در
کتابخانه
بازدید : 2837600تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در رسالت پیامبران دو چیز، اصلِ اصل همه چیز دیگر است. یكی مسأله ی توحید و اقسام توحید است و از آن جمله توحید در عبادت (غیر خدا را پرستش نكردن) و دوم مسأله ی معاد یعنی بازگشت همه ی مردم به سوی خداوند و به یك اعتبار بازگشت همه ی مردم به سوی اعمال و رفتار و كردار خودشان. اگر بخواهیم از دید دیگری به این مطلب نظر كنیم این طور باید بگوییم كه همه ی رسالت انبیاء در دو چیز خلاصه می شود كه یكی مربوط به خداست و دیگری مربوط به انسان است و هر دو هم به یك اصل برمی گردد. آنچه كه مربوط به خداست، یگانگی حق است از هر جهت، كه انسان باید این یگانگی را درك كند و بر اساس این یگانگی حق عمل كند. آنچه مربوط به انسان است این است كه انسان یك موجود فانی نیست، موجودی باقی است و سعادت و شقاوت جاویدان او را اعمال و رفتار او در این دنیا باعث می شود؛ هر گونه در این دنیا عمل كند در آنجا نتیجه اش را خواهد گرفت.
معمولاً این دعوت پیامبران در هر دو جبهه با یك نوع مقاومتی روبرو می شد، هم در جبهه ی توحید و هم در جبهه ی معاد و در هر كدام به یك شكل خاص. در جبهه ی معاد اغلب به صورت یك استبعاد بود: مگر چنین چیزی ممكن است؟ انسان بعد از اینكه مُرد، دیگر مرد و تمام شد، فانی و نیست شد. خیال می كردند مردن برای انسان فنا و نیستی است. وقتی كه انسان مرد و نیست شد و اعضای بدنش متفرق گردید و هر جزئی به جایی پراكنده شد، مگر می توان باور كرد كه باز همین انسان مبعوث و محشور بشود؟ قرآن می فرماید: «زَعَمَ اَلَّذِینَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا» .
«زَعَمَ» را معمولاً به «گمان كرد» ترجمه می كنند. در زبان عربی چند لفظ دیگر هم داریم كه معانی آنها به معنای «زَعَمَ» نزدیك است، مثل «حَسِبَ» و «ظَنَّ» .

«زعم» با «ظنّ» و با «حسب» فرق می كند. «زَعَمَ» را معمولاً در جایی می گویند كه اظهار یك ادعا باشد، غیر از این است كه انسان در مورد چیزی فقط در ذهن خودش گمان می كند و خیالی در ذهنش می چربد. معنی «زَعَمَ» این نیست كه اینها در دل خودشان خیال می كنند و این خیال در ذهنشان می چربد، اگر مقصود این می بود كلمه ی «ظَنَّ» به كار برده می شد؛ بلكه «زَعَمَ» یعنی چیزی را كه به آن یقین ندارند اظهار می دارند. درواقع «زَعَمَ» در اینجا یعنی ادعا می كنند. در نهج البلاغه، حضرت راجع به عمروعاص كه بحث می كنند می فرمایند: «عجبا لا بن النابغة یزعم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 359
لأهل الشام أن فی دعابة» [1] یعنی شگفتا و عجبا از پسر نابغه (مقصود عمروعاص است) كه در برابر مردم شام چنین ادعا می كند، نه اینكه در دل خودش گمان می كند. او در عیب جویی از من چنین ادعای پوچی می كند كه من صلاحیت خلافت ندارم، برای اینكه من انسان خوشرو و مزّاحی هستم و انسانی كه خلیفه است باید عبوس و خشمگین باشد تا مردم از او بترسند!
ادعاهایی را كه بی مبنا و بر اساس تخیلات پوچ باشد «زعْم» می گویند. «به زعم فلان كس» یعنی به ادعای خیالی و پوچ او، ادعایی كه هیچ اصل و مبنایی ندارد. بنابراین معنای «زَعَمَ اَلَّذِینَ كَفَرُوا» این است كه كافران ادعا می كنند، ولی ادعایی كه هیچ مبنا و اصلی ندارد، ادعای پوچ.
كافران چه ادعا و چه اظهاری می كنند؟ «زَعَمَ اَلَّذِینَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا» چنین ادعا می كنند كه هرگز مبعوث نخواهند شد و هرگز بعث و برانگیختن و حشری نخواهد بود.

[1] . نهج البلاغه، خطبه ی 84.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است