در
کتابخانه
بازدید : 553830تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand جمهوری اسلامیجمهوری اسلامی
Expand مسائل حكومتمسائل حكومت
Expand اسلام و انقلاباسلام و انقلاب
Expand ایران و اسلامایران و اسلام
Expand عظمت و انحطاط مسلمینعظمت و انحطاط مسلمین
Expand اسلام و مقتضیات زماناسلام و مقتضیات زمان
Expand اجتهاداجتهاد
Expand امر به معروف و نهی از منكرامر به معروف و نهی از منكر
Expand بردگیبردگی
Expand تكاملتكامل
Collapse تكامل اجتماعی انسان در تاریختكامل اجتماعی انسان در تاریخ
Expand جامعه و تاریخجامعه و تاریخ
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. مقصد [1]چیست؟ به عقیده ی ماركسیستها رسیدن به جامعه ای بدون تضاد است كه به عقیده ی آنها مساوی است با رسیدن [به ] جامعه ای بدون حركت. معنی این سخن این است كه حد نهایی كمال انسان رسیدن به مرحله ای است كه انسان از انسان بهره كشی نكند.

شك نیست كه این یك مرحله است، ولی پس از این مرحله چه؟ اولاً بدون تضاد به قول شما كاری صورت نمی گیرد. ثانیاً «لیس وراء عبادان قریة» (رجوع شود به زمینه ی جامعه شناسی و به جدال با مدعی) .
2. رجوع شود به ص 10، مفهوم تكامل، سخن ضرابی: به موازات افزایش امكانات، افزایش دلهره ها، تنهاییها، ترسها، دلهره ها، دغدغه ها، آدمكشیها هم بوده است ولو به طور مدرنتر و در زیر پوشش كلمات شیك تر و روشهای نوتر. بشر همان حیوانی است كه بوده است.
نظریه ی انكار
3. طرح یك نظریه، نظریه ی امثال ضرابی كه تكامل انسان در انسانیت امری محال است، طبیعت انسان بر شهوت پرستی و ستم است و تغییرناپذیر، بیخود نباید در فكر اصلاح و تكامل جامعه بود و چاره خودكشی است. جواب امثال جَزَنی این است كه اینها عوارض مالكیت و تضاد ناشی از آن است، با رفتن اینها همه از بین می رود.

نظریه ی دیگر این است كه علاج حیوانیت انسان به این است كه انسان را به خودش و خدای انسان را به انسان بشناسانیم و بس [2]
جلد دهم . ج1، ص: 366
4. نقض ضرابی كه پایان كمونیسم سرمایه داری دولتی است جالب است.
5. مسئله ی دیگر این است كه آیا تكامل، مقصد نهایی یعنی توقفگاه و نهایت دارد؟ از نظر مادی ممكن است ولی از نظر معنوی نه.

سخن آن فیلسوف: «انسان همیشه در تكامل است بدون آنكه به كمال برسد» مغلطه است. یاسپرس گفته است: «انسان همیشه در راه است. » این درست، زیرا راهی است كه هر مرتبه اش مقصد است و مقدمه با هم.
6. ناسیونالیسم یا غرور جمعی، مسئله ی فرهنگ ملی و فرهنگ یگانه ی بشری (مقاله های «بازگشت به خویش» طرفدار فرهنگ ملی است نه فرهنگ یگانه) .
7. بهانه ی امپریالیسم و بهانه ی كمونیسم برای مجاز شمردن جنگ
8. در دوران مهدی (علیه السلام) جنگ منقطع می شود.
9. نظریه ی ادوار و تكرار تاریخ
10. نظریه ی تناوب بحران و انتظام
11. تفكیك میان تكامل تمدن مادی و تمدن معنوی، یا تمدن و فرهنگ
12. بی طرفی علم در تغییر طبیعت انسان
13. عطف به نمره. . . پیشرفت تكامل نیست. مثال: سرعت، پیشرفت صنعت، پیشرفت خبر رسانی، رهایی از تعصبات دینی و گرفتاری در تعصبات نژادی و قومی و ملی (ناسیونالیسم)
14. آیا می توان گفت ابزار تكامل یافته است، علم در همه ی شئون تكامل یافته است، ولی فلسفه و خلاقیت هنری و خلاقیت اخلاقی و انسانی و بالاخره آنچه قابل انتقال نیست تكامل نیافته است؟ فرهنگ در بعضی كشورها از بعضی جهات تكامل یافته است و از بعضی جهات نه.
جلد دهم . ج1، ص: 367
15. مسئله ی خلأ آرمانی
16. اگر مقصود از پیشرفت سعادت و آسایش است، نه. [بشر پیشرفت نداشته است. ]
17. رجوع شود به بحثهای «ماركسیسم» در قم، درس 8، ص 95 (نوشته ی آقای نبوی) .
18. آنچه در شماره ی 6 گفته شد راجع به نظریه ی فرهنگ ملی و فرهنگ یگانه ی انسانی، از نظر غایت تكامل در جنبه ی انسانی و مهدویت اسلامی، فوق العاده مهم است. در دو قسمت باید بحث شود.

یكی اینكه فرهنگ انسانی در ذات خود یگانه است (فرهنگ فطری) و یا چندگانه و چندخونی و چندنژادی و این چندگانگی را چندگانگی تاریخ ساخته است (در مقابل اصل فطرت) و یا در طبیعت خود یگانه است به حكم فطرت یگانه ی انسان و چند گانگی امری عرضی است و تاریخ نقش ذاتی ندارد؟ دوم اینكه اسلام آیا فرهنگ یگانه ای را می پذیرد و هدفش فرهنگ یگانه است یا آنكه اسلام می خواهد برادری میان فرهنگهای چندگانه به وجود آورد؟
از این جهت در بحث تكامل این مطلب باید مورد توجه قرار گیرد كه آیا جهان به سوی فرهنگ یگانه می رود و یا به سوی فرهنگ چندگانه؟ این مسئله با مسئله ی مهدویت و وحدت جهانی نیز فوق العاده مرتبط است. در مقاله های «بازگشت به خویش» و به طور كلی در ملیت پرستی های نوع جدید كه ماهیت فرهنگی به آنها می دهند، می خواهند فرهنگ را اولاً مولود تاریخ محض بدانند نه مولود فطرت در جریان تاریخ (همچنان كه انسان را صرفاً مولود تاریخ می دانند) ، ثانیاً فرهنگ انسانی را چند ماهیتی می دانند نه تك ماهیتی. این بحث، فوق العاده مهم و قابل بررسی است.
جلد دهم . ج1، ص: 368

[1] [بر روی مطلب این بند در نسخه ی اصل دستنویس یك خط طولی كشیده شده است. ضمناً یك صفحه از این یادداشت موجود نیست (بندهای 1 تا 5) و در واقع این بند در نسخه ی اصلی با شماره ی 6 آمده است. ]
[2] رجوع شود به ورقه ی یادداشت تكامل تاریخ- جلسه ی دوم شیراز، شماره ی 2 و ورقه ی جلسه ی دوم شیراز- تكامل تاریخ، شماره ی 4.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است