در
کتابخانه
بازدید : 2838192تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
وَ لَهُ اَلْحَمْدُ. حمد امری است كه به این طرف یعنی به جانب انسان مربوط می شود.

حمد یعنی چه؟ حمد یعنی ستایش و بلكه سپاس. سه لغت است در عربی كه معانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 347
آنها خیلی به یكدیگر نزدیك است و ما نمی توانیم در فارسی مرادف صددرصد برای آنها پیدا كنیم. یكی لغت «مدح» است، دیگری لغت «حمد» و سومی لغت «شكر» . شاید معنای مدح تا اندازه ی زیادی مشخصتر باشد. مدح یعنی ستایش كردن، ستایش كردنِ چیزی به خاطر كمال و جمالی كه دارد، اعم از آنكه آن كمال و جمالش كمال و جمال اختیاری باشد یا غیر اختیاری.
خوبیهای اشخاص دو نوع است: یكی خوبیهایی است كه خودشان آن خوبی را انتخاب كرده و به وجود آورده اند. مثلاً یك نفر ادب را اختیار می كند و بی ادبی را كنار می گذارد، درس خواندن را انتخاب می كند تنبلی را كنار می گذارد، جود و سخا را انتخاب می كند بخل را كنار می گذارد. اینها كارهای اختیاری است، به دست خود انسان بوده كه این كار را بكند یا نكند. چنین فردی كمالی را كه خودش برای خودش انتخاب كرده است داراست. ولی كمالهایی هست كه اختیاری و به انتخاب خود شخص نیست. مثلاً اگر كسی قهرمان زورمندی و دارای بنیه ی قوی باشد این طور نبوده كه ضعف بنیه را اختیار نكرده و زورمندی را اختیار كرده است. قوّت بنیه چیزی است كه دراختیار او نبوده و خلقت به او داده است. یا كسی كه چهره و اندام زیبا دارد خودش این چهره و اندام را برای خود انتخاب نكرده است بلكه برای او انتخاب كرده اند. حتی در مورد جمادات و حیوانات هم همین طور است، مثل یك گوهر گرانبهای زیبا و یا یك اسب زیبا. در مورد همه ی اینها مدح گفته می شود: فلان قهرمان را مدح می كنم، فلان گوهر گرانبها و یا فلان اسب را ستایش می كنم. مدح در این گونه موارد است ولی حتماً باید به زبان باشد.
ولی حمد و شكر در مورد كارهای زیبای اختیاری است بالخصوص در مورد اِنعامها. وقتی از ناحیه ی كسی به اختیار خود او خیری به انسان برسد انسان او را حمد و یا شكر می كند. پس هم باید پای خیر رساندن در میان باشد و هم پای یك عمل اختیاری، تا انسان در مقابل آن عمل اختیاری طرف مقابل را حمد كند. در تعریف حمد گفته اند: «هو الثّناء باللّسان علی الجمیل الاختیاری» و حرف درستی هم هست.
«لَهُ اَلْحَمْدُ» یعنی حمد منحصراً از آن اوست. این همان مفاد «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ» * است كه ما در نمازها می خوانیم. گفته اند در «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» * لام، لام اختصاص است. «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» *یعنی جنس حمد اختصاص به خدا دارد. این معنایش چیست؟ آیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 348
غیرخدا را نباید حمد كرد؟ پاسخ این است كه هم غیرخدا را باید حمد كرد و شكر كرد و هم غیرخدا را نباید حمد كرد و شكر كرد. اما غیرخدا را باید حمد كرد و باید شكر كرد چرا كه وقتی انسانی به انسانی دیگر انعام و خدمت می كند وظیفه ایجاب می كند كه از او تشكر كند. «من لم یشكر المخلوق لم یشكر الخالق» . اما در عین حال انسان باید بداند كه هر انعامی از ناحیه ی هر كس به او برسد به هر نسبت كه به آن شخص ارتباط دارد بیش از آن به خدا ارتباط دارد، یعنی شما در همان حال كه از كسی كه به شما خدمت كرده تشكر می كنید و یا او را حمد می كنید در همان حال هم بگویید: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ *» حمد از آن خداست، چون آن فرد، هم خودش و هم فكر و اراده اش و هرچه كه بخواهید بگویید باز مال خداست و فعل خداست و همه چیز در نهایت امر به خدا برمی گردد. ولی به این نكته باید توجه كرد كه بازگشت همه چیز به خدا معنایش نفی [سببیت ] انسانهای دیگر و نفی هیچ سبب دیگری نیست و این یك مسأله ی بسیار دقیقی است. در عین اینكه هر چیزی به سبب خود بستگی دارد، به خدا بستگی دارد نه اینكه به سبب خودش بستگی ندارد. این است كه بین مسأله ی «اعتماد به نفس» و «اعتماد به خدا» تضادی نیست و بین مسأله ی حمد و سپاس یك مخلوق و حمد و سپاس خدا تضادی نیست.
شنیدم یك فیلم كمونیستی چینی در یكی از دانشگاهها نمایش داده اند. در آن فیلم پدر و پسری مبارزه می كنند و در مبارزه موفق می شوند. پدر كه پیر است و به اصطلاح به نسل گذشته تعلق دارد می گوید: خدا را شكر می كنیم كه موفق شدیم.

پسر می گوید: نه پدر، چرا خدا را شكر كنیم؟ ! ما از خودمان باید ممنون باشیم، تكیه مان باید بر خودمان باشد.
ولی تعلیم اسلامی چیست؟ آیا تعلیمات اسلامی در این موارد می گوید تو خودت مانند یك عروسك خیمه شب بازی هستی، و یا می گوید تو كه هستی دیگر خدا یعنی چه؟ تعلیمات اسلامی هیچ كدام را نمی گوید بلكه می گوید: در عین اینكه به خودت اعتماد می كنی خدا را هم سپاسگو باش، یعنی میان ایندو به هیچ شكل تضادی برقرار نیست، كه این خود داستان مفصلی است.
پس، از «یُسَبِّحُ» این نكته را فهمیدیم كه یكی از مقیاسها و معیارهای فعل خدا این است كه باید با سبوحیت الهی سازگار باشد، و از «لَهُ اَلْمُلْكُ» فهمیدیم كه قدرت مطلق دست اوست. پس هرچه را كه حكمتش اقتضا كند مانعی در مقابل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 349
قدرت او نیست. در «لَهُ اَلْحَمْدُ» وقتی می گوییم حمد منحصراً مال اوست ضمناً این مطلب را می گوییم: اصلاً كار او جز اِنعام و جز جمال و زیبایی نیست؛ این خودش یك مقیاس و معیار دیگری است. كارهای خداوند همه از قبیل كارهای حمدخیز است یعنی همه از نوع نعمت است، از نوع جمال و زیبایی است و هر كار جمیلی به خدا برمی گردد؛ فقط نقصها به خدا برنمی گردد.
«وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» در مُلكش تبعیضی نیست كه بعضی چیزها مال او باشد و بعضی نباشد؛ همه مال اوست و هیچ چیزی نیست كه او بر آن ناتوان باشد؛ بر هر كاری كه شما فرض كنید او قادر است.
تا اینجا شؤون و صفات و اسماء الهی گفته می شود و از راه معرفت اللّه و از راه توحید برای معاد مقدمه چینی می شود.
آیه ی بعد مربوط به انسان است: «هُوَ اَلَّذِی خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ» اوست كه شما را آفریده است؛ تا اینجا كه آفریده شده اید همه یك گروه هستید اما بعد از آفرینش، به حكم آنكه موجودهایی مختار و آزاد در انتخاب فعل هستید دو گروه می شوید: گروهی كفر و گروهی ایمان را انتخاب كرده و می كنند؛ انسانهایی راه راست را انتخاب می كنند و انسانهایی راه انحرافی را. این آیه نظیر این آیه است: «إِنّا خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً. `إِنّا هَدَیْناهُ اَلسَّبِیلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً» [1].
«وَ اَللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و خدا به همه ی آنچه شما انسانها اعم از كافر و مؤمن انجام می دهید آگاه است؛ كوچكترین عملی از اعمال شما از دید الهی دور نمی ماند و هیچ چیزی از او پنهان نمی ماند. این آیه مربوط به خصوص انسان بود.

[1] . انسان / 2 و 3.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است