در
کتابخانه
بازدید : 2838302تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand تفسیر سوره ی حشر (1) تفسیر سوره ی حشر (1)
Expand تفسیر سوره ی حشر (2) تفسیر سوره ی حشر (2)
Expand تفسیر سوره ی حشر (3) تفسیر سوره ی حشر (3)
Expand تفسیر سوره ی حشر (4) تفسیر سوره ی حشر (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
هُوَ اَللّهُ اَلَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْمَلِكُ اَلْقُدُّوسُ اَلسَّلامُ اَلْمُؤْمِنُ اَلْمُهَیْمِنُ اَلْعَزِیزُ اَلْجَبّارُ اَلْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اَللّهِ عَمّا یُشْرِكُونَ. `هُوَ اَللّهُ اَلْخالِقُ اَلْبارِئُ اَلْمُصَوِّرُ لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَكِیمُ [1].
در وسطهای این آیه بود كه در جلسه ی پیش ماندیم. به طور مختصر به آن مقداری كه گفتیم اشاره می كنیم و رد می شویم. آیات، آیات توحیدی است. قسمتی از اسماء حسنای الهی در این آیات بیان شده است و در آخر هم برای اینكه كسی توهّم نكند كه اسماء حسنای الهی منحصر به همینهاست كه اینجا ذكر كردیم می فرماید: «لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنی » هر اسمی كه اسم حُسنی باشد [از آنِ اوست. ] در جلسه ی پیش عرض كردیم وقتی كه صفتی را در حالی كه متلبّس به ذات است در نظر بگیریم و اعتبار كنیم، به آن «اسم» می گویند؛ یعنی اسم در اینجا غیر از نام است كه ما معمولاً در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 186
اصطلاح عرف داریم. نام یعنی یك قرارداد. یك لفظ را البته به اعتبار معنایی ولی به حسب قرارداد روی شخصی می گذارند یا روی چیزی، كه گاهی اشیاء هم نام دارند.

مثلاً «تهران» نام یك شهر است، «قم» نام یك شهر است. گاهی بشر برای كوهها و اسبها هم نام مخصوص می گذارد. ولی در نام، رابطه ی نام با آن شئ یك رابطه ی قراردادی است؛ قرارداد كرده اند. احیاناً ممكن است كه مفهوم آن نام با آن شخص هیچ انطباقی نداشته باشد. اگر اسم كسی را گذاشتند علی، برای این است كه او را با این نام بشناسند، وقتی می خواهند صدایش كنند بگویند علی. اما این دلیل نیست كه این علی هم مثل آن علی واقعاً علی باشد یعنی دارای علوّ باشد. گاهی برعكس اسم می گذارند: «بر عكس نهند نام زنگی كافور» یك سیاه زنگی را [ «كافور» می نامند. ] قدیم معمول بود؛ یكی از اسمهایی كه روی غلامها می گذاشتند «كافور» بود. كافور سفید است. یا به كچل می گفتند «زلفعلی» . ولی اسم در مورد خداوند این نیست كه ما برای خداوند نامهای متعدد قرارداد كرده ایم آن طور كه در زبان عربی برای شیر، این حیوان درنده، نامهای متعدد گذاشته اند. در نصاب می گوید:
غضنفر و اسد و لیث و حارث و دلهاث
هژبر و قَسوَره و حیدر است و ضیغم شیر
ولی همه ی آنها نامگذاری است. در زبان عرب این چیزها خیلی زیاد است كه مثلاً برای شیر یا سگ یا گربه اسمهای متعدد بگذارند. اسماء الهی این نیست كه برای خدا اسمْ زیاد گذاشته اند؛ آنجا اسم گذاری نیست. در میان اسماء الهی تنها «اللّه» را بعضی می گویند كه در عین اینكه معنایش بر خداوند متعال صادق است جنبه ی علَمیّت و نامگذاری دارد، كه آن هم صد در صد معلوم نیست این طور باشد. اسماء الهی در واقع یعنی شؤون الهی. خدای متعال واقعاً شؤون كمالیه و جمالیه و جلالیه ای دارد، و ما به اعتبار آن شؤون و صفات كمالیه، با الفاظی از آن كمالها و جمالها و جلالها تعبیر می كنیم؛ و قهراً این امر میزان معینی دارد یا ندارد، كه عرض می كنم.
به این معنا ممكن است شئ دیگری هم اسمائی داشته باشد یعنی صفاتِ مثلاً كمالیه ای داشته باشد. یك انسان هم ممكن است غیر از نامها یك سلسله اسماء داشته باشد، ولی یگانه ذاتی كه تمام اسمائی كه دلالت بر كمال كنند (اسماء
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 187
حسنی ؛ الفاظی كه [هر یك ] دلالت بر یك معنا كند كه اصل آن اسم آن معنی است) ، تمام معانی كمالیه و صفات كمالیه در مورد او صادق است و هر اسمی هم در نهایتِ معنی خودش و به نحو احسن بر او صادق است، ذات پروردگار است.
مثلاً «عالِم» یك صفت است؛ [یعنی ] معنی «عالم» یك صفت كمالیه است.

«عالم» به غیر خدا هم احیاناً اطلاق می شود ولی عالم به نحو احسن و اكمل (یعنی آن عالِمی كه در او جهل راه ندارد كه نقیضش را به كلی نفی می كند) فقط در باره ی خدای متعال صادق است؛ یعنی در باره ی یك انسان اگر «عالم» صادق باشد، در همان حال نقیضش هم صادق است، چون عالم است به چیزی و عالم نیست به چیز دیگر (جاهل است به چیزی) . اگر بر یك موجود دیگر- انسان یا غیر انسان- «قادر» صادق باشد، در همان حال نقیض قادر هم صادق است، و نقیضش بیشتر صادق است؛ یعنی قادر است نسبت به یك شئ معین، و قادر نیست نسبت به بی نهایت چیزها؛ نسبت به امور محدودی قادر است و نسبت به بی نهایت [امور] غیر قادر و عاجز است؛ عالم است نسبت به امر محدودی و غیر عالم و جاهل است نسبت به نامحدود.
داستان ابن الجوزی را مكرّر عرض كرده ایم كه بالای منبر بود، زنی از او مسأله ای سؤال كرد. نمی دانست. با شهامت گفت: نمی دانم. زن گفت: تو كه نمی دانی چرا سه پله از دیگران بالاتر نشسته ای؟ گفت: آن سه پله را بالاتر رفته ام به اندازه ی آن چیزهایی كه می دانم و شما نمی دانید؛ اگر می خواستند به نسبت چیزهایی كه نمی دانم برایم منبر بسازند تا فلك هفتم بالا می رفت.
این است كه هر انسانی هر اندازه عالم باشد باز ناعالم بودنش هزاران برابر بیشتر است از عالم بودنش.
یا «متكلّم» صفتی است كه برای انسانها صادق است، برای خدا هم صادق است. ولی انسان متكلم است به كلام محدود. هر چه هم انسان پرحرف باشد همه ی حرفهای او از اول تا آخر عمرش مگر چقدر است؟ ولی خداوند متكلم است چون تمام عالم و ذرّات وجود، كلمات او هستند: «قُلْ لَوْ كانَ اَلْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ اَلْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّی» [2] بگو اگر دریاها را مركّب كنند برای احصاء سخنان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 188
پروردگار من، این مركّبها تمام می شود و سخن پروردگار تمام نمی شود. پس انسان، متكلمِ غیر متكلم است، متكلمی است كه در عین اینكه متكلم است لال است. اما متكلم علی الاطلاق خداوند است.

[1] . حشر/23 و 24.
[2] . كهف/109.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است