ص 62:
«فعالیت پنجاه ساله اصلاح طلبان (گروه دوم) علیرغم نتایج
درخشانی كه بار آورد (كه بروكلمان در فصل سوم تنها قسمتی از آن را
تشریح كرده است) هیچ راه حل قابل قبولی برای مسائل همه طبقات
در جامعه عرضه نكرد. عقیده آنان- كه به همان اندازه كه اجتماعی و
سیاسی بود، مذهبی و اخلاقی بود- (برخلاف گروه اول) به نظر
می رسد كه در مطابقت نزدیك با عقاید و نظریات طبقه متوسط تازه پا
گرفته (بورژواها؟ ) قرار داشت. اینان گروهی روشنفكر بودند و اغلب
مختصری از فرهنگ اسلامی عربی را با تأویل و تفسیری از فرهنگ
مدرن (غربی) می آمیختند. این گروه مایل بود تبعیت و پیروی خود را
نسبت به نوعی خاص از سنت، یعنی سنت سلف كه قبلاً تعریف شد،
اثبات كند (همین یك اشكال مهم كار آنها بود) و در عین حال علاقه
خود را به چیزهای جدید نشان دهد. ایده آل این طبقه در عبارات
مدارا و تسلیم بیان می شد (اگر مقصود این است كه مسأله جهاد و
شهادت را مطرح نمی كردند و انقلابی نبودند و مبارزه با استبداد و
استعمار را مطرح نمی كردند باید گفت اشكال دیگر كار اینها همین
بود) . در جوّ مذهبی، آنها در جستجوی موقعیت معقولی بودند كه
بتوانند سنت گرایی مقبول توده را- كه آنها آن را نشانه ی روح لاقیدی و
بی تفاوتی می دانستند- و نیز سختگیری خشكه مقدسین را (كه توسط
جلد یك . ج1، ص: 216
گروهی از برادران مسلمان، الاخوان المسلم عرضه می شد) نفی
كنند. »