1. آنچه تحت این عنوان باید بحث شود یكی آزادی است،
دیگری اراده، سوم رابطه ی اراده و آزادی، چهارم میدان یا محدوده ی
آزادی و اراده ی انسان.
2. تعریف آزادی. ر. ك: ورقه های «معنی و ارزش آزادی» و
ورقه های «آزادی معنوی» و ورقه های «نهضت آزادی بخش اسلام»
و كتاب (جهانی از خودبیگانه. ) .
3. اقسام آزادی. و مقصود اصلی از آزادی كه در این بحث آمده
است آزادی فلسفی است نه آزادی اجتماعی.
4. رابطه ی آزادی و تربیت، نظریه ی كانت و روسو كه نظریه ی دقیقی
جلد یك . ج1، ص: 125
است و نظریه ی خود ما.
5. اراده و فرق آن با میل و شوق و ملاك امتیاز انسان از حیوان.
دلیل مطلب چیست؟ اولاً وجداناً انسان در خود این حالت را
احساس می كند. راز اینكه تهذیب نفس تهذیب نفس است این است
كه شهوات و میلها مغلوب واقعیتی دیگر به نام اراده می شود نه اینكه
همان شهوت به چیز دیگر تعلق می گیرد. بعلاوه انسان اراده بر یك
امر كاملاً مكروه مثل دوا یا قطع عضو پیدا می كند كه به شدت طبیعت
آن را طرد می كند و لهذا اراده عملی بر ضد طبیعت است.
6. رابطه ی اراده با عقل و رابطه ی میل با حس.
7. اما میدان آزادی و اراده ی انسان كه با میدان میلها و با میدان
نیروهای طبیعی مانند جاذبه، مغناطیس متفاوت [است؛ ] اینكه فعل
جماد علی وتیرة واحده است، فعل نبات چند شاخه است، فعل
حیوان علاوه بر این به تبع میل و غریزه و حس متنوع تر است و قابل
این است كه تغییر جهت از درون خود بدهد ولی به تبع میلها و
احساسهای درونی خود و بس. پس برای جماد امكان تخلف نیست
كه یك كار خاص را انجام دهد یا ندهد، همچنین گیاه با همه تنوع، و
هر دو اینها كارشان نوعی ارتباط با خارج است كه در شرایط ثابت
درونی و شرایط متغیر بیرونی كار خود را جبراً انجام می دهند، ولی
حیوان بیشتر تابع شرایط درونی خود است و از بیرون تا حد زیادی
آزاد است ولی اسیر درون خود است. انسان از این هم آزاد است
[1]
8. مسلمین- برخلاف امروزیها- آزادی به مفهوم اجتماعی را
«حریت» و آزادی به مفهوم فلسفی را «اختیار» می نامیدند و
درحقیقت بحث ما درباره ی اختیار است نه درباره ی آزادی به معنی
حریت، و حریت را از «حَرّ» به معنی گرمی می دانستند.
جلد یك . ج1، ص: 126
9. رابطه ی آزادی و قضا و قدر.
10. رابطه ی آزادی و عدل الهی و تاریخ معتزله و اشاعره در این
باب. رابطه ی آزادی فلسفی و آزادی اجتماعی در تاریخ اسلام. ر. ك:
(جهانی از خودبیگانه) ص 60.
11. میدان اراده ی انسان سه چیز است: جهان و تسخیر طبیعت،
شخصیت خودش نه شخص خودش (اصالت وجود سارتر) ، جامعه ی
خودش و حاكمیت حتی بر ابزار تولید، بر زمان و نه محكومیت زمان
و جبر تاریخ برخلاف نظر ماركسیستها. نظر اسلام در این سه قسمت.
12. آزادی اولاً عدم المانع فاعل است نه فعل، ثانیاً مفهومی اثباتی
است نه سلبی محض یعنی روح پرخاشگری و عصیان، ثالثاً در مقابل
موانع رشد نه موجبات رشد و امنیت. لهذا هیپی گری آزادی نیست.
13. آزادی دو قسم است: بیرونی و درونی، و آزادی درونی بر دو
قسم است: آزادی اندیشه از خرافات و آزادی اراده از تعلقات و
وابستگیهای حیوانی.
ترتیب بحث: .
1. عنوان و اركان چهارگانه ی بحث.
2. تعریف آزادی، نیاز موجود زنده به سه چیز: تربیت، امنیت،
آزادی.
3. آزادی مفهومی منفی است یا مثبت، آیا عدم المانع است؟ آنهم
مانع فعل یا فاعل به معنی قوه ای كه نیروهای فاعل [را] دربند می كند
و مانع پرورش می شود. آزادی نوعی حالت تهاجمی است. صرف
نبودن مانع فاعلی هم كافی نیست كه یك شخص «آزاد» گفته شود
مگر آنكه روح آزادیخواهی داشته باشد، یعنی تهاجم و حساسیت در
برابر موانع فاعلی- بحثهای ما با آقای حمید عنایت.
4. آزادی بر دو قسم است: بیرونی و درونی، و یا اجتماعی و
معنوی (نظریه ی كانت و روسو) .
5. ایضاً آزادی بر دو قسم است، یا به دو معنی است: فلسفی یعنی
اختیار، و اخلاقی و اجتماعی؛ كه بحث درباره ی آزادی فلسفی است
جلد یك . ج1، ص: 127
یعنی انسان صاحب نیروی اختیار و انتخاب و ترجیح است. رابطه ی
این آزادی با قضا و قدر، ایضاً با عدل الهی و نظریه ی معتزله و اشاعره.
6. اما اراده كه غیر از میل است.
7. اما رابطه ی آزادی و اراده یا اختیار در مقابل جبر.
8. اما میدان كه آن سه [حوزه ] است: جهان، نفس، اجتماع
[1] . جماد نمی تواند غیر از یك كار معین بكند و حیوان می تواند بكند اگر. . .
پس نكشد
ولی نمی تواند بر ضد میلش عمل كند. اما انسان می تواند حتی بر ضد میلش عمل كند
ولی به هدایت (نه فشار) عقل.
[خوانده نشد]