در
کتابخانه
بازدید : 2837350تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ملك</span>تفسیر سوره ی ملك
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قلم</span>تفسیر سوره ی قلم
Expand تفسیر سوره ی قلم (1) تفسیر سوره ی قلم (1)
Expand تفسیر سوره ی قلم (2) تفسیر سوره ی قلم (2)
Collapse تفسیر سوره ی قلم (3) تفسیر سوره ی قلم (3)
Expand تفسیر سوره ی قلم (4) تفسیر سوره ی قلم (4)
Expand تفسیر سوره ی قلم (5) تفسیر سوره ی قلم (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مردی بوده است اهل خیر و باغدار و فرزندانی داشته است. (در این جهت تفاسیر اختلاف كرده اند كه در همین دوره ی اوایل اسلام بوده است یا اساساً مربوط به امم گذشته است. ) این مرد، همچنان كه دأب و سنّت اهل خیر است، كار می كرده، زحمت می كشیده و محصولی به دست می آورده است و همیشه فقرا را در این محصول شریك می كرده است، كه در قرآن كریم است: وَ اَلَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ.

`لِلسّائِلِ وَ اَلْمَحْرُومِ [1]
. این آیه در دو جای قرآن است، در یك جا كلمه ی «معلوم» را دارد، در جای دیگر ندارد: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ اَلْمَحْرُومِ [2]. سائلان یعنی فقرایی كه خودشان اظهار فقر می كنند، محرومان یعنی كسانی كه اظهار فقر نمی كنند ولی فقیر هستند. قرآن در اوصاف متقین می فرماید: آنها كه مسكینان و محرومان و سائلان حقی در مال آنها دارند. نمی فرماید: از مال خودشان به آنها می دهند، می گوید: آنها حقی در مال اینها دارند. در روایات وارد شده است كه آیا مقصود همان زكات و وجوهِ واجب است؟ تصریح شده كه خیر، آن حسابش علی حدّه است، چون آن مقداری كه زكات تعلق می گیرد مال آنها نیست. در وجوه دیگر مانند خمس هم همین طور است (البته در این جهت اختلاف نظر است، ولی در معنا می شود گفت مال آنها نیست. ) می فرماید: كسانی كه در همان چیزی كه ملك طلق و مال خالص شرعی آنها حساب می شود، حقی برای سائلان و محرومان است.
آن مرد اهل خیر هم اینچنین مردی بود و قهراً سائلان و محرومان او را شناخته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 596
بودند. هر سال موعد برداشت محصول كه می شد فقرا انتظار داشتند كه باغهای فلان كس عن قریب محصول می دهد، چیزی گیر ما می آید.
این پدر می میرد، بچه ها به اصطلاح روشنفكر می شوند، می گویند: این چه كاری است: برویم زحمت بكشیم، جان بكنیم، موقعش كه می شود عده ای به اینجا بیایند، یك مقدار این ببر، یك مقدار آن ببر. از طرفی اینجا شناخته شده است، اگر به عادت همه ساله مردم بفهمند كه چه روزی روز برداشت محصول و جمع كردن و چیدن است، باز به اینجا می آیند. آمدند با یكدیگر تبانی كردند، گفتند: به هیچ كس اطلاع ندهیم كه ما چه روزی می خواهیم برویم محصول را بچینیم، هنوز طلوع صبح نشده حركت كنیم كه در صبح بسیار زود، ما روی محصول باشیم و تا وقتی كه مردم خبر شوند ما تمام میوه را چیده باشیم. قرآن یك تعبیری دارد، می فرماید: قالَ أَوْسَطُهُمْ . در میان این برادران یك برادر بوده كه معتدل تر بوده است، یعنی معتدل فكر می كرده، مثل پدرش فكر می كرده است. او اینها را از این كار نهی كرده و گفته است این كار را نكنید، مصلحت نیست، خدا را فراموش نكنید، از خدا بترسید؛ مرتب خدا را به یاد اینها آورده است. ولی اینها به حرف او گوش نكردند. او هم از باب اینكه در اقلیت بوده اجباراً دنبال اینها آمده درحالی كه فوق العاده از عمل اینها ناراضی بوده است.
همان شب كه اینها برای فردا صبحش چنین تصمیمی داشتند، قرآن همین قدر می گوید كه «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ» (طائف یعنی عبوركننده) یك عبوركننده ای را خدا فرستاده بود. اما قرآن نمی گوید آن عبوركننده چه بود، چه آفتی بود، چه بلایی بود، آیا از نوع انسان بودند یا نبودند. خلاصه یك بلای آسمانی بر این باغ فرود آمد كه آنچه میوه داشت از بین برد (بعد در تفسیر آیه می گوییم كه خود باغ را از بین برد یا از آیه بیش از این استفاده نمی شود كه از میوه های باغ چیزی باقی نگذاشت، مثل لشكری كه بریزند و همه چیز را ببرند) . صبح زود كه شد گفتند: «اُغْدُوا عَلی حَرْثِكُمْ» آن صبحانه و زود هنگام بدوید. قرآن می گوید: وقتی می رفتند می گفتند آرام حرف بزنید. آرام حرف می زدند كه صدایشان را كسی نشنود، یك وقت كسی خبردار نشود كه بعد دیگران را خبردار كند. طبق نشانه می رفتند (لابد آن باغ در میان باغهای دیگران بوده است) ، چشمشان به باغشان افتاد، دیدند این كه آن باغ دیروز نیست، همه چیزش عوض شده است. خیال كردند راه را گم كرده اند و این باغ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 597
آنها نیست. گفتند: این باغ ما نیست، راه را گم كرده ایم. كمی دقت كردند، گفتند نه، همان است، یك حادثه ای پیش آمده است. فوراً آن فردی كه فرد معتدلشان بود گفت: نگفتم به شما كه نیتتان را اینقدر كج نكنید؟ این اثر نیت سوء است. بعد قرآن می گوید كه اینها اظهار توبه كردند و گفتند: اشتباه كردیم.
این جریان را قرآن این طور ذكر می كند، می خواهد بفرماید: ببینید كه این غرورِ مال انسان را چه می كند، به چه فكرها و اندیشه ها می اندازد! به جای اینكه شكر منعم را بجا بیاورد و شكرانه ی این نعمت، حق سائلان و محرومان و بیچارگان را بدهد، چنین نقشه ها می كشد! این نمونه ای است از اینكه انسان، با نعمت- آنهم نعمت مال- مورد آزمایش الهی قرار بگیرد.
بعد می گوید اینها هم (سران قریش) با نعمت مال مورد آزمایش قرار گرفتند، و این همه اخلاق فاسدی كه دارند ریشه اش- اگر درست تحلیل و جستجو كنید- همان حساب دارم دارم است؛ آن دارم دارم، اینها را به اینجا رساند.
«إِنّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ اَلْجَنَّةِ» ما اینها را مورد آزمایش قرار دادیم، آنچنان كه صاحبان باغ را مورد آزمایش قرار دادیم. (كلمه ی «صاحب» در فارسی به معنی «مالك» گفته می شود؛ می گوییم صاحب این خانه، یعنی مالك این خانه. در اینجا اتفاقاً همین معنا درست است، ولی كلمه ی «صاحب» در زبان عربی معنای وسیعتری دارد. انسان با هر چیزی كه نوعی همراهی داشته باشد، به آن می گویند صاحب او، یار او. اصلاً صاحب یعنی همراه. به مالك هم اگر می گویند صاحب، چون نوعی همراهی میان مالك و مملوك وجود دارد، و لهذا همراه سفر انسان را می گویند صاحبِ سفر، یعنی همراه سفر. ) ما آنها را مورد آزمایش قرار دادیم، همچنان كه قبلاً صاحبان باغ را، همراهان باغ را (مقصود در اینجا همان مالكان است: مالكان باغ را) مورد آزمایش قرار دادیم «إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ» آنگاه كه با یكدیگر تبانی كردند و هم قسم شدند كه صبح بسیار زود، بامدادان [میوه های ] این باغ را بچینند، كه تا دیگران خبر شدند اینها برده باشند.
«وَ لا یَسْتَثْنُونَ» و قسم خوردند كه استثناء نكنند. استثناء یعنی جداكردن. كلمه ی «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» را مفسرین دو جور تفسیر كرده اند: یكی اینكه «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» یعنی (قسم خوردند كه صبحانه بچینند و) قسم خوردند كه جدا نكنند، یعنی گفتند همه یك جور كار كنیم، سهمی برای فقرا جدا نكنیم؛ این هم جزء قسمشان بود. دیگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 598
اینكه چون در زبان عربی «ان شاءاللّه» گفتن را هم استثناء می گویند (می گویند:

استثناء كرد، یعنی گفت: فلان كار را می كنم اگر خدا بخواهد. معنایش این است: مگر اینكه خدا نخواهد) بعضی گفته اند: اینجا مقصود از «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» این است كه قسم خوردند و «ان شاءاللّه» نگفتند. ولی ظاهر این است كه اگر مقصود آن می بود با صیغه ی مضارع نمی آمد كه «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» ، مثلاً باید گفته می شد: «وَ مَا اسْتَثْنَوْا» و «ان شاءاللّه» نگفتند، یعنی آن وقت عطف به «أَقْسَمُوا» می شد نه عطف به «یصرمنها» . به عبارت دیگر اگر به معنای «ان شاءاللّه» گفتن می بود، عطف به «أَقْسَمُوا» بود و باید ماضی آورده می شد، ولی چون مضارع آورده شده علی الظاهر عطف به «یصرمنها» است.

پس معنای آیه این است: قسم خوردند كه صبح بسیار زود، هنوز كه كسی خبردار نشده، میوه های باغ را بچینند و هیچ چیزی را هم جدا نكنند.
«فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ» گذشت بر آن باغ عبوركننده ای از جانب پروردگار تو؛ یعنی این را خدا فرستاده بود، یك وسیله ی الهی بود، یك تسبیب الهی بود، یك نوع سبب سازی الهی بود. آن عبوركننده ی الهی (كه قرآن اسمش را نمی برد كه چه بود و از چه نوع بود) در وقتی آمد كه آنها خواب بودند، یعنی شب كه اینها خواب بودند كار را یكسره كرد.
«فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِیمِ» این باغ گردید مانند صریم. (اَصْبَحَ به معنی «گردید» است ولی گردیدنِ در صبح را می گویند «أصبح» ، گردیدنِ در شام را می گویند «أمسی » .

اَصْبَحَ یعنی صبح چنین شد. ) این باغ داخل صبح شد درحالی كه درست به شكل یك صریم یعنی یك باغِ چیده شده درآمده بود؛ كاملاً میوه ها را چیده بودند و چیزی باقی نمانده بود. آنجا كلمه ی «لَیَصْرِمُنَّها» بود. «صرم» در آنجا به همان معنای چیدن و قطع كردن میوه از درخت و از بن خودش است. اینجا هم كلمه ی «صریم» را آورده است. اگر ما «كَالصَّرِیمِ» را به همین معنا بگیریم- كه ظاهرش هم همین است- معنایش این است كه آن آفت هرچه بود و هر كه بود در همین حد بود كه از تمام میوه های باغ- كه اینها برای خودشان چطور حدس می زدند و حرّازی می كردند كه چقدر و چقدر می شود- اثری باقی نمانده بود.
بعضی گفته اند كه «صریم» در اینجا به معنی شب است (البته با اقرار و اعتراف به اینكه «صریم» هم به روز اطلاق می شود و هم به شب؛ روز كه می آید شب را قطع می كند و شب كه می آید روز را قطع می كند، به هر دو می گویند صریم) ، گفته اند كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 599
مقصود آیه این است كه باغ مانند یك شب ظلمانی و تاریك شد، و مقصودشان این است كه آن بلای آسمانی كه آمد نه تنها میوه ها را از بین برد، حتی درختها را بكلی از بین برد. البته این لغت این نظر را چندان تأیید نمی كند.
«فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ» صبح كه شد، اینها وقتی كه بیدار شدند یكدیگر را صدا زدند «أَنِ اُغْدُوا عَلی حَرْثِكُمْ» گفتند: فوراً و به عجله «غُدُوّاً» (صبح زود) بالای كشت و زراعت خودتان باشید (یعنی چنان برویم كه هنوز صبح زود است ما آنجا باشیم. ) «إِنْ كُنْتُمْ صارِمِینَ» اگر چنین تصمیمی دارید كه زود بچینید. «فَانْطَلَقُوا» راه افتادند «وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ» . «خَفَتَ» به معنی آرام حرف زدن است. در آن آیه ی كریمه داریم كه «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها» [3] در قرائت نماز نه داد بزن و نه خیلی آرام تكلم كن.

معنای «خَفَتَ» همان حالت هَمْس است. آرام و درِ گوشی با هم حرف می زدند.

همین طور كه می رفتند، می گفتند: صدایتان را بلند نكنید. آرام با همدیگر حرف می زدند، چرا؟ «أَنْ لا یَدْخُلَنَّهَا اَلْیَوْمَ عَلَیْكُمْ مِسْكِینٌ» یك وقت یك گدا سر و كله اش اینجا پیدا نشود.
«وَ غَدَوْا» صبحانه وارد شدند، فرود آمدند اما بر چه؟ آنجا داشت «اُغْدُوا عَلی حَرْثِكُمْ» ، اینجا نقطه ی مقابل حرث، «حَرد» آورده است. قرآن می گوید: به جای اینكه بر حرث وارد شوند بر حردی وارد شدند: «وَ غَدَوْا عَلی حَرْدٍ» به جای «حرث» بر «حرد» وارد شدند. سالی كه از باران دادن امتناع و امساك دارد «حارد» یا «حرد» گفته می شود؛ حیوانی كه از شیردادن ابا دارد و لگد می زند «حرد» گفته می شود؛ همین طور زمینی كه ابا كند از اینكه چیزی به انسان بدهد و كأ نّه بر صاحب خودش خشم گرفته است كه هر چه او كوشش می كند از این زمین چیزی بگیرد این زمین چیزی به او نمی دهد؛ یك زمین خشمناك و ممسك. این زمینی كه تا دیروز حرث بود امروز به صورت یك حرد درآمده است. «وَ غَدَوْا عَلی حَرْدٍ» وارد شدند بر چنین زمینی، زمینی كه گویی قسم خورده است كه یك دانه میوه به اینها ندهد.
قادِرِینَ . كلمه ی «قدر» در قرآن به دو معنا اطلاق شده است؛ بیشتر به همان معنی قدرت اطلاق شده است؛ یعنی توانایی. معنی دیگری كه در قرآن اطلاق شده است «قدر» است به معنی اندازه گیری. در آیه ای هست: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ» [كسی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 600
ثروتمند است انفاق كند] «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ» و كسی كه روزی اش بر او مقدور شده است، یعنی محدود و اندازه گیری شده است (مقصود اشخاص فقیر هستند) «فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اَللّهُ» [4]. یا در داستان حضرت یونس آیه ی «وَ ذَا اَلنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» معنایش این نیست كه او گمان كرد كه ما توانای بر او نیستیم، ما قدرت نداریم او را بگیریم (چنین چیزی محال است) ، بلكه یعنی باور نمی كرد كه ما او را بگیریم، اخذش كنیم، محدودش كنیم. پیغمبر خدا بود، مثل اینكه به خودش اعتماد داشت كه ما پیغمبر خودمان را هرگز در تنگنا قرار نمی دهیم. باور نمی كرد كه ما پیغمبر خود را در تنگنا قرار بدهیم: «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» . ولی وقتی كه ما او را در تنگنا قرار دادیم، در همان ظلمات فریاد كرد: فَنادی فِی اَلظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ اَلظّالِمِینَ [5].
بسیاری از مفسرین گفته اند «قادر» در اینجا به هر دو معنا درست است: در كمال قدرت بر آن حرث وارد شدند، اما چه فایده؟ آنها قدرت داشتند ولی زمین چیزی به آنها تحویل نمی داد. یا «قادِرِینَ» یعنی در حالی بر این سرزمین خشمناك و غضبناك كه ابا كرده است از اینكه چیزی به آنها بدهد وارد شدند كه در دل خودشان داشتند اندازه می كردند؛ یعنی در همان حالی كه داشتند پیش خودشان حساب می كردند وارد شدند. (این معنا بهتر است و در تفسیر المیزان این طور معنی كرده اند. )

[1] . معارج / 24 و 25.
[2] . ذاریات / 19.
[3] . اسراء / 110.
[4] . طلاق / 7.
[5] . انبیاء / 87.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است