در
کتابخانه
بازدید : 2837993تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برخی گفته اند قرآن در این آیه توهماتی را كه بعدها پیدا شد نفی می كند. یكی از آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 818
داستانهای بسیار مجعول- كه این آیه درست نفی آن داستان است- داستانی است كه از مجعولات یهودیهاست و به آن «داستان غرانیق» می گویند. داستانی است كه وضع آن حكایت می كند كه قضیه چگونه مجعول است. گفته اند پیغمبر اكرم در دوران مكه در میان جماعت قریش و اكابر قریش ایستاده بود و سوره ی مباركه ی والنجم را برای مردم تلاوت می كرد، تا رسید به آخرهای این سوره كه می فرماید:

أَ فَرَأَیْتُمُ اَللاّتَ وَ اَلْعُزّی [1].
اینكه می گویند «دزد ناشی به كاهدان می زند» این گونه است؛ در جایی این سخن را می گویند كه تمام قرائن برخلاف است. آیات اول سوره ی «والنجم» چنین است: وَ اَلنَّجْمِ إِذا هَوی . `ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوی . `وَ ما یَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوی كه همه تأیید این است كه در وحی هیچ وقت خللی نیست و پیغمبر نمی تواند كوچكترین سخنی را از روی هوی بگوید؛ یا بعد می فرماید: أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یَری . `وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری .

`عِنْدَ سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهی . `عِنْدَها جَنَّةُ اَلْمَأْوی
. . . ما زاغَ اَلْبَصَرُ وَ ما طَغی [2] تا آخر، كه همه تأیید وضع وحی است كه وضع وحی اشتباه پذیر نیست. پشت سرش می فرماید:

أَ فَرَأَیْتُمُ اَللاّتَ وَ اَلْعُزّی. `وَ مَناةَ اَلثّالِثَةَ اَلْأُخْری . `أَ لَكُمُ اَلذَّكَرُ وَ لَهُ اَلْأُنْثی . `تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی . `إِنْ هِیَ إِلاّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اَللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ [3]. بتها را نام می برد و به شدت می كوبد. آیا دیدید این بت لات را؟ دیدید این بت عُزّی را؟ آن سومی شان بت منات را دیدید؟ اینها چه حرفهایی است كه شما دارید می گویید؟ ! چرا می گویید اینها در اصل ملائكه بودند، دختران خدا بودند؟ ! إِنْ هِیَ إِلاّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ اینها یك موجودهای پوچی هستند، جز اسم و لفظ حقیقتی ندارند، پوچ و پوك و بی حقیقت و بی همه چیز هستند.
گفتند پیغمبر در حالی كه داشت اینها را می خواند یكمرتبه شیطان آمد دخالت كرد، تا به اینجا رسید به زبان پیغمبر انداخت: «تِلْكَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ اِنَّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْجی » یعنی اینها یك عُقابهای خیلی قشنگی هستند، امید به شفاعت اینها می رود؛ جمله هایی كه به جمله های [قرآن ] هیچ شباهتی ندارد و با جمله های كوبنده ی بعد نیز متناسب نیست. شیطان [كه ] این جمله را گفت قریش خوشحال شدند، گفتند راضی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 819
شدیم. افتادند سجده كردند و گفتند پس ما صلح كردیم. حال، پیغمبر خبر ندارد كه اینجا شیطان مداخله كرده و حرف دیگری را به جای وحی گفته؛ یعنی پیغمبر آن ساعتی كه داشت وحی را ابلاغ می كرد شیطان آمد پارازیت داد، یك چیز دیگر را به جای وحی به خورد مردم داد! اینجا دیگر از سانسور خدا خارج شد!
شاید این سوره قبل از آن سوره نازل شده ولی مطلبی را می گوید كه یك نفر مسلمان و مؤمن بداند كه اینها همه پوچ است: فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. `لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ خدا از پیش روی این پیغمبر و از پشت سرش رصدها، راصدها، نگهبانها، حارسها، قدرتها، قوه هایی نگه داشته است كه او را نگهداری می كنند. چون پیغمبر حالت فرستاده را دارد و كسی است كه خدا او را به سوی مردم فرستاده، خدا او را از پیش روی نگهبانی می كند (به قرینه ی لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ ) برای اینكه این رسالات كاملاً به درستی و بدون هیچ گونه خللی به مردم برسد. از جلو رو نگهبان گذاشته است؛ یعنی امكان این نیست كه قدرتی، شیطانی، غیر شیطانی بتواند دخالت كند كه آنچه پیغمبر می خواهد به مردم برساند نرسد، چیز دیگر به جای آن برسد. وَ مِنْ خَلْفِهِ و از پشت سرش. پیغمبر كه از طرف خدا به سوی مردم آمده است خدا او را از ناحیه ی پشت سرش- یعنی از آن ناحیه ای كه به او و خدا مربوط است- به قدرتها و نیروهای خودش نگهداری می كند به طوری كه امكان اینكه در رابطه ای كه با خدای خودش دارد كوچكترین خللی، خلافی، اشتباهی رخ بدهد نیست، چون خداست كه می خواهد رسالات او به درستی در میان مردم ابلاغ بشود؛ یعنی این قضای حتمی الهی است كه رسالات الهی باید به درستی در میان مردم ابلاغ بشود. روی این جهت، از آن جا كه پیغمبرانش با خدا ارتباط پیدا می كنند و از خدا تلقی می كنند تا آن جا كه نگهداری می كنند و تا آن جا كه به مردم می رسانند این پیام صددرصد در حفظ و حراست و نگهبانی خداست، امكان كوچكترین خللی نیست.
[بعلاوه قبلاً فرمود: ] إِلاّ مَنِ اِرْتَضی مِنْ رَسُولٍ كه خدا او را بر غیب خود آگاه می كند. پیغمبر را خدا بر غیب و نهان خود آگاه كرده است؛ از خود كه چیزی نمی داند ولی خدا او را آگاه كرده. كسی كه خدا او را بر نهانش آگاه كند آیا امكان دارد كه [اشتباه كند؟ ] چون اگر یك خللی رخ بدهد یعنی یك امر پنهان از پیغمبر رخ می دهد، ولی پیغمبر را خدا آگاه كرده. چون خدا پیغمبر را بر غیب و نهانش آگاه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 820
كرده است او بر آن غیب كه مثلاً جبرئیل است از خود جبرئیل آگاهتر است، بر آن پنهانِ دیگر كه شیطان است از خود شیطان آگاهتر است. آنوقت چطور امكان دارد كه بر او اشتباه بشود كه این مَلَك است یا شیطان؟ ! حتی حرف خودش اشتباه بشود، حرفی كه می گوید بعد خودش نفهمد كه شیطان چیز دیگری به گوش مردم رسانده است! چنین نیست، چون پای رسالت امر الهی در میان است. خدا خودِ پیغمبر را آگاه كرده است و بعلاوه پیغمبر را در یك حفظ و حراستی قرار داده است كه از آغازی كه وحی را تلقی می كند تا پایانی كه وحی را به مردم می رساند در یك حفظ و حراست و سانسور كامل الهی است، هیچ قدرتی نمی تواند در او نفوذ كند. این معنای عصمت پیغمبران در ابلاغ وحی است كه عصمتِ از خطاست.

[1] . نجم/ 19.
[2] . نجم / 12- 15 و 17.
[3] . نجم / 19- 23.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است