در
کتابخانه
بازدید : 2838171تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
«وَ خَلَقَ اَلْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ» قرآن موجود دیگری را عرضه می دارد به نام «جن» یا «جانّ» كه در ادبیات فارسی ما این امر منشأ یك سلسله اشتباهات شده و آن این است كه ما اغلب كلمه ی «جن» را به «دیو» ترجمه می كنیم و دیو در فارسی قدیم و در فرهنگ خیلی قدیم ایران معنا و مفهوم دیگری داشته غیر از مفهومی كه جن در قرآن دارد. مثل خود كلمه ی «شیطان» است كه گاهی آن را به «اهریمن» ترجمه می كنند، در صورتی كه این دو كلمه مساوی یكدیگر نیستند.
از قدیم فكری در دنیا بوده كه بیشتر هم در ایران قدیم خود ما بوده است؛ معتقد به ثنویت در خلقت بودند، یعنی مخلوقات را تقسیم می كردند به مخلوقات خوب و بایستنی یعنی مخلوقاتی كه بایست هم خلق می شد، و مخلوقات زشت و نبایستنی، مخلوقاتی كه نباید خلق می شد. می گفتند منشأ آن خیرها و خلق شدنی ها یك مبدأ است كه او هدفش از خلقت، خیر بوده، و آن نبایستنی ها از كانون دیگری پیدا شده كه هدف آن كانون خیر رساندن نبوده، شر رساندن بوده است. (این دو مبدأ را «سپنت مئنیو» و «انگرا مئنیو» می نامیدند، از اسمهای قدیم ایران. ) آن گروهی را كه جنود آن مبدأ خیر بودند اغلب «ایزِدان» (ایزدها) می گفتند و آن گروهی را كه سپاهیان شر بودند «دیو» - و گاهی «دد» - می گفتند. آن دیوها دست اندركار خلقت عالم بودند، منتها خلقت آن چیزهایی كه نباید خلق شوند. فرض كنید فكر می كردند مار و عقرب نباید آفریده شوند؛ آنها هستند كه آمده اند مار و عقرب را آفریده اند برای اینكه قصد سوء در كار عالم داشتند؛ ولی آن ایزِدان قصد خیر داشتند، مثلاً باران خلق كردند، نور آفریدند. به همین دلیل دیو و ملَك در مقابل هم قرار می گیرند. ملك یعنی موجوداتی كه در نظام خلقت قرار گرفته اند و می خواهند كار خیر انجام دهند، و دیو یعنی موجوداتی كه در نظام خلقت قرار گرفته اند و می خواهند كار شر انجام دهند.
ولی در اسلام و قرآن چنین مطلبی مطرح نیست. از نظر اسلام و قرآن هرچه هست وجودش خیر است، یعنی هیچ چیزی در عالم نیست كه اصل خلقتش غلط بوده و نمی بایست آفریده شود، و لهذا قرآن همه مأمورانی را كه در نظام خلقت از طرف پروردگار دخالت دارند «ملَك» می نامد، ولی در مقابل به «جن» هم قائل است. جن در ردیف ملائكه نیست، در ردیف انسان است، یعنی در عالم جزء
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 52
مخلوقاتی است كه مكلف و موظف اند، مثل انسان. منتها جن مخلوقی است كه درجه اش از انسان پایین تر است. گو اینكه از نظر بعضی از قدرتها بر انسان می چربد و تواناییهایی دارد كه انسان ندارد ولی از نظر درجه ی وجودی از انسان پست تر است، و حتی آن كارهایی كه بعضی از افرادی كه سروكارشان با جن است- البته آنهایی كه راست می گویند- انجام می دهند، اینها را اهل معنا نمی پسندند، یعنی سروكار داشتن انسان با جن روح انسان را تعالی نمی دهد؛ تنزل می دهد و تعالی نمی دهد. حال به یك معنای دیگر كه اساساً آنها خود به خود مسخّر باشند آن مسأله ی دیگری است.
اینجا از خلقت انسان و خلقت جن یاد شده. قرآن می گوید ما انسان را از خاك، گل، این جور چیزها آفریدیم و جن را از شعله ای از آتش آفریدیم: «وَ خَلَقَ اَلْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ» جنس او آتشین است؛ این یك جنس است و او جنس دیگری؛ مبدأ مادیِ این یك چیز است و مبدأ مادی او چیز دیگری. شیطان هم راجع به آدمِ اول همین حرف را زد، گفت: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» [1]* مرا از آتش آفریدی و او را از گِل. می خواست بگوید آتش بر گل شرافت دارد، اصل من بر اصل او شرافت دارد. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» پس اصل خلقت شما هم روی حساب بوده، به چه نعمت از نعمتهای پروردگار تكذیب می كنید؟

[1] . اعراف / 12.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است