در
کتابخانه
بازدید : 2838276تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از جمله ضروریات دین مقدس اسلام و از ضروریات قرآن این است كه معاد، جسمانی است. یعنی چه معاد جسمانی است؟ كسانی كه قائل به معاد هستند دو گروهند: بعضی معاد را صرفاً روحانی می دانند، یعنی معتقدند كه انسان بعد از اینكه می میرد روحش باقی است و جسمش فانی می شود و روحش هم كه باقی است به معنی این است كه جوهر روح انسان همان قدرت عقل انسان و علم انسان است. آن جوهر عقلی علمی در انسان باقی می ماند و تا ابد هم همان باقی است و اگر انسان در این دنیا دارای علم و معرفت و فضائلی باشد این علم و معرفت و فضائل در روح او هستند و همینها سبب سعادت او در عالم دیگرند الی الابد؛ و برعكس اگر روح انسان در این دنیا پر از جهل باشد، آن هم جهل مركّب، و پر از عناد باشد و پر از صفات رذیله ی روحی باشد، بعد از اینكه از این دنیا رفت، در آن دنیا برای همیشه معذب است به همین عذابهای روحانی. در این دنیا هم ما نعیم روحانی داریم و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 72
عذاب روحانی؛ یعنی كسی كه روحی دارد مملوّ از معارف و خصلتهای خوب، او الآن هم در همین دنیا ملتَذّ است و لذت می برد؛ از چه لذت می برد؟ از همین سرمایه های معنوی خودش لذت می برد. یا یك نفر كه اهل اللّه است در حالی كه مشغول ذكر خداوند است غرق در لذت است و آن لذت یك لذت معنوی و روحانی است و هیچ لذت جسمانی نیست؛ و كسانی كه در همین دنیا لذتهای روحانی را به تعبیر بوعلی سینا چشیده اند (نه فقط دانسته اند) هرگز لذتهای جسمانی را با لذتهای روحانی برابر نمی شمارند.
عذابهای روحانی نیز همان رنجهای روحی است كه انسان در همین دنیا هم احساس می كند یعنی انسان ممكن است از نظر جسمی هیچ ناراحتی نداشته باشد، هیچ دردی نداشته باشد، هیچ نقصی نداشته باشد، مع ذلك در آنچنان رنجی به سر ببرد كه برایش قابل تحمل نباشد و احیاناً خودكشی كند، مثل رنجی كه حسود از حسادت خودش می برد. انسان اگر خدای ناخواسته به بیماری حسادت گرفتار باشد، دیگری برای خودش دارد زندگی می كند، موفقیتهایی كسب می كند، این از موفقیت او رنج می برد، یك رنج جانكاه غیر قابل تحمّلی. بدیهی است كه این رنج، جسمی نیست، با هیچ قرص و آمپولی هم نمی شود آن درد را از بین برد چون نه دستش درد می كند نه استخوانش، نه سرش، نه قلبش، نه ریه اش و نه عضو دیگرش؛ روحش متأ لّم است، روحش درد می كشد.
اینها می گویند باز تا وقتی كه انسان در دنیا هست، به دلیل اینكه روح اشتغال به بدن دارد و سرگرم به تدبیر بدن است نه لذات روحانی را به طور خالص می تواند درك كند نه رنجهای روحانی را؛ چون این یك اصل است و اصل درستی هم هست:

روح انسان در اثر یك اشتغال، از چیز دیگر انصراف پیدا می كند. مثلاً انسان اگر درد خیلی شدیدی داشته باشد چنانچه توجه شدید او به یك امری جلب شود آن دردش را احساس نمی كند. اگر یك حادثه ی ناگهانی برای او پیش بیاید، مثلاً فرزندش بیفتد، فریاد می كند آی بچه افتاد، به طوری كه از خودش غفلت می كند.

ممكن است در همان حال دندانش هم شدید درد كند. یك ساعت آنجا مشغول آن كار است اصلاً احساس نمی كند دندانش درد می كند، بعد كه به خود می آید دندانش شروع می كند به درد كردن، در صورتی كه از نظر عوامل جسمانی، آن عامل درد بوده ولی این اشتغال زیاد مانع از احساس درد بوده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 73
اینها مدعی هستند كه روح انسان در دنیا چون به هر حال اشتغال به بدن دارد، نمی تواند به درون خودش توجه كامل داشته باشد و به همین جهت نه می تواند لذات روحانی را به آن خلوص ِ كامل درك كند و نه می تواند رنجهای روحی را به آن خلوصِ كامل درك كند. معتقدند كه انسان بعد از اینكه بمیرد چون روح به خود باز می گردد و اشتغال به بدن ندارد آن لذتهای روحانی اش، اگر اهل لذت روحانی باشد، مضاعف می شود یك بر صدهزار بلكه قابل توصیف نیست؛ رنجهای روحی اش هم - اگر كسی اهل رنج روحی باشد- مضاعف می شود یك بر صدهزار بلكه اصلاً نمی شود حساب كرد. این است كه لذت روحانی برای اهل لذت آنچنان شدید است كه در اینجا قابل توصیف نیست و رنج روحانی هم آنچنان شدید است كه قابل توصیف نیست.
جوان خیلی پاك و خوبی بود كه گاهی یك حالات معنوی خوبی داشت و گاه برای من نقل می كرد. می گفت مثلاً در نماز شب گاهی یك حالت خیلی خوشی به من دست می داد و گاه اتفاق می افتاد كه آن حالت چند لحظه ای از من گرفته می شد.

می گفت من جهنم را آن وقت احساس می كردم كه اصلاً جهنم یعنی چه؟ این گرفتن و فراق آن حالت آنچنان مرا در تنگنا قرار می داد كه اصلاً یك دقیقه اش برای من قابل تحمل نبود.
این برای این است كه روح در آن وقت یك حالت تجردی پیدا می كند، ارتباطش با بدن ضعیف می شود و به همین جهت آن ذكراللّه و آن مواهب معنوی آنچنان لذیذ است كه وقتی برای امتحان- به هر جهتی هست- چند لحظه ای گرفته می شود، دردش آنچنان شدید است كه اصلاً قابل توصیف نیست. حاضر است همه ی دردهای مادی دنیا را تحمل كند و آن را تحمل نكند. كسانی كه قائل به بهشت معنوی و معاد روحانی هستند مقصودشان این است كه انسان بعد از آنكه مرد این بدن برای همیشه از بین رفته است و دیگر انسان با این بدن سروكار ندارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است