ذره ی بی انتها ص 25:
این بشری كه به بیان قرآن دارای امكانات بی نهایت و آینده ی
پایان ناپذیر است و به تأیید تاریخ و تمدن در یك سیر
تصاعدی عجیب رو به بی نهایت می رود، چنین سرمایه و
امكان را از كجا آورده است؟ شك نیست كه سرمایه و امكانات
بی نهایت نه در یك گیاه وجود دارد و نه در حیوان، نه حتی در
مواد و انرژیهایی كه بشر در استخدام می گیرد. در عالم
محسوسات فقط انسان است كه چنین استعداد را دارد. . .
أ تزعم
انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر. (الا بذكر اللّه
تطمئن القلوب. یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحاً
فملاقیه. )ص 26:
آنچه حیوانات و سایر موجودات ندارند، همین آرزو یا دلخواه
و دعایی است كه ناشی از خود او باشد. . . (رجوع شود)
ص 27:
ساختمان و طبیعت دل یا مكانیسم آرزو، عدم انقطاع و
مخالفت با تعطیل و سیر به سوی بی نهایت است، اعم از آنكه
برآورده شود یا نشود. تمنا و تحرك ادامه خواهد داشت.
جلد دهم . ج1، ص: 395
ص 28:
خدا فقط آرزو را به ما نداده است، اجازه و وسیله ی برآوردن آن
را هم داده است: اختیار. . . اختیار و آزادی كلید تمام تكاملها و
ترقیات عجیب انسان و به وجود آورنده ی آرزو شده است.
ص 29:
مبدأ سرمایه یا نیروی بی نهایت انسان در آرزو و امید است، و
مركز آرزو و امید در دل و دلخواه می باشد. سؤال جدیدی پیش
می آید: كی و كِی چنین سرمایه ی بی نهایت را به ابسیلون داده
است؟ . . . قرآن جواب می دهد: . . .
فاذا سویته و نفخت فیه من
روحی فقعوا له ساجدین. ص 31:
سرچشمه ی آرزو در انسان كه چند صباحی در اختیار و استفاده ی
اوست یا نفخه ی الهی به تعبیر قرآن، در حكم یك تزریق خارجی
و یا ودیعه و امانتی است كه خدا از ملكوت بی نهایت ذات خود
در وجود ابسیلون ما می دمد و بر دوش ما می گذارد.
انا عرضنا
الامانة. . . ص 45:
پس از پیدایش جهان، به پدیده ی حیات، تكامل جانداران و
ظهور انسان كه هیچ یك در منطق دو عنصری قابل توجیه
نیست، به خصلت خاص انسان كه همان امكانات و ترقیات
بی نهایت اوست می رسیم كه از ظرفیت فوق العاده و بی نهایت
جلد دهم . ج1، ص: 396
آرزو و دل سرچشمه می گیرد. این خصوصیت و تساوی
بی نهایت ابسیلون مخالف مسلّم ترین علوم یعنی ریاضیات
است و هم در برابر هردو اصل ترمودینامیك قد علم می كند؛ نه
با محدودیت و ثبات در كمّیت جور می آید و نه با انحطاط و
تنزل در كیفیت. قابلیت و ظرفیت و تولیدات انسان، عكس
هردو قانون است.
ص 54:
پیدایش حیات بر روی زمین. . . اولین گام در طریق وادی
بی نهایت و راه انداختن ابسیلون به سوی بی نهایت است، چه در
عالم حیات حتی در پست ترین مراتب آن، اولاً مقاومت در
برابر مرگ و نیستی ریخته می شود (تغذیه و نمو) و ثانیاً
تولید مثل علاوه بر حفظ نسل و نوع، یك عمل تكثیر یا سیر به
سوی بی نهایت است. جهان جاندار می خواهد جهان بی جان را
ببلعد و به صورت خود درآورد. حیات اصلاً یك نوع اشراق و
اتصال یك بی نهایت بر یك ابسیلون برای بزرگ كردن و تكثیر
و تكبیر آن به سوی خود می باشد.
ص 55:
تكامل و سیر به سوی بی نهایت در نباتات و حیوانات از جنبه ی
كمّی تنهاست. نیروی عضلانی و غریزه ی تولید مثل به آنها اجازه
می دهد در صورت عدم برخورد به مانع و به شرط تأمین مواد
لازم به لحاظ كمّیت و تعداد تا بی نهایت بروند. ولی در مورد
انسان، تكامل و تولید در جنبه ی كمّی و كیفی هردو است،
مخصوصاً كیفی كه به صورتهای مختلف دانش، تقوا، قدرت،
سرمایه، صنعت، هنر، اراده و صفات دیگری كه حد و اندازه
جلد دهم . ج1، ص: 397
ندارد. . . ارتحال از حیوان به انسان بدون یك جهش و وارد
شدن عنصر یا عامل تازه ای در حلقه ی واسط امكان پذیر نبوده
است. قرآن این جهش را مدیون یك نفخه ی كوچك و دمیدن
روح الهی می داند. . .