در
کتابخانه
بازدید : 204889تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand اقبال و احیای فكر دینی اقبال و احیای فكر دینی
Collapse تفكر دیروز و امروز مسلمین درباره یمیزان تأثیر عمل در سعادت انسان تفكر دیروز و امروز مسلمین درباره یمیزان تأثیر عمل در سعادت انسان
Expand تفكر زنده و تفكر مرده تفكر زنده و تفكر مرده
Expand تفكر اسلامی درباره ی زهد و ترك دنیاتفكر اسلامی درباره ی زهد و ترك دنیا
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما در عصر ائمه هم می بینیم كه این فكر می خواسته در میان شیعیان رواج پیدا كند و ائمه ی ما چقدر با آن مبارزه می كردند! دو داستان در این زمینه برای شما نقل می كنم.
در زمانی كه حضرت رضا علیه السلام در مرو بودند، همان وقتی كه مأمون حضرت را احضار كرده و می خواست ولایتعهدی را به ایشان واگذارد و حضرت نمی پذیرفتند و بالاخره بالاجبار یك قبول ظاهری كردند كه هركس دقت می كرد می فهمید كه در واقع قبول نكرده اند و مثل یك آدم معترض بودند و اصلاً در هیچ كاری تصرف نمی كردند، جلسه ای بود كه افراد زیادی حاضر بودند و حضرت صحبت می كردند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 440
حضرت رضا علیه السلام برادری دارد به نام زید بن موسی بن جعفر كه به او «زیدُ النّار» هم می گویند و در مدینه قیام كرد و قیامش سركوب شد و مأمون به خاطر حضرت رضا او را بخشید. او هم در این جلسه حاضر بود.
ما دو زیدِ امامزاده داریم: یكی زید بن علیّ بن الحسین برادر حضرت باقر علیه السلام و یكی هم زید بن موسی بن جعفر برادر حضرت رضا علیه السلام. از این دو زید، زید بن علی بن الحسین علیه السلام جلیل القدر است، اوست كه پیشوای زیدیّه است. شیعیان یمن بعد از حضرت امام زین العابدین علیه السلام زید را پیشوا می دانند.
زید به حسب اعتقاد ما شیعیان- یعنی به حسب آنچه كه از ائمه رسیده است- بسیار مرد جلیل القدری بوده و هیچ مدعی امامت نبوده است و این ادعا را بعد به او نسبت داده اند. ولی زیدُالنّار این جور نیست.
حضرت رضا علیه السلام همین طور كه با مردم صحبت می كردند یك وقت متوجه شدند كه زید در كناری نشسته و عده ای را مخاطب خودش قرار داده و به طور خصوصی با آنها حرف می زند. حضرت گوش كردند دیدند مرتب نَحْنُ نَحْنُ می گوید، یعنی ما اهل بیت چنینیم، ما خاندان پیغمبر چنان هستیم، خدا با ما چنین رفتار خواهد كرد، و این امتیازها را ذكر می كند.
نوشته اند حضرت همین جور كه با مردم صحبت می كردند، ناگهان سخن خودشان را قطع و رو كردند به زید و فرمودند: ای زید! این مهملات چیست كه به مردم می گویی؟ ! این امتیازات چیست كه تو فرض كرده ای كه ما با خدا قوم و خویشی داریم؟ آیا ما چون اهل بیت پیغمبر هستیم با خدا قوم و خویشی داریم؟ بعد فرمود: ای زید! اگر این جور باشد كه تو می گویی، كه ما چون اهل بیت پیغمبر هستیم اگر لغزشی هم بكنیم خدا ما را می بخشد، ما تضمین شده و تأمین شده هستیم، اگر این مهملاتی كه می بافی درست باشد، تو از پدرت موسی بن جعفر افضل هستی، برای اینكه تو هم تضمین شده ای و به بهشت می روی، پدرت موسی بن جعفر هم به بهشت می رود، اما پدرت یك عمر در دنیا عمل و كوشش كرد و اجتهاد و عبادت نمود و تو یك عمر به بطالت گذراندی. آن طور كه تو می گویی، لازمه اش این است كه تو و پدرت موسی بن جعفر علیه السلام هر دو در نزد خدا مقرّب باشید؛ پس تو از پدرت خیلی افضل هستی چون او یك عمر عبادت كرد و تو بی عبادت به آنجا می رسی كه پدرت رسیده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 441
بعد حضرت برای اینكه این خیال را از دِماغ این آدم بیرون كند، رو كرد به «وَشاء» كه از علما و رُوات و محدّثین كوفه بود و آمده بود خدمت امام رضا علیه السلام.

(یك فكر غلطی آن وقت در كوفه وجود داشته و حضرت هم آگاه بود و اشاره به آن می كند. ) فرمود: وَشاء! در كوفه مردم این آیه ی قرآن را كه راجع به نوح علیه السلام و پسرش است چگونه می خوانند، آنجا كه نوح به خدا خطاب می كند: رَبِّ اِنَّ ابْنی مِنْ اَهْلی وَ اِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ [1]، بعد دنبالش خدا چه خطاب كرد؟ وشاء فهمید، گفت بعضی در كوفه پیدا شده اند می گویند آیه را این جور باید خواند: اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلُ غَیْرِ صالِحٍ. وقتی كه نوح به خدا عرض كرد خدایا این پسرم جزء خاندان من است، او را ببخش (دلش به حال پسرش سوخت اما پسر، گنهكار است) و اجازه بده من او را با خودم سوار كشتی كنم تا غرق نشود، آیه آمد: اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِكَ این جزو خاندان تو نیست اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ [2]. ولی وشاء گفت بعضی از مردم این جور می خوانند: اِنَّهُ عَمَلُ غَیْرِ صالِحٍ. آیه را این جور معنی كردند كه نوح علیه السلام گفت: خدایا این پسر من است، او را بر من ببخش؛ بعد آیه را به گونه ای مسخ كردند كه معنایش این می شود كه خدا گفت: ای نوح! تو اشتباه می كنی، این پسر تو نیست، اگر از نسل تو می بود، به خاطر تو او را می بخشیدم. من یك پیغمبر را به خاطر بچه اش از خودم نمی رنجانم ولی تو اشتباه می كنی، او از نسل تو نیست، عمل تو نیست، فرزند تو نیست، فرزند یك آدم نابكار و فاسق است! حالا این چقدر اهانت به مقام یك پیغمبر است كه به او بگویند زنی كه در خانه ی توست بدكاره است و بچه ای را كه از تو نیست به ریش تو بسته است!
گفت بله، بعضی از مردم كوفه آیه را چنین می خوانند. حضرت فرمود: دروغ می گویند. اینها آیه ی قرآن را تحریف می كنند. آیه این است: اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ این مجسمه ی عمل فساد است، گرچه پسر توست. این، پسر تو از نظر نسلی است ولی واقعاً جزء خاندان معنوی تو نیست، جزء خاندان مادی توست. ای نوح! چرا از چنین پسر فاسد و فاسقی شفاعت می كنی؟ ! بنابراین تقاضای یك پیغمبر بزرگ، پیغمبری كه اولوا العزم است، مبنی بر اینكه خدایا این پسر را به من ببخش، پذیرفته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 442
نشد و رد شد. به طوری كه در روایات وارد است نوح سالیان دراز گریه می كرد و از این خواهش نابجایی كه كرده بود استغفار می نمود.
بعد حضرت رضا فرمود: مگر پسر نوح پیغمبرزاده نبود؟ ای زید! پس چرا خدای تبارك و تعالی حاضر نشد خواهش یك پیغمبر را درباره ی یك پیغمبرزاده بپذیرد و گفت او فاسق و فاسد و مجسمه ی عمل غیر صالح است.
شما از این بهتر چه می توانید پیدا كنید؟ روایت دیگری برایتان بخوانم كه در كافی است. معلوم می شود از همان زمانها معمول بوده است كه حدیث و روایت را مسخ و تحریف می كرده اند.
شخصی آمد خدمت حضرت صادق علیه السلام و عرض كرد: حدیثی از شما روایت كرده اند، می خواهم بدانم درست است یا نادرست. راجع به ولایت و مسئله ی عمل است. آیا راست است كه شما فرموده اید: اِذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ [3] یعنی هر وقت معرفت به امامت درست شد هر اندازه و هرچه می خواهی عمل كن. حضرت فرمود:

بلی من این جمله را گفته ام. عرض كرد: وَ اِنْ زَنی وَ اِنْ سَرَقَ 2؟ آیا معنی حرف شما این است كه اگر كسی معرفت به امام پیدا كرد هركاری كه دلش می خواهد ولو زنا و یا دزدی بكند؟ تا این جمله را گفت امام برآشفت و فرمود: وای بر شما، شما این جور معنی كلام ما را می فهمید؟ ! معنی این جمله ای كه من گفتم این نیست كه شما فهمیده اید؛ مقصود من این است كه وقتی امام را شناختید و معرفت به امام پیدا كردید، آنگاه هرچه دلتان می خواهد عمل صالح انجام دهید، برای اینكه امام را شناخته ای و می فهمی چه جور عمل صالح انجام دهی، شرط قبول عمل را پیدا كرده ای. حالا كه امام شناس شده ای، حالا كه علی شناس شده ای، حالا كه حسین شناس شده ای، هرچه می خواهی عمل خیر كن. من كی گفتم وقتی امام را شناختی هر فسق و فجوری را كه خواستی انجام بده؟ !
وقتی كه ما به قرآن كریم و سنت پیغمبر و روایات ائمه ی خودمان مراجعه می كنیم، می بینیم عمل اصالت دارد؛ می بینیم آنها سعادت بشر را در گرو عمل بشر می دانند یعنی در گرو آن كاری كه با نیروی خود بشر باید به وجود بیاید؛ می بینیم بشر را متوجه نیروی خودش می كنند و تمام اتّكاءها و اتّكالهای موهوم را از او
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 443
می گیرند.

[1] . هود / 45.
[2] . هود / 46.
[3] و 2. اصول كافی، ج 4 / ص 207.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است