طبق این نظریّه، محرّك تاریخ، اقتصاد است. تمام شئون
اجتماعی و تاریخی هر قوم و ملّت- اعمّ از شئون فرهنگی و مذهبی و سیاسی و نظامی
و اجتماعی- جلوه گاه شیوه ی تولیدی و روابط تولیدی آن جامعه است. تغییر و تحوّل در
بنیاد اقتصادی جامعه است كه جامعه را از بیخ وبن زیرورو می كند و جلو می برد. نوابغ
كه در نظریّه ی پیش سخنشان به میان آمد جز مظاهر نیازهای اقتصادی، سیاسی و
اجتماعی جامعه نیستند و آن نیازها به نوبه ی خود معلول دگرگونی ابزار تولید است.
كارل ماركس و به طور كلّی ماركسیستها و احیانا عدّه ای از غیر ماركسیستها طرفدار
این نظریّه اند. شاید رایج ترین نظریّه ها در عصر ما همین نظریّه باشد.