در
کتابخانه
بازدید : 641039تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
رسول اكرم و دو حلقه ی جمعیت
مردی كه كمك خواست
خواهش دعا
بستن زانوی شتر
همسفر حج
غذای دسته جمعی
قافله ای كه به حج می رفت
مسلمان و كتابی
در ركاب خلیفه
امام باقر و مرد مسیحی
اعرابی و رسول اكرم
مرد شامی و امام حسین
مردی كه اندرز خواست
مسیحی و زره علی علیه السلام
امام صادق و گروهی از متصوفه
علی و عاصم
مستمند و ثروتمند
بازاری و عابر
غزالی و راهزنان
ابن سینا و ابن مسكویه
نصیحت زاهد
در بزم خلیفه
نماز عید
گوش به دعای مادر
در محضر قاضی
در سرزمین منا
وزنه برداران
تازه مسلمان
سفره ی خلیفه
شكایت همسایه
درخت خرما
در خانه ی امّ سلمه
بازار سیاه
وامانده ی قافله
بند كفش
هشام و فرزدق
بزنطی
عقیل، مهمان علی
خواب وحشتناك
در ظلّه ی بنی ساعده
سلام یهود
نامه ای به ابوذر
مزد نامعین
بنده است یا آزاد؟
در میقات
بار نخل
عرق كار
دوستیی كه بریده شد
یك دشنام
شمشیر زبان
دو همكار
منع شرابخواره
پیراهن خلیفه
جوان آشفته حال
مهاجران حبشه
كارگر و آفتاب
همسایه ی نو
آخرین سخن
نُسَیبه
خواهش مسیح
جمع هیزم از صحرا
شراب در سفره
استماع قرآن
شهرت عوام
سخنی كه به ابوطالب نیرو داد
دانشجوی بزرگسال
گیاه شناس
سخنور
ثمره ی سفر طائف
ابواسحق صابی
در جستجوی حقیقت
جویای یقین
تشنه ای كه مشك آبش به دوش بود
لگد به افتاده
مرد ناشناس
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
معلمین «شارل دو لینه» در مدرسه، با كمال یأس و نومیدی، همه با هم اتفاق كردند كه به پدرش كه یك نفر كشیش بود پیشنهاد و نصیحت كنند بی جهت انتظار پیشرفت فرزندش را در كار تحصیل و درس خواندن نداشته باشد، زیرا هیچ گونه فهم و استعدادی در او مشاهده نمی شود؛ بهتر است یك كار دستی مناسبی برای فرزندش پیدا كند و به دنبال آن كار بفرستد.

ولی پدر و مادر «لینه» روی علاقه ی فراوان به فرزند، با همه ی نومیدی و تأثر، وی را برای آموزش علم طب به دانشگاه روانه كردند. اما چون بضاعتی نداشتند فقط مبلغ اندكی برای خرج دوران تحصیل او پرداختند و اگر ترحم و كمك یك مرد نیكوكار كه در باغ دانشگاه با «لینه» آشنا شده بود نبود، فقر و تنگدستی او را از پا درمی آورد.

«لینه» برخلاف میل پدر و مادر، به رشته ای كه او را به دنبال آن فرستاده بودند علاقه ای نداشت، به رشته ی گیاه شناسی علاقه مند بود. او از كودكی گیاهها را دوست می داشت و این خصلت را از پدرش به ارث برده بود. باغ پدرش از نباتات زیبا پوشیده بود، و از همان وقت كه «لینه» دوران كودكی را طی می كرد، مادرش عادت كرده بود كه هر وقت او گریه و فریاد می كند گلی به دستش دهد تا آرام گیرد.

در خلال اوقاتی كه در دانشگاه طب تحصیل می كرد، نوشته ی یك گیاه شناس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 327
فرانسوی به دستش افتاد و علاقه مند شد در اسرار گیاهها تعمق كند. در آن اوقات یكی از مسائل روز كه مورد توجه دانشمندان گیاه شناس بود، طرز طبقه بندی صحیح گیاهها و نباتات بود. لینه موفق شد یك نوع طبقه بندی خاصی بر مبنای تذكیر و تأنیث گیاهان ابتكار كند كه بسیار مورد توجه قرار گرفت. كتابی كه وی در این زمینه منتشر ساخت موجب شد كه در همان دانشگاهی كه در آنجا تحصیل می كرد برای وی در رشته ای كه معلوم شد استعداد آن رشته را دارد مقامی دست و پا كنند، ولی حسادت دیگران مانع شد كه این كار جامه ی عمل بپوشد.

لینه از موفقیت خود سرمست شد. اولین بار بود كه لذت موفقیت را می چشید. لذا به این پیشامد اهمیتی نداد و برای خود یك مأموریت علمی دست و پا كرد و آماده ی یك سفر طولانی برای تحقیق و مطالعه در طبیعت گردید. از اسباب سفر یك جامه دان و مختصری لباسهای زیر و یك ذره بین و مقداری كاغذ برداشت، و تنها و پیاده به راه افتاد. وی هفت هزار كیلومتر راه را با مواجهه ی مشكلات عجیب و شنیدنی طی كرد و با غنیمت بزرگی از معلومات و مطالعات مراجعت نمود و در سال 1735، یعنی سه سال بعد از آن جریان، چون ملاحظه كرد در وطن خویش سوئد جز كارهای ناپایدار به دست نمی آید، به هامبورگ رفت و در آنجا هنگام بازدید یكی از موزه ها یكی از گنجینه های خود را كه در این سفر به دست آورده بود و به وجود آن بسیار مفتخر بود، به رئیس موزه نشان داد و آن یك مار آبی بود كه هفت سر داشت. این سرها نه فقط شبیه سر مار بلكه مانند سر «راسو» بودند. قاضی محل از این بازدیدكننده ی نحس و شوم سخت خشمگین شد، امر داد تا او را اخراج كنند. لینه باز هم مسافرتهای خود را ادامه داد و طی راه رساله ی دكترای خود را در علم طب گذرانید و حتی توانست كتاب خود را به نام «دستگاه طبیعت» در بین راه در «لیدن» به چاپ برساند. این كتاب برای او شهرتی به وجود آورد و یكی از ثروتمندان آمستردام به او پیشنهاد كرد كه باغ زیبا و بی مانند او را اداره كند، و به این طریق موفق شد لحظه ای به پای خسته ی خود استراحت بدهد. و از لطف حامی نیكوكار خود توانست كشور فرانسه را نیز بازدید كرده در جنگلهای «مودون» به جمع آوری انواع گیاهان آنجا مشغول شود. سرانجام درد غربت و علاقه به وطن او را گرفت و به سوئد كشور خودش باز گشت. وطن این بار قدرش را دانست و افتخاراتی كه لازمه ی نبوغ و پشتكار و اراده ی او بود به وی- كه یك روز معلمین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 328
مدرسه عذرش را خواسته بودند- عطا كرد [1]
[1] . تاریخ علوم پی یرروسو، صفحه ی 382 و 383.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است