در
کتابخانه
بازدید : 2838579تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا یك مطلب هست و آن این است كه آیا برای ما جایز و یا لازم است كه در معنی این آیات دقیق شویم و تدبّر كنیم بگوییم چرا خدا عده ای را «اصحاب الیمین» می نامد؟ «یمین» در اینجا به چه معنی است؟ عده ای را «اصحاب الشمال» می نامد، «شِمال» و چپ در اینجا به چه معنی است؟ مقصود راستِ چه كسی است؟ آیا به اعتبار این است كه هر انسانی طرف راستی دارد و طرف چپی؟ همه ی انسانها، هم دست راست دارند هم دست چپ. این طور نیست كه بعضی از انسانها دست راست داشته باشند بعضی دست چپ. پس به اعتبار چیست؟ اساساً آیا تدبّر و تعمق در این مسائل برای ما جایز یا لازم است؟ یا حتی نه تنها لازم نیست بلكه جایز هم نیست؟ بعضی را ما می بینیم كه تعمق در این گونه آیات را حتی جایز هم نمی دانند، به این معنی كه لااقل عملاً دنبال این فكرها نیستند؛ [می گویند] قرآن گفته «اصحاب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 103
الیمین» ، قرآن گفته «اصحاب الشمال» ، قرآن گفته «سابقین» . ولی عده ای دیگر معتقدند كه قرآن خودش دعوت به تدبر و تعمق كرده است یعنی اینها قطعاً حامل یك سلسله اسرار است و افرادی كه شایستگی دارند باید آن اسرار را به دست بیاورند و معنای «اسرار» در اینجا این نیست كه مسأله ی ساده ای را معمّاوَش بیان كنند چون بعضی چیزها به این دلیل از اسرار می شود كه بیانش به شكل معمّایی است یعنی خودش امر واضحی است. آن شعر معروف می گوید:
ز روی یار خواهم ضد شرقی
به تصحیف و دَریّ و قلب و تصحیف
می خواهد یك بوسه را بیان كند، می گوید من ضد شرقی می خواهم اما به شرط اینكه چند چیز در آن صورت بگیرد: تصحیف صورت بگیرد یعنی مثلاً شین را سین بخوانید قاف را غین بخوانید؛ یك جا به جای فارسی عربی اش را بیاورید؛ یك جا قلب كنید، یك حرف را جلو ببرید یك حرف را پس بیاورید. انسان باید علم «ایقوف» داشته باشد (خنده ی حضار) تا بتواند این معنای ساده را كه با این عبارت معماوش بیان شده است [بفهمد. ] این یك ورزش ذهن می تواند باشد. مثل جدولهایی است كه روزنامه ها می كشند. جدولی كه روزنامه می كشد اصل مطلب، مطلب خیلی ساده ای است، یك شعر ساده یا نام یك شهر است ولی آن را به یك شكل معماوشی گفته كه انسان باید با زورِ فكر معما را حل كند. قطعاً اگر مسائل مربوط به معارف الهی، مربوط به مبدأ و معاد مسائلی می بود كه در حدّ ذات خودش از نظر بیان كردن ساده بود هیچ وقت نمی آمدند آن را معماوش بیان كنند بعد به ما بگویند بروید آن را حل كنید مثل اینكه معمای «ضدّ شرقی» را می خواهید حل كنید.

در عین اینكه كتاب، كتاب مبین است چنین چیزی محال است. مطلب این است كه با حدی كه بشر دارد و سطحی كه آن معانی دارد مطلب بیش از این قابل بیان نیست.

اگر انسان بتواند خودش را به آن معنا نزدیك كند، در لفظ ابهام و اجمالی نیست، ولی خود مطلب در یك سطح عالی است. این مثل این است كه- البته تشبیهش از یك نظر درست نیست- نظریه ی نسبیت اینشتین را در دنیا ممكن است صد نفر باشند كه بتوانند درك كنند و بفهمند؛ [آیا این امر] یعنی او مطلب ساده ای را به صورت معما بیان كرده؟ یا نه، او كوشش هم كرده كه تا حدی كه می تواند آسان بیان كند ولی مسأله ای كه از نظر علمی در عالیترین سطحهاست افراد سرمایه شان اقتضا نمی كند كه آن را درك كنند و بفهمند؛ و همین طور بسیاری از مسائل علمی دیگر كه در دنیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 104
هست؛ و تازه تشبیه حقایق آسمانی مربوط به مبدأ و معاد به مسائل علمی، تشبیهی است كه اگر از یك نظر درست باشد از چند نظر دیگر درست نیست. این است كه امرِ به تدبّر شده است ولی [برای ] افرادی كه چنین شایستگی و چنین آمادگی داشته باشند. ضرورتی هم ندارد كه هر كسی اگر چیزی به ذهنش رسید یا به ذهن دیگری رسیده و بیان كرده است حتماً مطلب را به صورت جزم بیان كند ولی لااقل به صورت احتمال بخواهند بیان كنند مانعی ندارد.
بعضی معتقدند- و می شود از اخبار و روایات و آیات دیگر قرآن تأیید هم آورد یعنی به كمك همانها هم گفته اند- كه اساساً انسان بر صورت عالَم آفریده شده است و عالم بر صورت انسان. انسان یك جهان كوچك است و جهان یك انسان بزرگ؛ یعنی تمام جهان، تمام عالم خلقت مثل یك انسان است. چنین معتقدند كه همین طور كه یك انسان راست دارد و چپ، عالم هم مانند یك انسان نیمِ راست و نیم چپ دارد و كأنه قلب دارد [1] یعنی مجموع عوالم این جور است؛ عالمی ما داریم كه عالم ملائكه است، ملائكه ای كه خیر و رحمت نازل می كنند، ملائكه ای كه حسنات را می نویسند كه در قرآن از اینها زیاد یاد شده است؛ اصطلاحاً می گویند «عالَم ملكوت علیا» . عالم دیگری وجود دارد كه آن عالم هم عالم ملكوت است یعنی از تیپ عالم ماده نیست ولی آن را «عالم ملكوت سُفلی » یا «عالم شیاطین» می گویند كه وسوسه ها از یك نظر مال آنجاست یا حتی ممكن است شامل حال آن ملائكه ای هم كه بدیها را ثبت می كنند بشود. انسان تا در دنیا هست در وسط دو عالم قرار گرفته: ملكوت بالا، ملكوت اسفل؛ ملكوتی كه راهش به طرف بهشت است و ملكوتی كه راه انسان به طرف پایین و جهنم است؛ و خود انسان تا وقتی كه در این عالم هست در میان این دو عالم قرار گرفته یا به تعبیر دیگر كأ نّه در یك طرف این عالم عالمی است كه عالم خیر، سعادت، بهشت- هر نامی می خواهید رویش بگذارید- قرار گرفته و در طرف دیگرِ این عالمی كه ما الآن در آن هستیم عالم دیگری است كه شرّ و عذاب و بدبختی و نتایج اعمال بد در آنجاست: «كَلاّ إِنَّ كِتابَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 105
اَلْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ. `وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّیُّونَ. `كِتابٌ مَرْقُومٌ. `یَشْهَدُهُ اَلْمُقَرَّبُونَ» [2]، «إِنَّ كِتابَ اَلفُجّارِ لَفِی سِجِّینٍ. `وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّینٌ» [3]. در آنجا هم نوشته هایی هست، نه نوشته ی كاغذ و مركّب، نوشته هایی كه صورتها در آنها تصویر و نقش می شود یعنی آنچه از اعمال كه انسان در این عالم انجام می دهد، اعمال خوب در یك جا قرار می گیرد و اعمال بد در جای دیگر.

[1] . البته نمی خواهیم بگوییم اندام عالم به شكل انسان است كه همه ی عالَم را به شكل انسان ساخته اند، برایش سر و بینی و چشم ساخته اند؛ مقصود اعضای ظاهری نیست؛ بلكه در كمالات [مانند یكدیگرند. ]
[2] . مطفّفین / 18- 21.
[3] . مطفّفین / 7 و 8.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است