در
کتابخانه
بازدید : 2837454تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در مباحثاتی كه حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون كردند و شیخ صدوق در كتاب عیون اخبار الرضا [1] نقل كرده، [مسأله ی بشارت طرح شده است. ] یكی از علما بر این كتاب حواشی ای نوشته است و حتی از بعضی از علمای بزرگ چیزهایی را نقل می كند كه نشان می دهد آنها در مورد معنی چند لغت اطلاع نداشته اند. مثلاً در كلام حضرت رضا علیه السلام لفظ «بارقلیطا» یا «فارفلیطا» آمده است. حضرت می گویند این كلمه در انجیل و یا جای دیگری آمده است. برخی علمایی كه بعد آمده اند، گفته اند «فارفلیطا» عربی است و شاید به معنای فارق بین حق و باطل است، درصورتی كه این كلمه معرّب لفظ یونانی «پاراكلیتوس» [2] است كه به این صورت درآمده است. .
من قسمتی از آن كلام حضرت رضا علیه السلام را برای شما نقل خواهم كرد. مأمون همان طور كه مكرر گفته ایم با همه ی شقاوت و خباثتی كه داشت اهل علم و علم دوست و فاضل و درس خوانده بود؛ منطق و فلسفه خوانده بود، حدیث و فقه و كلام خوانده بود و از همه ی اینها كاملاً اطلاع داشت. این بود كه خیلی خوشش می آمد كه مجالس بحث تشكیل بدهد و در تشكیل این مجالس بی غرض هم نبود. وقتی كه حضرت رضا علیه السلام به خراسان و به مرو آمدند، مأمون به فضل بن سهل وزیر خود گفت: حال كه علی بن موسی الرضا از مدینه آمده است، دوست دارم مجمعی تشكیل دهی و رؤسا و علمای همه ی مذاهب را در آن جمع كنی، برای اینكه با علی بن موسی الرضا علیه السلام مباحثاتی بشود. او هم از همه ی علمای مذاهب دعوت كرد. از جاثلیق دعوت كرد (جاثلیق معرّب كاتولیك است، به كشیش عمده ی مسیحیها «كاتولیك» می گفتند) ، از بزرگ یهود به نام رأس الجالوت دعوت كرد، از بزرگ صابئین كه عقاید خاصی داشتند و خود را تابع نوح می دانستند دعوت كرد (درباره ی عقاید صابئین اختلافاتی هست) ، «هربد» را كه همان هیربد، عالم بزرگ مجوسی و زردشتی است دعوت كرد، از متكلمین غیرشیعه دعوت كرد، و حتی كسانی را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 244
دعوت كرد كه اصلاً منكر خدا بودند، دهری و به قول امروزیها مادی و ماتریالیست بودند.
[مأمون ] اوّل آنها را دعوت كرد و از حضرت رضا علیه السلام دعوت نكرد. به آنها گفت: من میل دارم جلسه ای تشكیل بدهم و شما با پسرعموی ما كه از مدینه آمده است مباحثه كنید. آیا حاضرید؟ گفتند: بله، ما حاضریم. گفت: پس فلان وقت صبح زود بین الطلوعین شما را دعوت می كنم به اینجا بیایید. بعد فرستاد خدمت حضرت رضا علیه السلام. چون مأمون آدم زرنگی بود دیگر به حضرت رضا علیه السلام به صورت امر نگفت. پیغام فرستاد كه چنین چیزی در نظر است، اگر مصلحت می دانید در این مجلس شركت بفرمایید. حضرت به حامل پیام فرمود: به مأمون سلام برسان و بگو من فردا صبح می آیم.
مردی به نام نوفلی كه راوی این قضایاست می گوید: حضرت به من فرمود: تو در این قضیه چه می بینی؟ گفتم: حقیقت این است كه من مصلحت نمی بینم، برای اینكه اینها مردمی نیستند كه روی حق و حقیقت بخواهند حرف بزنند، اینها آسمان ریسمان می كنند، جدل می كنند. این اصحاب كلام و جدل مثل علما نیستند كه هدفشان حقیقت باشد، اینها اهل مجادله هستند و حرفی می زنند كه طرف را هو كنند و خلاصه هوچی هستند. جلسه، جلسه ی هوچی گری و مغالطه كاری خواهد شد؛ من مصلحت نمی بینم. حضرت تبسمی كردند و فرمودند: «اَفَتَخافُ اَنْ یَقْطَعوا عَلَیَّ حُجَّتی» می ترسی من آنجا دربمانم؟ «قُلْتُ: لا وَاللّهِ ما خِفْتُ عَلَیْكَ قَطُّ» نه، من اصلاً نمی ترسم، امیدوارم خداوند شما را پیروز كند، ولی خواستم بگویم كه اینها این طور هستند. بعد حضرت فرمود به نظر تو مأمون از این كار چه منظوری دارد؟ و خودشان فرمودند: مأمون بعد خودش پشیمان می شود، می گوید ای كاش این جلسه را تشكیل نداده بودم؛ چون وقتی دید من در مجلس آنها بر كتب آنها از خودشان مسلّطتر هستم و بعد همه ی اینها در مقابل من مغلوب می شوند، نتیجه ی معكوس می گیرد و پشیمان می شود (این سخن، سوء نیت مأمون از تشكیل این جلسات را نشان می دهد) . بعد فرمود: آیا می دانی مأمون چه موقع از این كارش پشیمان می شود؟ «قالَ: إذا سَمِعَ احْتِجاجی عَلی اَهْلِ التَوْریةِ بِتَوْریتِهِمْ، وَ عَلی اَهْلِ الْاِنْجیلِ بِاِنْجیلِهِمْ، وَ عَلی اَهْلِ الزَّبورِ بِزَبورِهِمْ وَ عَلَی الصّابِئینَ بِعِبْرانِیَّتِهِمْ، وَ علی اَهْلِ الْهَرابِذَةِ بِفارِسِیَّتِهِمْ، وَ عَلی اَهْلِ الرّومِ بِرومِیَّتِهِمْ، وَ عَلی اَصْحابِ الْمَقالاتِ بِلُغاتِهِمْ. . . عَلِمَ الْمَأْمونُ الْمَوْضِعَ الَّذی هُوَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 245
سَبیلُهُ لَیْسَ بِمُسْتَحِقٍّ لَهُ فَعِنْدَ ذلِكَ یَكونُ النَّدامَة» وقتی مأمون همه ی اینها را دید، از كار خودش پشیمان می شود. علّت پشیمانی اش هم این است كه در ذهن مردم چنین فكری پیش می آید كه وقتی در مملكت چنین مردی هست، پس چرا مأمون اینجا نشسته است؟
داستان خیلی مفصّل است؛ من آن قسمتهایی را كه مربوط به این آیه است و با این آیه تناسب دارد عرض می كنم. در یك جا حضرت به آن عالم یهود خطاب می كند: «یا یَهودیُّ اَقْبِلْ عَلَیَّ أَسْئَلُكَ بِالْعَشْرِ الْآیاتِ الَّتی اُنْزِلَتْ عَلی موسَی بْنِ عِمْران» من تو را قسم می دهم به آن ده معجزه ای كه بر موسی نازل شد، آیا در تورات، خبر محمد صلی الله علیه و آله و امت او هست یا نه؟ آیا با عنوان «أَتْباعُ راكِبِ الْبَعیرِ یُسَبِّحونَ الرَّبَّ جِدّاً جِدّاً تَسبیحاً» نیامده است؟ و آن وقت به بنی اسرائیل دستور داده شده است: «فَلْیَفْرَغْ بَنوإسْرائیلَ اِلَیْهِمْ وَ إلی مُلْكِهِمْ لِتَطْمَئِنَّ قُلوبُهُمْ» دستور داد مخالفت نكنند «فَاِنَّ بِأَیْدیهِمْ سُیوفاً یَنْتَقِمونَ بِها مِنَ الْأُمَمِ الْكافِرَةِ فی اَقْطارِ الْاَرْضِ» در دست آنها شمشیرهایی است كه از همه ی ملتهای روی زمین انتقام خواهند گرفت. «اَهكَذا هُوَ فِی التَّوْریةِ مَكْتوبٌ؟ » آیا چنین چیزی در تورات هست؟ تصدیق كرد و گفت: بله.
بعد خطاب به جاثلیق فرمود: آیا از كتاب شعیا اطلاعی داری؟ گفت: حرف تا حرفش را می دانم. گفت: آیا در آنجا این كلام نیست: «اِنّی رَأَیْتُ صورَةَ راكِبِ الْحِمارِ لابِساً جَلابیبَ النّورِ وَ رَأَیْتُ راكِبَ الْبَعیرِ ضَوْءً مِثْلَ ضَوْءِ الْقَمَرِ» ؟ در مكاشفه ی خودش گفت: من آن الاغ سوار (یعنی عیسی) را دیدم در حالی كه جلبابها و روپوشهایی از نور به خودش گرفته بود، و آن شترسوار را دیدم در حالی كه نورش مانند نور قمر می درخشید؟ گفت: بله، شعیا چنین چیزی گفته است.
بعد خطاب به جاثلیق نصرانی فرمود: «یا نَصْرانیُّ هَلْ تَعْرِفُ فِی الْاِنْجیلِ قَوْلَ عیسی علیه السلام: اِنّی ذاهِبٌ إلی رَبِّكُمْ وَ رَبّی، وَ الْبارِقَلیطا جاءٍ؟ » آیا از این سخن عیسی علیه السلام اطلاع داری كه فرمود: من به سوی پروردگار خودم و پروردگار شما می روم و بارقلیطا خواهد آمد؟ «هُوَ الَّذی یَشْهَدُنی بِالْحَقِّ كَما شَهِدْتُ لَهُ» او مرا تأیید و تصدیق می كند همان طور كه الآن من به او گواهی دادم «وَ هُوَ الَّذی یُفَسِّرُ لَكُمْ كُلَّ شَیْ ءٍ» .

می خواهد بگوید من رسالتم این نیست كه حقایق را برای شما بگویم و بیان كنم، من مبشّر او هستم، كسی كه حقایق را خواهد گفت اوست. «وَ هُوَ الَّذی یُبْدی فَضائِحَ الْاُمَمِ» اوست كه رسواییهای ملّتها را در اثر غلبه و پیروزی ظاهر می كند. «و هو الذی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 246
یَكْسِرُ عَمودَ الْكُفْرِ» و اوست كه ستون كفر را در هم خواهد شكست. جاثلیق تأیید كرد كه این كلمات در انجیل آمده است.
بعد راجع به اینكه انجیل چطور از بین رفت بحث می كنند كه خیلی مفصل است تا اینكه همان جمله دوباره تكرار می شود: «قالَ لَهُ الرِّضا علیه السلام: إنَّ عیسی علیه السلام لَمْ یُخالِفِ السُّنَّةَ وَ كانَ مُوافِقاً لِسُنَّةِ التَّوْریةِ» به رأس الجالوت خطاب می كند كه عیسی با تورات مخالف نبود و همان طور كه در قرآن آمده، او برای تأیید تورات آمده بود نه برای نسخ تورات، «حَتّی رَفَعَهُ اللّهُ إلَیْهِ، وَ فی الْإنْجیِِلِ مَكتوبٌ: إنَّ ابْنَ الْبَرَّةِ ذاهِبٌ وَ الْبارِقَلیطا جاءٍ مِنْ بَعْدِهِ» پسر برّه (كه مراد از برّه، ظاهراً مریم سلام اللّه علیهاست) می رود و بعد از او بارقلیطا خواهد آمد. «وَ هُوَ الَّذی یَحْفِظُ الْآصارَ وَ یُفَسِّرُ لَكُمْ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ یَشْهَدُ لی كَما شَهِدْتُ لَهُ»
[3] او به من شهادت خواهد داد، همان طور كه من به او شهادت دادم؛ همان طور كه من او را تصدیق كردم او هم مرا تصدیق می كند. غرض این بود كه همین قدر اشاره كرده باشم كه در كلمات حضرت رضا علیه السلام این مطلب آمده است.

[1] . شیخ صدوق در این كتاب فقط احادیث را نقل كرده و شارح نیست.
[2] . 1. Paracletos.
[3] . عیون اخبارالرضا، ج 2 / ص 139- 158.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است