در
کتابخانه
بازدید : 2838301تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
وَ اَلَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ. `لِلسّائِلِ وَ اَلْمَحْرُومِ . سائل، معلوم است، نیازمندی است كه نیازمندی خودش را اظهار می كند. محروم، نیازمندی است كه حتی اظهار هم نمی كند. البته این مطلب را باید توجه داشته باشیم كه در اسلام سؤال حرام است مگر در موقع ضرورت [كامل؛ ] چون سؤال، شكستن خود و آبروی خود را ریختن است.

آدمی كه می آید به صورت یك سائل و متكدّی از این و آن سؤال می كند، اولین چیزی را كه ریخته است آبروی خودش است، یعنی آبروی یك مؤمن. او یا مؤمن هست یا مؤمن نیست؛ اگر مؤمن نیست كه كسی با او حرف ندارد، ولی اگر یك مسلمان است و اظهار مسلمانی می كند و می آید نام خدا و پیغمبر و علی را وسیله قرار می دهد برای گرفتن [پول ] از مردم، قدر مسلّم این است كه آبروی خودش را پیش مردم ریخته، و حرام است كه انسان آبروی خودش را پیش مردم بریزد مگر در موقعی كه یك ضرورتی هست كه اگر این كار را نكند بدترش هست. فرض كنیم یك كسی بچه اش بیمار است، باید دارو به او رسانده شود و اگر دارو نرسد بچه می میرد. اینجا اگر او بیاید سؤال كند مانعی ندارد. یا مواردی شبیه این، كه اسلام هم تحمل آنها را اجازه نمی دهد كه در این حد انسان مقاومت كند. و الّا سؤال كردن حرام است. بنابراین به سائلی باید [چیزی ] داد كه از این قبیل سائلها نباشد.
حال در اكثر مواردْ انسان نمی داند كه این شخص سائلی است كه از روی نیاز واقعی سؤال می كند یا یك سائل حرفه ای است؛ در اینجا چه بكند؟ البته در اینجا اگر راه تحقیقی وجود نداشته باشد، به ما گفته اند كه بر او سؤال كردن حرام است ولی بر كسی كه نمی داند، دادنش مانعی ندارد بلكه گاهی لازم و واجب هم می شود. ولی این، راه حل دارد و آن همین راه حل هایی است كه حالا خوشبختانه كم و بیش دارند عمل می كنند و این كار باید از سابق انجام می شد.
یك وقتی من در یك سخنرانی در یكی از مساجد بازار گفتم در قرآن راجع به كارهای خیر دستور تعاون رسیده: تَعاوَنُوا عَلَی اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوی [1] همكاری كنید، یعنی به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 716
طور دسته جمعی عمل كنید. گفتم ما دو نوع عبادت داریم: عبادتهای بدنی مثل نماز، عبادتهای مالی مثل همین انفاقات. ما به عبادت بدنی دسته جمعی كه نماز جماعت است عادت كرده ایم و باید هم عادت می كردیم چون نماز جماعت دستور اكید و شدید اسلام است، ولی به اینكه عبادت مالی را به صورت دسته جمعی انجام بدهیم هنوز عادت نكرده ایم. من از خانه ام بیرون می آیم، به هركس رسیدم یك چیزی می دهم، شما و دیگران همین طور. [زمانِ دادن ] فطریه می رسد، هركسی یك فقیری سراغ دارد به او می دهد. اتفاقاً ممكن است یك فقیری باشد كه ده نفر او را می شناسند به او بدهند و فقیرهایی باشند كه اصلاً یك نفر هم سراغ اینها نرود؛ در صورتی كه این اشتباه است. تَعاوَنُوا عَلَی اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوی همكاری كنید. معنایش این نیست كه همه با یكدیگر پول بدهید. وقتی یك كار به صورت كار دسته جمعی در بیاید، مثلاً عده ای در یك مسجد با یكدیگر همكاری دارند، [كار دقیقتر و مفیدتر انجام می شود. ]
خوشبختانه واقعاً جای تشكر است كه الآن صندوقهای خیریه و ذخیره ها در مساجدْ زیاد پیدا شده، قرض الحسنه دادن ها پیدا شده، و ای كاش زودتر پیدا می شد، و [بیشتر هم ] [2] خواهد شد و كار بسیار خوبی است. عده ای كه در یك مسجد هستند با یكدیگر همكاریِ در كار خیر دارند و باید داشته باشند. یك راهش این است كه در اطراف تحقیق كنند نیازمندها چه كسانی هستند. ای بسا نیازمندانی [باشند] كه به تعبیر قرآن محرومند یعنی آنها اهل سؤال نیستند. قرآن می گوید:

یَحْسَبُهُمُ اَلْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ اَلتَّعَفُّفِ [3] یعنی بعضی ها آنقدر عفیف النفس هستند كه مردم نادان آنها را اغنیا می پندارند؛ به اصطلاح معروف با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه می دارند. كمك به آنها خیلی واجبتر و لازمتر است.
افرادی باید بروند در احوال اشخاص تحقیق كنند. وقتی كه فطره ها یا غیر فطره ها داده می شود خیلی افراد باید رفت سراغشان و به آنها داد. در مورد سائلها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 717
همین جور. هركسی كه آمد در مسجد دامن گدایی اش را پهن كرد كه نباید به او پول بدهند. باید به او گفت: چه می گویی؟ می گوید: زن دارم، بچه دارم، هیچ چیز ندارم.

بسیار خوب، خانه ات كجاست؟ آدرس بده ما به آنجا می آییم. وقتی این كار را بكنید بیشترِ این سائلها می روند و دیگر نمی آیند، چون ما این را امتحان كرده ایم.
در چند سال پیش كه من در مسجد هدایت بودم این كار را می كردند. هركس كه می آمد و می گفت: فقیرم، غریبم، اهل فلان شهر هستم، می خواهم به آنجا بروم كرایه ندارم، كرایه ام فقط بیست و پنج تومان می شود، یك بانی پیدا بشود؛ می گفتیم كجا می خواهی بروی؟ فلان جا. بسیار خوب، ما به فلان گاراژ می گوییم بلیط تو را بدهد ما با او حساب می كنیم. می رفت و دیگر نمی آمد.
این است كه در مورد سائلها و نیز محرومها باید تحقیق كرد تا محرومها محرومتر نشوند. نباید یك كسی گناهش عفت و آبروداری اش باشد و آن دیگری سرمایه اش پررویی اش باشد. باید تحقیق كرد؛ محروم را باید به دست آورد، سائل را هم باید به دست آورد كه آیا این سائل، كلّاش ِ حرفه ای است یا چنین نیست.
داستان معروفی است كه در كتب ما نوشته اند. داستان بسیار معتبری است و من آن را در داستان راستان آورده ام. حتماً اسم سیدمهدی بحرالعلوم را شنیده اید؛ از بزرگان علمای ماست [4]. . .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 718
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 719

[1] . مائده / 2.
[2] . [افتادگی از نوار است. ]
[3] . بقره / 273.
[4] . [ چند دقیقه از آخر بحث ضبط نشده است ولی ظاهراً استاد شهید داستان 86 از جلد دوم كتاب داستان راستان با نام «عتاب استاد» را نقل كرده اند كه متن آن چنین است: ]
سید جواد عاملی، فقیه معروف، صاحب كتاب
مفتاح الكرامة، شب مشغول صرف شام بود كه صدای در را شنید. وقتی كه فهمید پیشخدمت استادش سید مهدی بحرالعلوم دم در است با عجله به طرف در دوید. پیشخدمت گفت: «حضرت استاد شما را الآن احضار كرده است. شام جلو ایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما بروید. »
جای معطلی نبود. سید جواد بدون آنكه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه ی سید بحرالعلوم رفت. تا چشم استاد به سیدجواد افتاد، با خشم و تغیّر بی سابقه ای گفت: «سید جواد! از خدا نمی ترسی، از خدا شرم نمی كنی؟ ! »
سید جواد غرق حیرت شد، كه چه شده و چه حادثه ای رخ داده؟ ! تاكنون سابقه نداشته اینچنین مورد عتاب قرار بگیرد. هرچه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممكن نشد. ناچار پرسید: «ممكن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر اینجانب چه بوده است؟ »
- هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه ات و عائله اش گندم و برنج گیرشان نیامده. در این مدت از بقال سر كوچه خرمای زاهدی نسیه كرده و با آن بسر برده اند. امروز كه رفته است تا باز خرما بگیرد، قبل از آنكه اظهار كند، بقال گفته نسیه ی شما زیاد شده است. او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت كشیده تقاضای نسیه كند، دست خالی به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند.
- به خدا قسم من از این جریان بی خبر بودم، اگر می دانستم، به احوالش رسیدگی می كردم.
- همه ی داد و فریادهای من برای این است كه تو چرا از احوال همسایه ات بی خبر مانده ای؟ چرا هفت شبانه روز آنها به این وضع بگذرانند و تو نفهمی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی كردی كه تو اصلاً مسلمان نبودی، یهودی بودی.
- می فرمایید چه كنم؟
- پیشخدمت من این مجمعه ی غذا را برمی دارد، همراه هم تا دم در منزل آن مرد بروید، دم در پیشخدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش كن كه امشب باهم شام صرف كنید. این پول را هم بگیر و زیر فرش یا بوریای خانه اش بگذار، و از اینكه درباره ی او كه همسایه ی توست كوتاهی كرده ای معذرت بخواه. سینی را همان جا بگذار و برگرد. من اینجا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برای من بیاوری.
پیشخدمت سینی بزرگ غذا را كه انواع غذاهای مطبوع در آن بود برداشت و همراه سیدجواد روانه شد. دم در پیشخدمت برگشت و سیدجواد پس از كسب اجازه وارد شد. صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهی سیدجواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه ای خورد و غذا را مطبوع یافت. حس كرد كه این غذا دست پخت خانه ی سیدجواد، كه عرب بود، نیست، فوراً از غذا دست كشید و گفت: «این غذا دست پخت عرب نیست، بنابراین از خانه ی شما نیامده. تا نگویی این غذا از كجاست من دست دراز نخواهم كرد. »
آن مرد خوب حدس زده بود. غذا در خانه ی بحرالعلوم ترتیب داده شده بود. آنها ایرانی الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا غذای عرب نبود. سیدجواد هرچه اصرار كرد كه تو غذا بخور، چه كار داری كه این غذا در خانه ی كی ترتیب داده شده، آن مرد قبول نكرد و گفت: «تا نگویی دست دراز نخواهم كرد. » سید جواد چاره ای ندید، ماجرا را از اول تا آخر نقل كرد. آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول كرد، اما سخت در شگفت مانده بود. می گفت: «من راز خودم را به احدی نگفته ام، از نزدیكترین همسایگانم پنهان داشته ام، نمی دانم سید از كجا مطلع شده است! » (
الكنی و الالقاب، محدث قمی، ج 2 / ص 62)
سرّ خدا كه عارف سالك به كس نگفت در حیرتم كه باده فروش از كجا شنید؟ !
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است