در
کتابخانه
بازدید : 127424تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
پیشگفتار
Collapse <span class="HFormat">بخش اول: </span>جامعه بخش اول: جامعه
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>تاریخ بخش دوم: تاریخ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
طرح این مسأله نیز- چنانكه قبلا اشاره شد- برای هر مكتب ضروری است، زیرا با طرح این مسأله است كه روشن می گردد آیا همه ی جامعه های انسانی می توانند تابع و پیرو یك ایدئولوژی باشند، یا به تعدّد و تنوّع جامعه ها باید ایدئولوژیها متنوّع و متعدّد باشد، هر قومی و هر ملّتی و هر تمدّن و فرهنگی باید ایدئولوژی خاصّ خود را داشته باشد، زیرا ایدئولوژی عبارت است از مجموع طرحها و راه هایی كه جامعه را به سوی كمال و سعادتش رهبری می كند. و از طرفی می دانیم كه هر نوعی خواص و آثار و استعدادهای ویژه ای دارد و كمال و سعادتی خاصّ خود او در انتظار اوست. هرگز كمال و سعادت اسب عین كمال و سعادت گوسفند یا انسان نیست. پس اگر جامعه ها - كه فرض بر اصالت و عینیّت آنهاست- همه دارای یك ذات و یك طبیعت و یك ماهیّت باشند، امكان اینكه ایدئولوژی واحد داشته باشند هست و اختلافاتشان در حدود اختلافات فردی یك نوع است، و هر ایدئولوژی زنده می تواند در حدود اختلافات فردی انعطاف و قابلیّت انطباق داشته باشد، امّا اگر جامعه ها دارای طبیعتها و ماهیّتها و ذاتهای مختلفی باشند، طبعا طرحها و برنامه ها و ایده ها و كمالها و سعادتهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 356
متنوّعی خواهند داشت و یك ایدئولوژی نمی تواند همه را در برگیرد.

شبیه این مسأله عینا در مورد تحوّلات و تطوّرات جامعه ها در توالی زمانی وجود دارد. آیا جامعه ها در مسیر تحوّلات و تطوّرات خود، نوعیّت و ماهیّت خود را تغییر می دهند و اصل تبدّل انواع- امّا در سطح جامعه ها- صورت می گیرد، یا تحوّلات و تطوّرات اجتماعی از قبیل تحوّلات و تطوّرات یك فرد از یك نوع است كه نوعیّتش و ماهیّتش در خلال همه ی تحوّلات و تطوّرات همچنان محفوظ است؟ مسأله ی اوّل به جامعه مربوط است و مسأله ی دوّم به تاریخ. ما فعلا مسأله ی اوّل را طرح می كنیم و طرح مسأله ی دوّم را به بحث تاریخ موكول می نماییم.

مطالعات جامعه شناسی می تواند درباره ی این مسأله نظر بدهد كه آیا میان جامعه ها یك سلسله خواصّ مشترك ذاتی وجود دارد یا ندارد؟ آیا اختلافات جامعه ها با یكدیگر در اموری است كه سطحی تلقّی می شود و معلول بیرون از ذات و طبیعت جامعه است و آنچه به ذات و طبیعت جامعه مربوط می شود همه یكسان است، یا اساسا جامعه ها در ذات و طبیعت خود مختلف اند، فرضا از نظر شرایط خارجی هم یكسان باشند دو گونه عمل می كنند؟ این راه خود یك راهی است كه فلسفه برای تشخیص وحدت و كثرت نوعی اشیاء كه دچار ابهام می گردد پیشنهاد می كند.

در اینجا راه نزدیكتری هم هست و آن خود انسان است. یك امر مسلّم در مورد انسان این است كه انسان نوع واحد است. از نظر زیست شناسی، انسان از آغازی كه پدید آمده هیچ تحوّل زیستی پیدا نكرده است. برخی از دانشمندان گفته اند طبیعت پس از آنكه سیر تكاملی جانداران را به مرحله ی انسان رساند، مسیر را عوض كرد، تكامل را از زیستی به اجتماعی منتقل كرد و سیر تكاملی از مسیر بدنی و جسمی به مسیر روحی و معنوی نقل مكان نمود.

قبلا در بحث «اجتماعی بودن انسان» به این نتیجه رسیدیم كه انسان- كه نوع واحد است نه انواع- به حكم فطرت و طبیعت خود اجتماعی است، یعنی اجتماعی بودن انسان و به صورت جامعه درآمدن او و دارای روح جمعی شدنش از خاصیّت ذاتی نوعی او سرچشمه می گیرد و یك خاصیّت از خواصّ فطری نوع انسان است.

نوع انسان برای اینكه به كمال لایق خود كه استعداد رسیدن به آن را دارد برسد، گرایش اجتماعی دارد و زمینه ی روح جمعی را فراهم می كند. روح جمعی خود به منزله ی وسیله ای است كه نوع انسان را به كمال نهایی خود می رساند. علی هذا این نوعیّت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 357
انسان است كه مسیر روح جمعی را تعیین می كند، و به عبارت دیگر، روح جمعی نیز به نوبه ی خود در خدمت فطرت انسانی است. فطرت انسانی تا انسان باقی است به كار و فعّالیّت خود ادامه می دهد. پس تكیه گاه روح جمعی، روح فردی و به عبارت دیگر فطرت انسانی انسان است و چون انسان، نوع واحد است، جامعه های انسانی نیز ذات و طبیعت و ماهیّت یگانه دارند.

البتّه همان طور كه یك فرد گاه از مسیر فطرت منحرف می شود و احیانا مسخ می گردد، جامعه نیز همین طور است. تنوّع جامعه ها از قبیل تنوّع اخلاقی افراد است كه به هر حال از كادر نوعیّت انسان بیرون نیست. پس جامعه ها و تمدّنها و فرهنگها و بالأخره روحهای جمعی حاكم بر جامعه ها با همه ی اختلاف شكلها و رنگها بالأخره رنگ نوعیّت انسانی دارند و ماهیّتی غیر انسانی ندارند.

آری، اگر نظریّه ی چهارم را در تركیب جامعه بپذیریم و افراد را جز مادّه هایی پذیرا و ظرفهایی خالی و بی محتوا ندانیم و بالأخره منكر اصل فطرت بشویم، می توانیم فرضیّه ی اختلاف نوعی و ماهوی جامعه ها را طرح كنیم، ولی این نظریّه به شكل دوركهایمی به هیچ وجه قابل قبول نیست، زیرا اوّلین پرسشی كه بدون پاسخ می ماند این است كه اگر مایه های اوّلی روح جمعی از فردیّت و جنبه ی طبیعی و زیستی انسانها سرچشمه نمی گیرد، پس از كجا پدید آمده است؟ آیا روح جمعی از عدم محض پدید آمده است؟ آیا اینكه بگوییم تا انسان بوده، جامعه بوده است كافی است برای توجیه روح جمعی؟ بعلاوه خود دوركهایم معتقد است كه امور اجتماعی، یعنی اموری كه به جامعه تعلّق دارد و روح جمعی آنها را آفریده است، از قبیل مذهب و اخلاق و هنر و غیره، در همه ی جامعه ها بوده و هست و خواهد بود و به تعبیر خود او «دوام زمانی» و «انتشار مكانی» دارند و این خود دلیل است كه دوركهایم نیز برای روح جمعی ماهیّت واحد و نوع واحد قائل است.

تعلیمات اسلامی كه برای دین مطلقا نوعیّت واحد قائل است و اختلاف شرایع را از نوع اختلافات فرعی می داند نه اختلافات ماهوی، و از طرف دیگر می دانیم كه دین جز برنامه ی تكاملی فردی و اجتماعی نیست، می رساند كه اساس این تعلیمات بر وحدت نوعی جامعه هاست و اگر جامعه ها انواع متعدّد بودند مقصد كمالی و راه وصول به آن مقصد، متعدّد و متكثّر بود و قهرا ماهیّت ادیان مختلف و متعدّد بود. قرآن كریم با اصرار و ابرام، این مطلب را تأكید می كند كه دین در همه ی منطقه ها و جامعه ها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 358
در همه ی دوره ها و زمانها یكی بیش نیست. از نظر قرآن، ادیان (به صورت جمع) وجود نداشته، دین (به صورت مفرد) وجود داشته است. همه ی پیامبران به یك دین و یك راه و یك مقصد اصلی دعوت می كرده اند:

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ اَلدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ اَلَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْكَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا اَلدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ. . . [1] برای شما از دین همان را تشریع كرد كه قبلا به نوح توصیه شده بود، بعلاوه ی قسمتی كه به تو- ای پیغمبر! وحی كردیم و آنچه به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه شد كه دین را بپادارید و در آن پراكنده نشوید. . .

آیاتی از قرآن كه دلالت می كند دین در همه ی زمانها و در همه ی منطقه ها و در زبان همه ی پیامبران راستین الهی یك چیز است و اختلاف شرایع از نوع تفاوت نقص و كمال است، فراوان است. این منطق كه دین ماهیّتا یكی بیش نیست، بر اساس این جهان بینی از انسان و جامعه ی انسان است كه انسان نوع واحد است نه انواع، همچنانكه جامعه ی انسان از آن نظر كه یك واقعیّت عینی است، نوع واحد است نه انواع.


[1] . شوری/13.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است