در
کتابخانه
بازدید : 553641تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand جمهوری اسلامیجمهوری اسلامی
Expand مسائل حكومتمسائل حكومت
Expand اسلام و انقلاباسلام و انقلاب
Expand ایران و اسلامایران و اسلام
Expand عظمت و انحطاط مسلمینعظمت و انحطاط مسلمین
Expand اسلام و مقتضیات زماناسلام و مقتضیات زمان
Expand اجتهاداجتهاد
Expand امر به معروف و نهی از منكرامر به معروف و نهی از منكر
Expand بردگیبردگی
Expand تكاملتكامل
Expand تكامل اجتماعی انسان در تاریختكامل اجتماعی انسان در تاریخ
Collapse جامعه و تاریخجامعه و تاریخ
جامعه- حیات و شخصیت جامعه از نظر اسلام
جامعه، حیات و ممات و بالاخره شخصیت دارد
جامعه
یادداشت جامعه شناسی- «فلسفه ی علوم» دكتر ترابی
یادداشتهای فلسفه ی تاریخ و نقدی بر كتاب «فلسفه ی علوم» علی اكبر ترابی
تاریخ- آیا طبیعت تاریخ مادی است؟
جامعه و تاریخ
جامعه و تاریخ- مراجع و مدارك
فلسفه ی تاریخ- موتور اجتماع و موتور تاریخ
فلسفه ی تاریخ
فلسفه ی تاریخ- منابع
فلسفه ی تاریخ
قرآن و بینش دیالكتیكی تاریخ
یادداشت اعتراضات- قرآن و بینش دیالكتیكی تاریخ
فلسفه ی تاریخ در قرآن- عهدها و دوره ها
یادداشت فلسفه ی تاریخ از نظر اسلام- سخنرانی در دانشكده ی الهیات مشهد در 11 ذی القعده ی 92
فلسفه ی تاریخ- نظریات
فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن- دانشگاه شیراز (53/8/20)
یادداشت سخنرانی فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن دانشگاه شیراز (53/8/20)
فلسفه ی تاریخ از نظر اسلام- جزوه های معارف اسلامی
خلاصه ی جلسه ی 54/8/2 (جلسه ی پزشكان) نقد بر فلسفه ی تاریخ ماركسیسم
نقدهای بر ماركسیسم در جلسه ی پزشكان
خلاصه ی بحث 4 مهر 54 در جلسه ی پزشكان درباره ی قرآن و منطق دیالكتیك
درسهای تاریخ- مسجد امیرالمؤمنین، دهه ی اول محرم 95، جلسه ی اول
یادداشت تاریخ در قرآن- قزوین، شبهای 8- 12 ذی القعده ی 94
استفاده از تاریخ از نظر قرآن- بابلسر 54/2/8
تاریخ
لغات تاریخی قرآن
تاریخ- سنن الهی، ان اللّ?ه لا یغیر ما بقوم
تاریخ در قرآن- نظریه ی نژاد و خون
قرآن- ضرورت تاریخ یا سنت
قرآن- تاریخ، تضاد طبقاتی
فلسفه ی تاریخ- تضاد
محرك تاریخ- عامل گرسنگی
عامل محرك تاریخ- توده ی مردم
فلسفه ی تاریخ
تاریخ
تاریخ و پیامبران
علم تاریخ- تاریخ در قرآن
فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن
فلسفه ی تاریخ در قرآن
فلسفه ی تاریخ از دید ماتریالیسم دیالكتیك
ماهیت تاریخ در قرآن- ابعاد تاریخ، اصالت حق یا اصالت باطل
تاریخ- بعد الهی و جهانی، عدل و ظلم
قرآن- تاریخ، تضاد طبقاتی
فلسفه ی تاریخ- توجیه دینامیكی تاریخ، دخالت نداشتن نیروی خارج
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تعریف تاریخ، علم تاریخ، فلسفه ی تاریخ
تاریخ یعنی سرگذشت زندگی اقوام و ملل بشری، و علم تاریخ یعنی توصیف این سرگذشت و بیان آن. بیان این سرگذشت به دو نحوه است: علمی و غیرعلمی. بیان غیرعلمی عبارت است از توصیف یك سلسله وقایع مشخص و برجسته ی زندگی اقوام و ملل كه شامل پیدایش جمعیت، نحوه ی زندگی، عقاید و عادات و آداب و رسوم و طرز لباس و خوراك و زبان آنها می شود. بیان علمی عبارت است از
جلد دهم . ج1، ص: 549
كشف رابطه ی منطقی میان حوادث و پدیده ها كه مثلاً به چه علت فلان عقیده در میان فلان قوم رایج شد و چرا زبانشان فلان زبان است، عادات خاصشان از كجا آمده است، چرا جمعیتشان كم یا زیاد است؟
سرگذشت زندگی اقوام و ملل قهراً متفاوت است از لحاظ مكان، زمان، كیفیت معیشت، عادات، عقاید، و قهراً بیان توصیفی آنها نیز متفاوت است، یعنی خواندن تاریخ یك قوم برای اطلاع از تاریخ قوم دیگر كافی نیست. مثلاً خواندن تاریخ آسیا برای اطلاع از تاریخ اروپا كافی نیست و این بدیهی است، همچنان كه بیان علمی تاریخ یك قوم با بیان علمی تاریخ قوم دیگر متفاوت است، زیرا وقتی كه سرگذشتها و حوادثْ متفاوت و احیاناً متضاد باشد، بیان روابط منطقی و علمی نیز متفاوت است. بیان علمی عبارت است از بیان روابط علّی و معلولی قضایا. وقتی كه خود قضایا مختلف و نامتشابه باشند، بیان روابط علمی نیز مختلف و نامتشابه است. البته گاهی متقارب و به یك معنی متشابه خواهند بود.
اما فلسفه ی تاریخ یعنی دست یافتن به «راز اصلی تاریخ» . فلسفه ی تاریخ میان همه ی اقوام و ملل مشترك است. اقوام و ملل سرگذشتهای مختلف و متفاوتی دارند و قهراً بیان علمی و غیرعلمی تاریخی متفاوت هم دارند، ولی فلسفه ی تاریخیِ متفاوتی ندارند، یعنی چنین نیست كه همچنان كه تاریخ آسیا با تاریخ اروپا متفاوت است و تاریخ هر دو با آفریقا متفاوت است یا مثلاً تاریخ مصر با تاریخ ایران متفاوت است و حتی تحلیل علمی آنها هم متفاوت است، فلسفه ی تاریخ اروپا و آسیا و آفریقا یا مصر و ایران و هند و چین متفاوت است. فلسفه ی تاریخ در همه جا یكی است؛ راز اصلی [تاریخ ] یك حقیقت است و لااقل این است كه فرض بر این است كه فلسفه ی تاریخ یكی است، یعنی همه ی كسانی كه مدعی یك نوع فلسفه ی تاریخی هستند فرضشان بر این است كه فلسفه ی تاریخ یك چیز بیشتر نیست.
بعداً خواهیم گفت كه آنچه قرآن بدان می خواند نه اطلاع توصیفی از جامعه است و نه اطلاع علمی در روابط علّی و معلولی
جلد دهم . ج1، ص: 550
ساده ی حوادث، بلكه فلسفه و راز تاریخ است. ولی البته بیان توصیفی یك سرگذشت متوقف بر خود سرگذشت است و بیان علمی فرع بر بیان توصیفی و بیان فلسفی فرع بر توضیح علمی است.
این كه قرآن قصص و حكایاتی نقل می كند و درباره ی آنها می گوید: فاقصص القصص لعلهم یتفكرون- كه اینها را به صورت درس، آنهم درسی كه ضمناً سرمشقی برای جوامع حاضر باشد القا می كند- دلیل بر این است كه به راز و فلسفه ای برای تاریخ قائل است، و همچنین این كه امر به سیر در ارض می كند (مثلاً در سوره ی آل عمران، آیات 132- 142) كه معنی اش عدم اقتصار به قصص نمونه در قرآن است و خصوصاً تكیه به مشاهده ی مستقیم آثار تاریخی كه می تواند ایمائی باشد به عدم اكتفاء به اخبار مسطوره در متن كتب كه امروز مخصوصاً فوق العاده مورد عدم اعتماد است، خیلی جالب است.
بعلاوه قرآن در ضمن تجزیه و تحلیل ها خود، رازها و اسرار تاریخ را فاش می كند، مثل آنچه در سوره ی سبأ آیات 31- 37 و سوره ی زخرف آیات 19- 24 و سوره ی مؤمن آیات 25- 48 و سوره ی آل عمران آیات 132- 142 آمده است، ایضاً زخرف آیات 46- 57.
شخصیت و اصالت و سرگذشت جامعه
مسئله ای مطرح است تحت این عنوان كه آیا جامعه یك امر حقیقی و واقعی و اصیل و دارای شخصیت است و یا امری اعتباری است؟ گاهی به این صورت طرح می شود كه آیا فرد اصیل است و جامعه اعتباری و یا جامعه اصیل است و فرد اعتباری؟ ولی ما به این صورت طرح نمی كنیم، زیرا از نظر ما جای بحث در اصالت فرد نیست. حتی نظریه ی هایدگر درباره ی اصالت «كلی» نیز دردی دوا نمی كند، بلكه سخنی بی اساس است. نسبت فرد به جامعه، نسبت جزء به كل است نه جزئی به كلی. در غیر جامعه این سخن هست كه هر جا كه كل امر حقیقی و واقعی و واحد است، جزء اعتباری است و كثرت اجزاء اعتباری است و آنجا كه امر بر عكس است و جزء امر حقیقی است
جلد دهم . ج1، ص: 551
كثرت، حقیقی و كل و وحدت اعتباری است. ولی تركیب جامعه از افراد، نوعی خاص است كه هم كل حقیقی است و هم جزء، هم جامعه و هم فرد. آنجا كه جزء حقیقی است و كل اعتباری مانند درختان یك باغ، و آنجا كه كل حقیقی است و جزء اعتباری مانند یك خط و اجزاء آن، و آنجا كه هر دو حقیقی است مانند جامعه و فرد. در جامعه و فرد، اگر جامعه را از لحاظ تشخص افراد در نظر بگیریم، یعنی از لحاظ جسم و بدن افراد، جامعه ی انسانها با جامعه ی درختان فرق نمی كند، ولی اگر شخصیت افراد و فرهنگ و روح افراد را در نظر بگیریم كه تركیبی است از آنچه فرد از غیر می گیرد و آنچه خود دارد، جامعه نیز حقیقت و شخصیت دارد، یعنی از لحاظ فرهنگی و روحی و معنوی می توان گفت واقعاً یك روح بر همه ی افراد حاكم است و افراد و بلكه گروهها و طبقات مانند اندامهای مختلف یك جسم اند كه یك روح بر آنها حكومت می كند. روح جمعی به قول ابن خلدون (ظ) خود حقیقتی است.
جامعه به اعتبار وحدت و پیوندی كه میان اعضاء و اجزاء و اندامهایش وجود دارد، سرنوشت و سرگذشت مشترك و بلكه حیات و تولد و عمر و اجل و ممات و سعادت و شقاوت و پاداش مشترك و كیفر مشترك دارد.
این مطلب كه پایه ی مطلب اول است نیز مورد تأیید قرآن است.

برای این جهت رجوع شود به تفسیر المیزان جلد 4 ص 102 و جلد 7 ص 333 و جلد 8 ص 85 و جلد 10 ص 71- 73 و جلد 18 ص 191 كه در آن امت و قوم، خود موضوع یك سلسله احكام طبیعی و تكوینی است.
نمونه
این آیات: ان اللّه لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم، ذلك بأن اللّه لم یك مغیراً نعمة أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بأنفسهم، و قضینا الی بنی اسرائیل فی الكتاب لتفسدن فی الارض مرتین و لتعلن علواً كبیراً. . . ، ان
جلد دهم . ج1، ص: 552
أحسنتم أحسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها. . . ، و ان عدتم عدنا. . . ، ایضاً: و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون. . . ، بلكه آیاتو لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنین [1]و امثال اینها به هیچ وجه ناظر به حال فرد نیست، ناظر به حال جمع است.
این كه در قرآن در مورد سرگذشت و سرنوشت اقوام و ملل از سنن ثابت و لایتغیر یاد می كند، دلیل بر این است كه اقوام- نه افراد- در شرایط مشابه سرنوشت مشابهی دارند. این خود می رساند كه برای جامعه طبیعت خاص، شخصیت و اصالت و واقعیت قائل است.
جامعه و تاریخ
سرگذشت بشر متغیر و متحول است، یعنی جامعه ی بشری از نظر نظامات، كیفیات، خصوصیات، مراحل تكامل یكنواخت نیست، برخلاف جوامع حیوانات كه یكنواخت است و بنابراین تاریخ به معنی تحولات و فلسفه ی تاریخ و راز تحولات ندارد.

[1] این آیه در سوره ی آل عمران به فاصله ی یك آیه بعد از آیه ی «قد خلت من قبلكم سنن فسیروا. . . » آمده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است