در
کتابخانه
بازدید : 2837777تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ملك</span>تفسیر سوره ی ملك
Expand تفسیر سوره ی ملك (1) تفسیر سوره ی ملك (1)
Collapse تفسیر سوره ی ملك (2) تفسیر سوره ی ملك (2)
Expand تفسیر سوره ی ملك (3) تفسیر سوره ی ملك (3)
Expand تفسیر سوره ی ملك (4) تفسیر سوره ی ملك (4)
Expand تفسیر سوره ی ملك (5) تفسیر سوره ی ملك (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قلم</span>تفسیر سوره ی قلم
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حدود سه ماه پیش مجله ی نگین- كه هر چه هست یك مجله ی علمی است و شاید تازه ترین مقالات و افكار جدید امروزی در این مجله مطرح می شود و من این مجله را مرتب می گیرم و می خوانم- مقاله ای چاپ كرده بود از فردی كه سخنرانیهای مذهبی هم به ندرت كرده است و در نوشته هایش هم گاهی تمایلات مذهبی نشان می دهد، ولی این آدمهایی كه یك علاقه ای به دین و مذهب دارند اما در عمل پایبند نیستند، بالاخره در یك جاهایی لغزشهایی پیدا می كنند. یك مقاله ی خیلی مفصلی در دو شماره نوشته بود، عنوانش «برای حمایت از زبان اسپرانتو» بود. «زبان اسپرانتو» زبان مخصوصی است كه سالهاست اختراع شده به عنوان اینكه زبان بین الملل باشد و درواقع اختلاف زبانها از بین برود. می گویند زبان ساده ای است و خیلی زود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 505
می شود آن را یاد گرفت. مسأله ی اختلاف زبانها را در این مجله طرح كرده بود. از اینجا شروع كرده بود كه در كتاب مقدس تورات چنین آمده است كه این اختلاف زبانها یك عقوبت الهی است.
یك افسانه ی عجیبی در تورات هست. (این نكته خیلی آموزنده است. ) اتفاقاً عجیب این است كه در بعضی از كتابهای ما این مطالب آمده است، درصورتی كه قصه از تاریخ تورات است. یهودیها یك چیزی را به نام «تبلبل اَلسنه» در دنیا رایج كردند و آن این است كه گفتند: انسان اوّلی كه روی زمین بود یك زبان بیشتر نداشت. برجی بود به نام برج بابِل، مردم در پای برج بابل نشسته بودند و می خواستند فلان تصمیم را بگیرند و چنین و چنان بكنند؛ این برج كه چنین بزرگ و عظیم بود (می دانید در افسانه ها وقتی بخواهند چیزی را بزرگ كنند خیلی بزرگ می كنند) ناگهان زلزله ای شد و خراب شد. مردم آنچنان دهشت زده و وحشت زده شدند كه به بِل بِل افتادند، یعنی زبانهایشان را فراموش كردند. هر یك به گونه ای بِل بِل كردند. از اینجا اختلاف زبانها پیدا شد. پس تعدد و اختلاف زبان نتیجه ی یك عذاب الهی بوده است؛ در اثر یك عصیان كه بشر كرد اختلاف [زبان پیدا شد] و الّا مردمْ اوّل در بهشتِ وحدت زبان بودند، بعد در اثر یك عصیانی كه مرتكب شدند دچار عذاب اختلاف زبان شدند كه هنوز دارند رنج این اختلاف زبان را می كشند.

الآن شاید بیشترین نیروهای فكری افراد بشر صرف یادگرفتن زبانها می شود. ما زبان اصلی مان یك چیز است، قوم دیگر چیز دیگر و. . . ما می خواهیم از كتابهایی كه به زبان خارجی نوشته می شود آگاه باشیم، آنها می خواهند از كتابهایی كه به زبان ماست آگاه شوند، ناچار باید زبان یاد بگیریم و یك مصیبتی است در دنیا و نتیجه ی عصیان. این را از آنجا نقل كرده بود.
بعد نوشته بود كه قرآن هم همین مطلب را تأیید كرده است، برای اینكه اولاً در بسیاری از آیات خود، تورات را تأیید كرده و كتاب آسمانی دانسته است، و ثانیاً آیاتی از قرآن بر این مطلب دلالت دارد؛ و هر چه آیه در قرآن لفظ «لسان» مثلاً در آن بوده، همین طور آورده و ترجمه كرده بود به عنوان تأییدی از قرآن برای این موضوع. من خواندم، دیدم به قدری مقاله ی بدی است كه حد ندارد.
اتفاقاً جایی كه باید نتیجه ی خلاف گرفت همین جاست. یكی از ادلّه ی اینكه قرآن اصالت دارد این است كه برداشتهایش در مسائل با تورات مختلف است. یكی از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 506
موارد همین است. تورات امروز كه یك تورات مجعول و محرَّف است و قرآن می گوید: این كتابی است محرَّف، این تورات مجعول می گوید اختلاف زبانها در نتیجه ی یك عصیان پیدا شد؛ قرآن می گوید اختلاف زبانها مثل اختلاف رنگها یك امر ضروری لابدّ منه است و از آیات حكمت الهی است. از زمین تا آسمان فرق می كند.

او می گوید یك مصیبتی است كه نباید باشد؛ در اثر یك عصیان، خدا بشر را به این عقوبت (عقوبت اختلاف زبان) گرفتار كرد؛ قرآن می گوید این یك امری است كه مقتضای حكمت الهی است كه باید باشد و هست و هیچ به كار بشر مربوط نیست.

همین طور كه اختلاف رنگها را بشر ایجاد نكرده است، اختلاف زبانها هم یك امر ضروری و طبیعی است كه باید باشد و نشانه ای است از حكمت الهی؛ تنوعی است كه نشانه ای است از حكمت الهی. این كجا و آن كجا!
خوشبختانه یكی از دوستان یك مقاله ی خیلی كوبنده ی حسابی و خوبی در رد این مقاله نوشت و آن هم در شماره ی اول اردیبهشت چاپ شد. البته من خودم بر آن مقاله نظارت داشتم. بعد از چاپ مقاله به او گفتم: اینجا كه او می گوید «تورات اینچنین گفته، قرآن هم همین حرف را می زند» جای یك مثلی هم بود كه برایش بیاوری. این سخن شبیه آن مثل معروف است. منبریها و روضه خوانها همیشه یك تقیّدی دارند به اینكه به اصطلاح گریز بزنند، یعنی هر بحثی كه می كنند، وقتی می خواهند آخرش روضه بخوانند باید به فكر گریز باشند و یك مناسبتی پیدا كنند. گفتند یك روضه خوانی داشت در ابتدای منبرش داستان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و رفتن حضرت اسماعیل به قربانگاه را بیان می كرد. داستان را خیلی مفصل و با آب و تاب بیان كرد كه حضرت ابراهیم در عالم رؤیا دید كه امر شد به اینكه باید فرزندت را قربانی كنی، دفعه ی اول، دفعه ی دوم، دفعه ی سوم، فهمید این خوابْ رحمانی است. به اسماعیل عرضه كرد و اسماعیل قبول كرد. دور از چشم هاجر اسماعیل را برداشت برد به قربانگاه منی و دست و پایش را بست (و خیلی با آب و تاب نقل كرد) . در این بین شیطان رفت و به هاجر خبر داد كه چه نشسته ای؟ ! ابراهیم دارد سر فرزندت را می بُرد. هاجر هراسان از آنجا بیرون آمد. در این میان امر خدا به ابراهیم رسید كه غرض ما امتحان بود، ما نمی خواستیم تو فرزندت را بكشی. هدف ما این بود كه تو و فرزندت تا كجا تسلیم امر ما هستید؛ آیا اگر ما همین طور امر كنیم كه بدانی تعبداً فرزندت را باید در راه ما قربانی كنی، می كنی؟ والّا هدف ما این نبود.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 507
هاجر سراسیمه داشت به طرف قربانگاه می آمد كه ناگهان دید اسماعیل سالم دارد برمی گردد.
به اینجا كه رسید خواست گریز بزند، گفت: چقدر شبیه است برگشتن اسماعیل به نزد مادر، به برنگشتن علی اكبر به نزد حضرت لیلا! (خنده ی حضار و استاد) . واقعاً چقدر شبیه است این داستان تورات كه می گوید: این اختلاف زبانها در اثر یك عصیان و گناه است، امری است كه نباید باشد، و آن كه قرآن می گوید این یك امر ضروری است و از آثار حكمت الهی است و باید باشد؛ چقدر ایندو با همدیگر شبیه هستند! درست شباهت وجود با عدم است، و مثل این است كه بگوییم چقدر این شب تاریك با یك روز روشن شبیه است!
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است