(سخنرانی دانشگاه تبریز در
11.
ذی القعده 91 قمری مطابق 9 دی ماه 50 شمسی)
1. گفتیم تجدید و نوسازی، نه احیاء، آنهم تجدید و نوسازی طرز
تلقی خودمان نه اندیشه های اسلامی از قبیل اصلاحاتی كه پیامبران
جلد یك . ج1، ص: 145
كمونیسم هر كدام درباره ی اندیشه ی ماقبل خود كرد.
اسلام یك سیستم رهبری است كه دارای یك زیربنای فكری
است.
گفتیم این سیستم [رهبری ] با زیربنای فكری مشخصاتی دارد: .
الف. شورانگیزی و امیدبخشی و شجاعت بخشی.
ب. واقع بینی. مثال به تكیه گاه عمل كه از دو ناحیه در خطر واقع
شد: یكی از ناحیه ی اصالت انتساب ایمانی، و دیگر از ناحیه ی اعتقاد به
جبر.
ج. سادگی و روشنی و همه كس فهمی كه البته غیر از كم عمقی
است.
د. وسعت فكر و عدم ضیق دایره ی آن درباره ی همزیستی با
غیرمسلمان، و دیگر به حساب آوردن عامل اختلاف سلیقه كه هم
لابدّ منه است و هم سودمند، و دیگر عامل زمان و تغییر كه در كتاب
(اسلام و مقتضیات زمان) بحث كرده ایم، و دیگر به حساب آوردن عامل
عقل و اعتراف به حریت و حق آن.
اسلام درباره ی عقل از طرفی طرفدار استقلال است و مخالف تقلید،
و از طرفی دشمن تعصبات نژادی است كه ضدعقل است، و مخالف
ملیت پرستی است.
2. مطلب از اینجا شروع شد كه اسلام در عین اینكه یك دین
است یك سیستم اجتماعی و همه جانبه است، و این سیستم رهبری
دارای یك زیرساز فكری است. در یك سازمان، زیرساز حتماً باید
از هر آسیبی مصون بماند و اگرنه خطر سقوط همه ی بنا هست. این
زیرساز فكری روبناهایی عملی و اجتماعی دارد.
3. رجوع شود به ورقه های قدیمی «احیاء فكر دینی» مخصوصاً
درباره ی موضوع تجدیدها و مجدّدها در هر صد سال و حدیث معروف
كه ابوهریره روایت كرده است:
«انّ اللّه یبعث فی هذه الامة علی رأس كلّ
مائةجلد یك . ج1، ص: 146
من یجدّد لها دینها» (قریب به این مضمون) .
4. مقصود از احیاء تفكر اسلامی احیاء طرز تفكر ما درباره ی اسلام
است نه احیاء فكر اسلامی و لهذا عنوان موضوع احیاء تفكر اسلامی
است نه فكر اسلامی (برخلاف عنوانی كه خودمان قبلاً به اقتباس از
اقبال انتخاب كرده بودیم) و به عبارت دیگر مقصود احیاء وجود
لغیره فكر اسلامی است نه وجود فی نفسه آن. وجود هر چیز برای
خود یك حكم دارد و وجودش برای ما حكمی دیگر كه در این
وجود، ما عامل اساسی هستیم.
این مطلب در تعبیرات اسلامی به نام احیاء سنت و اماته ی بدعت
آمده است كه در ورقه های «احیاء فكر دینی» صفحه ی 1 به مواد و
مواردش اشاره كرده ایم. پس معلوم می شود در متن دین این توجه
بوده كه در وجود لغیره فكر اسلامی احیاناً انحرافها و نارساییها و
فرسودگیها پیدا می شود كه نیاز به تعدیل و نوسازی و تكمیل پیدا
می شود. اینكه علمای اسلام فرضیه ی مجدّد رأس مائه را پذیرفتند،
دلیل بر این مطلب است.
5. این عنوان
[1]سه چیز را می رساند: اول اینكه من قائل به یك سیستم مخصوص بینش اسلامی هستم و اسلام را به صورت یك
مكتب فكری و یك ایدئولوژی و دارای یك جهان بینی ایمان و
اعتقاد دارم. دوم اینكه معتقدم كه این سیستم فكری نیازمند به
نوسازی و تجدید حیات و به اصطلاح رنسانس است. سوم كه از كلمه ی
«تفكر» استفاده می شود این است كه این نیاز را در تلقی خودمان از
اسلام احساس می كنم نه در متن اسلام.
6. اینجا لازم است اولاً اشاره ای به ارزش فكر برای انسان بكنم.
فكر و اندیشه یعنی كشف حقایق جهان به وسیله ی محاسبه های فكری
بزرگترین شاخصه ی انسان است كه حكما به همین دلیل انسان را
حیوان
جلد یك . ج1، ص: 147
ناطق یعنی دارای نفس مدرك كلیات تعریف می كنند. انسان
می اندیشد و عمل می كند برخلاف حیوان كه محكوم غریزه است.
اندیشه در انسان حكم قوه ی مقننه و قوه ی قضائیه را دارد و قوای عضلانی
حكم قوه ی مجریه را، برخلاف غریزه كه در حكم یك فرمانده عالی
نسبت به زیردست های خود است (رجوع شود به ورقه های «احیاء
تفكر اسلامی» صفحه ی 11) .
مسأله ی دیگر كه لازم است اشاره كنم ارزش استقلال فكر برای
خود و برای اجتماع است. ارزش یك فرد و شخصیت یك فرد
بستگی دارد به میزان استقلال فكری او و ایمان او به اصول و مبادئی
كه در زندگی شناخته است؛ به هر اندازه كه از اصول فكری مستقل
خالی است فاقد شخصیت و طبعاً به حكم اینكه در خود چیزی
نمی یابد و خلئی در خود احساس می كند مقلّد و پیرو دیگران است
[2](رجوع شود به ورقه های «احیاء تفكر اسلامی» شماره ی 11، صفحه ی 9
و 10 و به ورقه های «استقلال فكری» ) .
7. اینكه ما باید تفكر اسلامی را احیا كنیم با اینكه فكر اسلامی
است كه باید ما را احیا كند منافات ندارد، همچنانكه درباره ی تقوا
گفته ایم و همچنانكه ما باید غذا را سالم نگه داریم و غذا هم باید ما را
سالم نگه دارد.
8. علیّ الوردی می گوید: هم لنین كه گفته دین تریاك اجتماع
است و هم نیچه كه گفته است دین ثوره و انقلاب است راست گفته اند.
اولی دین موجود تحریف شده و مسخ شده را گفته و دومی دین اصلی
را كه جاء به النبی.
9. عجیب این است كه همیشه منشأ بدبختیها را توده ی مردم
دانسته اند و منشأ خوشبختیها را شخصیتهای نظامی یا روحانی، و از
آنها مرتباً مجدّد ساخته اند.
جلد یك . ج1، ص: 148
10. اسلام طرز تفكری واقع بینانه است و منطبق بر فطرت انسان و
اجتماع و جهان است و ما آن را به صورت خیالبافانه درآوردیم. مثلاً
آنچه اسلام درباره ی توكل و جبر گفته هم واقع بینانه است و هم
حماسه ای، ولی ما آن را به صورت خیالبافانه و طبعاً تحمیلی و هم
خشك و تعبدی درآورده ایم.
11. از جمله قلبها و تحریفها درباره ی اجتماع این است كه ما به
سرشت انسان فوق العاده بدبینیم و معتقدیم حق هیچ وقت پیش
نمی رود ولی باطل پیش می رود، ظلم پیش می رود نه عدالت، مردم
تابع ظلمند نه تابع عدل، آنوقت حكومت علی را مثال می زنیم. و حال
آنكه قرآن می فرماید:
«أمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» .
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی
الْباطِل» . درباره ی حكومت علی علیه السلام باید بدانیم تنها علی و معاویه در
برابر هم قرار نگرفته اند، كوفیان و شامیان هم در برابر یكدیگر قرار
گرفته بودند. علی از معاویه شكست نخورد و بلكه كوفیان كه دارای
خصوصیت روحی مخصوص بودند از شامیان باانضباط شكست
خوردند و تازه از نظر مكتبی و فكری علی پیروز شد و معاویه
شكست خورد. اگر این نقض صحیح باشد پس العیاذ باللّه پیروزی
رسول اكرم غیرقابل توجیه است.
12. از خصوصیات تفكر اسلامی امیدبخشی و تحرك بخشی و
شورانگیزی است. اینكه اشاره كردیم كه حق پیروز است، امیدبخش
است. وابسته بودن دنیا و آخرت و توأم بودن پیروزیهای دنیوی و
اخروی، و اینكه هر یك از عبادت و معامله به دنیای جداگانه تعلق
ندارد، و اینكه
«إنَّ الْأرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ» ، و اینكه شغل و كار
شریف است دلیل بر این مطلب است. از خصوصیات تفكر اسلامی
این است كه تعهدآور و مسؤولیت آور است، زیرا اولاً انسان را آزاد و
مسؤول می داند، ثانیاً مكانیسم اجتماع را طوری معرفی می كند كه
مفتاح سعادت و شقاوت و تعالی و انحطاط را در دست خود او معرفی
جلد یك . ج1، ص: 149
می كند كه
«إنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأنْفُسِهِمْ» ، ولی ما با
واردكردن اندیشه هایی از قبیل مجدّدین مائه و از قیبل بخت و شانس
(ر. ك. ورقه های «احیاء تفكر اسلامی» صفحه ی 11 شماره ی 12) و غیره
انسانها را از زیر بار مسؤولیت خارج می كنیم.
13. از خصوصیات طرز تفكر اسلامی سادگی و بی تكلفی آن، هم
از جنبه ی فكری و هم از جنبه ی عملی است، شریعت سمحه و سهله است.
البته دو مطلب نباید اشتباه شود: یكی عمق، دیگر جامعیت. ما عمق
را كه مربوط به فكر است با پیچیدگی و ابهام اشتباه كرده ایم كه
متكلمین و تا اندازه ای فلاسفه در این جهت سهم بسزایی دارند؛ و
جامعیت را با تضییقات زیاد، كه مثلاً ضاد غیرالمغضوب از پاشنه ی پا
گفته شود و صدها هزار مسأله در نماز و روزه و حج و طواف و
طهارت و نجاست و آداب خوردن و پوشیدن به وجود آوردیم.
همان طوری كه جامع بودن و رسابودن یك زبان غیر از لغت زیاد
داشتن است. (رجوع شود به ورقه های «احیاء تفكر اسلامی» صفحه ی
4 و 5) .
14. یكی دیگر از ابعاد تفكر اسلامی وسعت نظر و سعه ی مشرب و
به اصطلاح تسامح به معنی سماحت است. اسلام عامل اختلاف ذوقها
و سلیقه ها را به حساب می آورد و اینكه اختلافها و تفاوتها (در عین
لزوم اتفاق بر صراط مستقیم) امری حتمی و اجتناب ناپذیر است و
جزء نوامیس خلقت است.
تنگ نظری و تسریع در تكفیر و تفسیق را خوارج به میان مسلمین
آوردند، همچنانكه در ورقه های «احیاء تفكر اسلامی» آن را بیان
كرده ایم.
15. یكی دیگر رسمیت دادن به عقل و مبارزه با جمود است كه
ظاهریون و حنابله و اخباریون ما مظهر جمودهای اسلامی هستند و
ضد عقل.
16. یكی دیگر به حساب آوردن عامل زمان و مكان است كه ما
جلد یك . ج1، ص: 150
در مباحث «اسلام و مقتضیات زمان» و همچنین بحث «قوانین اسلام
در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید» درباره ی آن بحث كرده ایم.
در اینجا مسأله ی اجتهاد مطرح می شود.
17. یكی دیگر این است كه بر جهان قوانین مسلّم حكومت
می كند
(سُنَّةَ اللّهِ. . . وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدیلاً). اما امروز این فكر پیدا
شده كه در جهان هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست
[1] . مطلب از اینجا آغاز می شود.
[2] . موت و حیات واقعی یك ملت.