بسم اللّه الرحمن الرحیم
اَلْحَاقَّةُ. `مَا اَلْحَاقَّةُ. `وَ ما أَدْراكَ مَا اَلْحَاقَّةُ. `كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ. `فَأَمّا
ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطّاغِیَةِ. `وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ. `سَخَّرَها
عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ حُسُوماً فَتَرَی اَلْقَوْمَ فِیها صَرْعی كَأَنَّهُمْ
أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ. `فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ. `وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ
اَلْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ [1].
. . .
[2] اصلاً ماهیت حركت طلب است. طلب وقتی كه برای مطلوبی باشد حقانیت پیدا
می كند اما اگرطلبی باشد بلا مطلوب، این مساوی است با پوچ بودن و عبث بودن.
شما هركسی كه كاری می كند- چون كار حركت است- می گویید برای چه؟ اگر
بگوید برای هیچ چیز، می گویید پس تو دیوانه ای؛ كارَت پوچ و عبث است. ماهیت
دنیا حركت است. امروز همه قبول دارند كه ماهیت این عالم حركت است. اگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 636
ماهیت این عالم سراسر حركت است باید قبول كنیم كه ماهیت عالم سراسر طلب
است، یعنی جهان دنیا مساوی است با جهان طلب، نه اینكه یك شی ء طلب است و
یك شی ء از همان دنیا مطلوب، یك جزئش طلب است و یك جزئش مطلوب؛
همان مطلوبش هم طلب است؛ یعنی طلب و مطلوب ها در دنیا نسبی است: تمام دنیا
و تمام جهان طبیعت یكسره یك واحد طلب است. پس اگر جهان طبیعت یكسره
حركت است پس یكسره طلب است و اگر یكسره طلب است طلبِ بدون مطلوب
فی حدّ ذاته محال است.
[2]
. [اندكی از ابتدای بحث روی نوار ضبط نشده است. ]