُوثِ. `وَ تَكُونُ اَلْجِبالُ كَالْعِهْنِ اَلْمَنْفُوشِ. `فَأَمّا مَنْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 657
ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ. `فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ. `وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ. `فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ. `وَ ما أَدْراكَ ما هِیَهْ. `نارٌ حامِیَةٌ.
من مرحوم آقای شاه آبادی (رضوان اللّه علیه) را خیلی كم دیده بودم، یعنی وقتی ما رفتیم قم ایشان تهران بودند، [ولی ] چون از استادان ما [2] خیلی به ایشان ارادت داشتند و تمجید می كردند، گاهی كه به تهران می آمدیم، پای منبر ایشان می رفتیم. یك وقت یادم هست كه رفته بودم، دیدم ایشان داشت همین آیه را معنی می كرد: «وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ » آن كه میزانش سبك است. مكرر گفته ایم قرآن نمی گوید میزانی كه در قیامت است دو كفه دارد، یك طرف اعمال نیك را می گذارند یك طرف اعمال بد را؛ یك كفه بیشتر ندارد كه اعمال خوب را آنجا می گذارند، مثل ترازوهای جدید. هر كسی كه میزانش سنگین است «فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیَةٍ» ، آن كه سبك است نه. غرضم چیز دیگری است: «فَاُمُّهُ هاوِیَةٌ» . «اُم» در اصل یعنی مادر، مادر را هم «مادر» می گویند به اعتبار اینكه ما یَأُمُّ الانسان است، یعنی مقصد بچه است. مادر از آن جهت مادر- و «ام» در عربی- گفته می شود كه از ماده ی اَمَّ یَأُمُّ است، چون بچه اساساً به هر طرف كه برود آخرش برمی گردد به سوی مادر، و مادر مقصد اوست، غایت و هدف و مقصد بچه اوست. آنجا دارد: «فَاُمُّهُ هاوِیَةٌ» مادرش هاویه است «وَ ما اَدْریكَ ماهِیَهْ» هاویه چیست؟ «نارٌ حامِیَةٌ» آتشی است داغ. حالا چرا اینجا گفته شده كه این امّ است، مادر است؟ اولاً به چه مناسبت جهنم را به مادر انسان جهنمی تعبیر كرده اند؟ برای اینكه این چیزی كه امروز به آن رسیده همان مقصدی است كه در دنیا داشته؛ به همان رسیده كه در دنیا آن را می خواسته است. به جای دیگر نمی رفته كه او را به اینجا آورده باشند؛ او را به همان جا می برند كه به سوی آنجا می رفته است.
«فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ. `وَ ما أَدْراكَ ما هِیَهْ. `نارٌ حامِیَةٌ» . اینجا خود آیه كاملاً موضوع را مشخص می كند كه چگونه افرادی كه تمام همّ و مقصد و خواسته و آرزوها و آمالشان، تمام آنچه درباره اش فكر می كنند و می اندیشند مادیات زندگی است و از معنویت در آنها هیچ خبری نیست، همان كسانی هستند كه اصلاً جز جهنم و آتش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 658
جهنم چیز دیگری را قصد نمی كنند، یعنی آنچه كه در آنجا هست تجسم همین است كه اینها در دنیا داشته اند. آنوقت این درخت از كجا رشد می كند؟ از همین حالتی كه انسان در متن دنیا قرار می گیرد. این درخت كه به نام «درخت زقّوم» است، كه درختی است كه در آن اصل و متن جحیم و در آن عمق جهنم می روید، یعنی تمام وجود انسان یك وجود جهنمی می شود، اصلاً خودش جهنم است. این درختی كه از آن عمق و ریشه ی قلب خود این [انسان ] رشد و طلوع كرده است، این خود همین آدم است و این [انسان ] خودش در اینجا عین جهنم شده، یعنی در آنجا یك پارچه آتشِ تجسم یافته است. این است كه آنجا می فرماید: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ اَلْجَحِیمِ. `طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ اَلشَّیاطِینِ » . «طَلْع» آن مایع و نطفه ای را می گویند كه در درخت خرمای نر وجود دارد، از این می گیرند و می پاشند در درختهای خرمای ماده تا میوه بدهد، و یا گاهی گرد اینها را ممكن است باد ببرد و برساند. خلاصه حكم نطفه را دارد كه مولّد است. آنجا تعبیر این است: «طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ اَلشَّیاطِینِ » گویا كلّه های شیطان است. در آیه ی «وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ» [3] خواندیم كه برای افرادی از شیطانها قرینهایی پیدا می شود كه شیطانهایی است كه از وجود خود اینها آفریده می شوند. آن سلسله از اخلاق شیطانی اینها كه حكم طلع را دارد و مولّد است و منشأ پیدایش یك سلسله شیطانهای دیگر و اخلاق فاسده ی دیگر می شود، یعنی رئوس شیاطین و سرهای شیاطین؛ درواقع شیاطین بزرگ در اینجا می رویند و از اینها شیطانهایی و از این شیطانها شیطانهایی و قرینهایی. این است كه اینجا می فرماید:

«إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ. `طَعامُ اَلْأَثِیمِ » . البته مفسرین می گویند اینجا یك «مِنْ» در تقدیر است: «اِنَّ مِنْ شَجَرَةِ الزَّقّومِ طَعامُ الْاَثیمِ» غذای این گنهكار از درخت زقّوم است، ولی به حكم اینكه خود درخت زقّوم هم از اول به صورت غذا به وجود آمده بعید نیست كه علت اینكه قرآن «مِنْ» را انداخته و گفته «إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ. `طَعامُ اَلْأَثِیمِ » این است كه گذشته از اینكه میوه های این درخت غذاهای اینها در آنجاست، خود این درخت هم به صورت تغذّی به وجود آمده. حالا به این جهت كار نداریم.
«إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ. `طَعامُ اَلْأَثِیمِ » غذای این گنهكاران از این درخت زقّوم است. در سوره ی واقعه این طور خواندیم: «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیُّهَا اَلضّالُّونَ اَلْمُكَذِّبُونَ. `لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 659
زَقُّومٍ. `فَمالِؤُنَ مِنْهَا اَلْبُطُونَ» [4]. مگر در دنیا همین طور نیست؟ در دنیا وقتی انسان از درخت خبیث اخلاق خودش میوه می چیند، در اعمال كثیف فاسد خودش به یكی دو تا قناعت نمی كند، تكرار و تكرار، كه خودش را پر می كند؛ یك نوع گرسنگی و جوعی نسبت به اعمال فاسد پیدا می كند. آنجا هم این طور است. «إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ. `طَعامُ اَلْأَثِیمِ » درخت زقّوم- یا از درخت زقّوم- غذای گنهكار است، یعنی از همان میوه هایی كه در دنیا كاشته است، در واقع از میوه های وجود خودش، در آنجا می خورد. «كَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی اَلْبُطُونِ » . اثرش را بیان می كند: بعد از خوردن، در شكم مانند فلز گداخته می جوشد (و اینها عجیب تعبیرهایی است! ) . این تا اندازه ای یك امر محسوس است: هر عملی كه انسان انجام بدهد كه با فطرت انسانی انسان سازگار باشد حكم یك غذای مطبوع را دارد، یعنی به دنبال خودش آرامش و بهجت و لذت می آورد، و هر كار گناه و معصیتی كه انسان انجام می دهد اثر آن معصیت نوعی عدم تعادل، ناراحتی و جوشش است و تا ضعف اعصاب هم می كشد.

تازه این اثرها در دنیا خیلی كم ظاهر می شود. كاری است بر ضد فطرت اولیه ی انسان.
امروز این مطلب از نظر روان شناسی تأیید و ثابت شده است كه كارهای نیك انسان اثرهای مطبوع و سالم و رشددهنده و آرامش بخش در روح انسان ایجاد می كند و كارهای خلاف و انحرافی و گناه و معصیت، درست اثر عكس اینها را دارد.

آدم منحرف از یك طرف حرص و ولعی دارد برای گناه، و از طرف دیگر بعد كه مرتكب می شود دغدغه و اضطراب و ناراحتیِ آن را دارد؛ ولی باز هم تكرار می كند.

می فرماید حالا كه خوردند چطور؟ گرسنگی رفع می شود؟ همان تلخیِ آن است؟ خیلی چیزها هست كه تلخ است، وقتی آدم می خورد ناراحتی اش فقط در همان ذائقه است، از ذائقه كه رد شد دیگر چیزی نیست. نه، وقتی هم كه خوردند تازه مثل این است كه آدم مس گداخته خورده باشد: «كَالْمُهْلِ یَغْلی فِی الْبُطون» مانند فلز گداخته در شكمها غلیان دارد «كَغَلْیِ الْحَمیم» آب را كه روی آتش بگذارید چگونه غلیان پیدا می كند؟ این طور غلیان دارد.
گفتیم در آن آیه می فرماید: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ اَلْجَحِیمِ » [آن درختی است كه ] در همان متن و عمق و وسط جهنم می روید. اینجا می فرماید: «خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 660
سَواءِ الْجَحیم» به فرشتگان گفته می شود این را بگیرید و بكِشید به همان وسط جهنم ببرید، این دیگر زقّوم است، درختش هم آنجا روییده است. «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ اَلْحَمِیمِ » از بالاسر او هم از عذاب آب داغ بر فرق او و بر سر او بریزید، كه دو عذاب است: عذابی كه از درون خودش می كشد و عذابی كه از بیرون به نحو دیگری بر او می ریزد، كه باز خود این هم تجسم گناه گناهكار در دنیاست؛ رنجهایی كه در درون خودش متحمل می شود كه اثرش را در این دنیا احساس می كند، و رنجها و عكس العمل هایی كه عملهای كثیف و بد دارد كه از دیگران هم به انسان می رسد. بعد به او می گویند: «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْكَرِیمُ » بچش، تو همان آقای عزیز و بزرگوار دنیا هستی، یعنی همان كسی هستی كه در دنیا آنچنان مغرور بودی، برای خودت عزتی و شخصیتی و اهمیتی قائل بودی مافوق اینكه سخن خدا را گوش كنی، (قبلاً خواندیم: وَ أَنْ لاتَعْلوا عَلَی اللّه [5]) علوّ علَی اللّه داشتی، می خواستی بر خدا تكبر بجویی؛ چون امر خدا را دون شأن دانستن، بر خدا تكبر كردن است و این شنیع ترین اقسام تكبر است.

[1] . الصافّات / 64.
[2] . [مقصود امام خمینی (ره) است. ]
[3] . فصّلت / 25.
[4] . واقعه / 51- 53.
[5] . دخان / 19.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است