رجوع شود به ورقه انسانیت، سخن استوارت میل كه گفت:
جلد چهارم . ج4، ص: 29
ترجیح دارد شخص، انسانی باشد نحیف و بدحال تا خوكی
فربه و خوشحال؛ سقراطی باشد ملول و ناراضی تا ابلهی
شادمان و راضی.
مثنوی، صفحه 197، داستان كسی [كه ] اللّه می گفت و دعا
می كرد، شیطان به او گفت: فایده این همه دعا چیست؟ آیا یك بار هم
لبیك شنیدی؟ مرد شكسته دل شد و خاموش گشت. خضر در خواب
او آمد و:
گفت هین از ذكر چون وامانده ای
چون پشیمانی از آن كش خوانده ای
گفت لبیكم نمی آید جواب
زان همی ترسم كه باشم رد باب
گفت خضرش كه خدا گفت این به من
كه برو با او بگو ای ممتحن
نی كه آن اللّه تو لبیك ماست
آن نیاز و سوز و دردت پیك ماست
حیله ها و چاره جوییهای تو
جذب ما بود و گشاد آن پای تو
دردآمد بهتر از ملك جهان
تا بخوانی تو خدا را در نهان
زان كه درد و رنج و بار اندُهان
شد نصیب دوستانش در جهان
خواندن بی درد از افسردگی است
خواندن با درد از دلبردگی است
آن كشیدن زیر لب آواز را
یاد كردن مبدأ و آغاز را
آن شده آواز صافی و حزین
كای خدا، ای مستغاث و ای معین
جلد چهارم . ج4، ص: 30
رجوع شود به ورقه های دعا، ورقه دعا هم وسیله است و هم
مطلوب.
مولوی:
درد آمد بهتر از ملك جهان
تا بخوانی تو خدا را در نهان
خواندن بی درد از افسردگی است
خواندن با درد از دلبردگی است
جلال همایی می گوید:
شادی ندارد آن كه ندارد به دل غمی
آن را كه نیست عالم غم، نیست عالمی
سنایی:
راه از این و آن نباید جست
درد، خود رهنمای مقصد توست
هركه را درد راهبر نبود
مر ورا از جهان خبر نبود
عطار:
كفر، كافر را و دین، دیندار را
ذره ای دردت دل عطار را
مولوی:
حسرت و زاری كه در بیماری است
وقت بیماری همه بیداری است
پس بدان این اصل را ای اصل جو
هركه را درد است او برده است بو
هركه او بیدارتر پردردتر
هركه او هشیارتر رخ زردتر
متنبّی:
من یهن یسهل الهوان علیه
ما لجرح بمیّت ایلام
جلد چهارم . ج4، ص: 31
ایضاً:
افاضل الناس اغراض لذا الزمن
یخلو من الهم اخلاهم من الفطن