اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
إِنَّ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِیرٌ. `وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ
أَوِ اِجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ اَلصُّدُورِ. `أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ. `هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَكُمُ اَلْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ
اَلنُّشُورُ. `أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی اَلسَّماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِكُمُ اَلْأَرْضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ. `أَمْ أَمِنْتُمْ
مَنْ فِی اَلسَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْكُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَیْفَ نَذِیرِ [1].
آیات سوره ی مباركه ی مُلك است و با این مطالب شروع شد:
«تَبارَكَ اَلَّذِی بِیَدِهِ اَلْمُلْكُ
وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» كه اجمال و خلاصه اش این است: زمام همه ی كار خلقت به
دست خداوند متعال است، به دست یك خدای علیم حكیم مدبّر است، علیمِ حكیمِ
قادرِ توانای علی الاطلاق، و بنابراین در همه ی آنها حكمت و غایت و هدف نهفته
است. بالخصوص مسأله ی مرگ و زندگی انسانها را مطرح فرمود كه یك امر بیهوده و
باطل و پوچی نیست:
اَلَّذِی خَلَقَ اَلْمَوْتَ وَ اَلْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً. (چون اینها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 517
را قبلاً گفته ایم دیگر به تشریح نمی پردازیم، همین قدر عرض می كنیم كه به آیات
بعدی برسیم. ) مسأله ی اینكه خلقت مرگ و زندگی برای آزمایش احسن العمل- به
بیانی كه قبلاً گفتیم- است، خود به خود ایجاب می كند كه وحیی و نبوّتی باشد برای
راهنمایی همین احسن العمل؛ یعنی انبیاء آمده اند برای اینكه انسان را كمك بدهند و
اعانت كنند كه به عنوان یك آزمون- كه لازمه ی نوع خلقت انسان است- كارش را
انجام بدهد. از این جهت است كه مسأله ی نبوّت و هدایت و راهنمایی و تبشیر و انذار
مطرح است. ترتیب اثر دادن به این راهنماییها و ترتیب اثر ندادن به این
راهنماییهاست كه سرنوشت انسان را تعیین می كند.
و در آیات قبل از این آیات، وضع مردمی را كه سرنوشتشان عذاب است ذكر
فرمود و حتی مكالمه ای كه میان آنها و خدمه ی جهنم رخ می دهد، آن را هم برای
عبرت آموزی نقل فرمود كه
«كُلَّما أُلْقِیَ فِیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِكُمْ نَذِیرٌ» آیا نذیر و
منذر و اعلام خطركننده و كسی كه چنین پایانی را اعلام خطر كرده باشد برای شما
نیامده بود؟ گفتند: چرا آمده بود ولی ما آنها را تكذیب كردیم و نسبت دروغ دادیم.
بعد خودشان گفتند:
«لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فِی أَصْحابِ اَلسَّعِیرِ» اگر آن روز سخن
آنها را شنیده بودیم یا اگر در آن روز فكر و تعقل كرده بودیم و به فرمان عقل
خودمان ترتیب اثر می دادیم، امروز چنین سرنوشتی نداشتیم.
اینها مربوط به آیات گذشته بود. گفتیم كه با آن فلسفه ی خلقت كه قرآن ذكر
فرمود، سرنوشت نهایی انسان را ترتیب اثر دادن ها به آن تبشیر و انذارها و ترتیب
اثر ندادن ها تعیین می كند. این قسمت مربوط به گروهی است كه ترتیب اثر نداده اند
و بلكه ترتیب اثرِ ضدش را داده اند و تكذیب كرده اند. حال نقطه ی مقابل: و اما آنها كه
به خدا ایمان آوردند و قهراً به عدل الهی ایمان آوردند، به حساب و كتاب ایمان
آوردند، كه لازمه ی ایمان به ذات الهی، ایمان به عدل الهی و ایمان به حساب و كتاب
الهی است و لازمه ی همه ی اینها خشیت و خوف پروردگار است؛ لازمه ی چنین ایمانی
خوف پروردگار است.